نام رمان: تینار
نویسنده: هانیه پروین
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
***این رمان، برگرفته از واقعیت میباشد***
خلاصه: از حریم گرم خانهام هیچ نمانده بود، از منِ تبعید شده به جزیرهی زوال هم هیچ! جانم با هر ضربه به لب میرسید و نالهای در کار نبود. سنگسار تمامی نداشت اما کسی در آن میان، شقایقی پشت پنجرهام کاشت و گریخت... ناگهان همان پرندهی پر و بال شکستهای که آواز را از یاد برده بود، غزل سرود! ماه از پشت خانهی ما طلوع کرد و من برایت چندشاخه گل مریم توی گلدانِ روی میز گذاشتم.
مقدمه: پای حرفهای من ننشینید! زخمیتان خواهم کرد. من مرگ را با زبان چرخاندنی، جلوی چشمتان علم میکنم. زندگیام مرا طوری تربیت کرده که میدانم هیچ مقدمهای در لیستکار این دنیا وجود ندارد. چه یکی بودی؟ چه یکی نبودی؟! بیایید با هم رو راست باشیم؛ بهدور از یکی بود و یکی نبودهای قصهی شاه پریان، تمام مرا لاجرعه سر بکشید! آنوقت تازه چشم بر زیرِ گنبد کبودی باز میکنید که اتفاقاً، غیر از خدا، کَسان دیگری هم دارد.
پ.ن: تینا به معنی تنها یا تنهایی و تینار از دو واژهی تَن + یار تشکیل شده؛ یعنی تَن تو یاری نداره، یا اینکه تنها یار تو خودتی و تَن خودت.