-
تعداد ارسال ها
58 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
-
روز های برد
3
تمامی مطالب نوشته شده توسط هانیه پروین
-
چطور بحث و جدلهای پرجوش و خروش بنویسیم ؟!
هانیه پروین پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در آموزش نویسندگی
چطور بحثوجدلهای پرجوشوخروش بنویسیم🔥 1⃣ پریدن وسط حرف دیگری توی بحثهای واقعی، مردم وسط حرف همدیگه میپرن و همزمان صحبت میکنن. لارا حرف جان را بُرید و گفت: «انقدر حاشیه نرو!» 2⃣ احساسات شدت تنش درون احساسات رو نشون بدید. با واکنشهایی از ته دل و صفتهای قدرتمند این کار رو انجام بدید. کلماتش مثل تیر نوکتیز، با دقت هدف میگرفتند. واکنش او هم همانقدر تُند بود. 3⃣ علت درست مشخص کنید که بحث سرِ چیه. اینجور خواننده میفهمه چرا شخصیتها اینقدر هیجانزده و آتشیان. «تو هیچوقت توی جلسات به نظراتم گوش نمیدی!» 4⃣ پاس دادن با دیالوگهای کوتاه که یه حرف رو پاس میدن، پویایی بحث رو زنده نگه دارید. «داری گندهش میکنی!» «نخیر. تو اصلاً گوش نمیدی!» «معلومه که میدم!» 5⃣ واکنش فیزیکی برای نشون دادن تنش بحث، واکنشهای فیزیکی رو توصیف کنید. دندانهای فشرده، مشتِ محکم، سگرمههای درهمرفته یا قدمهای تند تند. دندانهایش را چنان محکم به هم فشرد که گمان کرد الان دندانش میشکند. 6⃣ بلندیِ صدا با بلندی و ولوم صدا بازی کنید. زمزمه هم میتونه تاثیرگذاریِ فریاد رو داشته باشه. به نجوا گفت: «یه مسئلهی دیگه هم هست.» و به آرامی نزدیک شد. 7⃣ گویندههای متعدد بیش از دو شخصیت رو توی بحث حاضر کنید که پیچیدگیِ بیشتر و زاویهدیدهای مختلف داشته باشید. وسط بحث خواهرها، مادر دخالت کرد: «جفتتون بس کنید! دارید خرابترش میکنید!» 8⃣ بهای شکست بهای شکست در بحث رو به تدریج بالا ببرید. اطلاعات جدیدی آشکار کنید تا بحث داغتر بشه. «یه وقت فکر نکردی پیامکی که بهش دادی رو ندیدم. اونقدر که خیال میکنی زبل نیستی.»-
- 2
-
چطور خواننده رو از مرگ یه شخصیت غمگین کنیم؟
هانیه پروین پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در آموزش نویسندگی
چطور خواننده رو از مرگ یه شخصیت غمگین کنیم؟ 💙|• ارتباطات عمیق 💙|• بذارید خواننده عمیقاً و از ته قلب با شخصیتها ارتباط بگیره. گذشتهش، خصوصیاتش و ارتباطاتش رو طوری بسازید که خواننده بهش اهمیت بده. 💙|• مثال: مهربونیها، رویاها و رابطهی معنیدارش با یه شخصیت دیگه رو نشون بدید. 💚|• تاثیر 💚|• تاثیر احساسیای رو که شخصیت روی بقیهی شخصیتها میذاره، نشون بدید. 💚|• مثال: دوست صمیمی شخصیتتون از درون فروپاشی میکنه و به گردنبندی چنگ میزنه و محکم نگهش میداره که شخصیت بهش هدیه داده. 💛|• رویاهای نرسیده 💛|• نشون بدید چه رویاهایی داشت و بهشون نرسید و چه پتانسیلهایی داشت که ازشون استفاده نشد. اینطور مرگ غمانگیزتر میشه. 💛|• مثال: فقط یهکم مونده بود تا به رویای نونوایی باز کردن برسه. برنامهها و طرحهاش هنوز روی میزش پراکنده بودن. 🧡|• زمانبندی 🧡|• لحظهای برای مرگ انتخاب کنید که غیرمنتظرهست و تاثیرش از همیشه بیشتره. 🧡|• مثال: فقط یک ذره قبل از اینکه نجات پیدا کنه، مُرد. ❤️|• حرفهای آخر ❤️|• بذارید حرفهای آخرش حزنآور باشه. ❤️|• مثال: آخرین حرفش، آخرین زمزمهش این بود که «به خانوادهام بگین دوستشون دارم.» 🩷|• نمادها 🩷|• با نمادها مرگ رو عاطفیتر کنید. 🩷|• مثال: باغچهای که اونقدر با دلسوزی مراقبش بود، کمکم پژمرده شد. 💜|• کشمکشِ حلنشده 💜|• کشمکشهای حلنشده میتونن اندوه و پشیمانی بیشتری به بار بیارن. 💜|• مثال: اون هیچوقت با برادرش آشتی نکرد و حالا دیگه دیر بود.-
- 2
-
🌵مونولوگ درونی🌵 📜|• مونولوگ درونی، افکار درونی شخصیت رو نشون میده و باعث میشه احساسات و انگیزههاش رو بهتر درک کنیم. مثل اینه که ذهنش رو بخونی! 📦|• مونولوگ درونی هدفهای مختلفی داره، از جمله: • شرح و تفصیل • آشکار کردن عمق شخصیت • افزایش ارتباط احساسی شخصیت و خواننده • جلو راندن پیرنگ • افزودن لایهای از رئالیسم 📚|• نکتههای نوشتن مونولوگ درونی: 🕰|• زمان درستی برای نوشتنش انتخاب کنید. مثل فلشبک و بقیه ابزارهایی که در روایت اصلی تداخل ایجاد میکنن، مونولوگ درونی هم باید در زمان مناسبی استفاده بشه. مونولوگ درونی سرعت روایت رو پایین میآره، که برای ایجاد تعادل خوبه، اما بهتره وسط صحنهی اکشن با بهای شکست بالا استفاده نشه. 🗣|• اون رو جایگزین دیالوگها نکنید. دیالوگ تقریباً همیشه جذابتر از مونولوگ درونیه و کلی هدف دیگه هم داره. اگه شخصیت دیگهای توی صحنه هست، دیالوگ رو هم در نظر بگیرید. زمانی از مونولوگ درونی استفاده کنید که اطلاعات رو نمیشه با شخصیت دیگری به اشتراک گذاشت. 🌝|• نگو، نشون بده. این توصیهی قدیمی برای مونولوگ درونی هم کاربرد داره. ساده ممکنه توی این تله بیفتید که توی مونولوگ فقط احساسات شخصیت رو بگید. حواستون جمع باشه! گفتن: نگرانم. نشون دادن: اگه پیداش کنن چی؟ نمیتونم نفس بکشم... 🍃|• طبیعی نگهش دارید. از افکار خودتون الهام بگیرید. چند لحظه در روز با آگاهی به روند اندیشیدن خودتون دقت کنید. تمرین خوبی برای نوشتن مونولوگهای واقعگرایانهتره. چیزی رو که نوشتی، بلند بلند بخون. اگه به نظر طبیعی و روان نرسید، یکم کار بازنویسی در پیش داری! ✂️|• بیرحمانه ویرایش کن. افکار غیرضروری رو حذف کن. مونولوگ رو به پیرنگ و توسعه شخصیت مربوط نگه دار. برای مثال، چند جمله از این مونولوگ رو میشه حذف کرد؟ باورم نمیشه همچین حرفی زدم. آخه چرا اینو گفتم؟ حتماً همه فکر میکنن احمقم. باید دهنم رو بسته نگه دارم. آخه چی فکر میکردم؟ واقعاً خجالتآوره.
-
- 2
-
پنج روش برای آغاز داستان🔖 1⃣. اکشن! اگه خواننده بیفته وسط اکشن، دوست داره ببینه بقیهش چی میشه و به خوندن ادامه میده. اما هنوز شخصیتهاتون براش مهم نیست، پس بهای شکست اونقدر اهمیت نداره. مثالها: دعوا، صحنهی تعقیب، وسط دزدی، بحث، ماموریت نجات، فرار، دستگیری، به هم زدن، تصادف، حادثهی جادویی و... 2⃣. دیالوگ! پرت شدن وسط گفتوگوی دو شخصیت میتونه خواننده رو میخکوب صحنه نگه داره. یک نمونهش داستان زندگی من اثر چخوف: سرپرست به من گفت: «فقط برای ملاحظهی پدر ثروتمندت تو را نگه داشتم؛ وگرنه مدتها پیش بیرون پروازت میدادم.» به او پاسخ دادم: «تملقم را میگویید عالیجناب، که فکر میکنید من توانایی پرواز دارم.» و سپس شنیدم که گفت: «این آقا را دور کنید، روی اعصابم راه میرود.» مکالمهی جذاب باعث میشه خواننده بدونه چی شد که همچین مکالمهای پیش اومد و فضولیش گل میکنه. همچنین با دیالوگها میتونیم شخصیتها رو معرفی کنیم و صدای ویژهای به هرکدوم بدیم. 3⃣. شخصیت! میتونید طوری شروع کنید که خواننده به خوبی با شخصیت آشنا بشه. آغاز معروف ناطور دشت به خوبی هویت شخصیت اصلی رو به خواننده نشون میده: «اگه واقعاً میخوای قضیه رو بشنوی، لابد اولچیزی که میخوای بدونی اینه که کجا دنیا اومدم و بچگی گندم چهجوری بوده و پدر مادرم قبل دنیا اومدنم چیکار میکردن و از اینجور مزخرفات دیوید کاپرفیلدی؛ ولی من اصلاً حال و حوصلهی تعریف کردن این چیزا رو ندارم.» معرفی شخصیت در آغاز داستان میتونه باعث بشه که خواننده بلافاصله با اون ارتباط بگیره. 4⃣. بیانیه! خیلی از رمانها با بیانیهای تفکربرانگیز شروع میشن. مثل آغاز غرور و تعصب: «صغیر و کبیر فرضشان این است که مرد مجرد و پول و پلهدار قاعدتاً زن میخواهد.» یا آغاز آنا کارنینا: «همه خانوادههای خوشبخت مثل هماند اما خانوادههای شوربخت هر کدام بدبختی خاص خود را دارند.» این آغازها حالوهوای ادامهی رمان رو مشخص میکنن و معمولاً مضمون اصلی رو نشون میدن. 5⃣. موقعیت! در خیلی از رمانها، نویسنده با توصیف صحنه کارش رو آغاز میکنه. میتونید حالوهوا و اتمسفر خاصی رو از همون ابتدا ایجاد کنید تا خواننده در دنیاتون غرق بشه. مثالی از کتاب دوریت کوچک: «نزدیک به سی سال پیش از این بود که شهر مارسی در زیر آفتاب سوزان برشته میشد.» با ترسیم صحنه در ذهن خواننده، اون میتونه به راحتی داستان رو تصور کنه. اینطور دچار سندرم اتاق سفید نمیشید.
-
سلام خوبین؟ چطورین؟؟ 🤗 این تاپیک مختص اسکرین شاتهایی هست که توی انجمن گرفتیم و دوست داریم بعنوان خاطره اینجا ثبتش کنیم ^^
-
- 2
-
A Virtuous Business | کسب و کار شریف سال ساخت: 2024 ژانر: کسب و کار، کمدی، زندگی قسمت ها: 12 روز های پخش: شنبه و یکشنبه بازیگران: Kim So Yeon – Yeon Woo Jin – Kim Sung Ryung خلاصه داستان: در دهه 1990 چهار زن که از زمان خود جلوتر بودند، شروع به فروش محصولاتی میکنند که در آن زمان تابو بود…
-
سریال کره ای جونگنیون : تولد یک ستاره
هانیه پروین پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در معرفی فیلم و سریال
Jeongnyeon: The Star is Born جونگنیون: تولد یک ستاره سال ساخت: 2024 ژانر: موزیکال، درام قسمت ها: 12 روز های پخش: شنبه و یکشنبه بازیگران: Kim Tae Ri – Shin Ye Eun – Ra Mi Ran خلاصه داستان: در دهه 1950، درست پس از جنگ کره، یون جونگنیون به سختی از طریق فروش صدف به همراه مادرش در شهر بندری موکپو امرار معاش می کند. رویای او این است که به سئول برود و به عنوان بازیگر برای یک گروه تئاتر زنان کار کند و در عین حال ثروتمند شود… -
فیلم جوکر 2 : جنون مشترک 2024 🎖امتیاز : 5.3 از 10 🔅ژانر : جنایی، درام، هیجان انگیز، موزیکال 🌎محصول کشور : آمریکا 👤کارگردان : todd phillips 👥ستارگان : joaquin phoenix,lady gaga,brendan gleeson 📝خلاصه داستان: کمدین شکست خورده و دچار اختلال دو شخصیتی، آرتور فلک که در آسایشگاه آرکهام با عشق زندگی خود یعنی هارلی کویین آشنا میشود و...
-
معرفی سریال قاضی جهنمی | The Judge from Hell 2024
هانیه پروین پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در معرفی فیلم و سریال
🛑سریال زیبای : قاضی جهنمی ۲۰۲۴ 🍿IMDb 8.0 🌟 💎ژانر؛ درام | جنایی | فانتزی 🎬 قسمت ها: 14 قسمت 🌍محصول کره جنوبی 📮خلاصه : داستان قاضی کانگ بیت نا که ظاهری زیبا دارد اما در واقع یک اهریمن است و مأموریت او گرفتن جان افراد شرور است که... -
معرفی فیلم اطلس Atlas 2024 با بازی جنیفر لوپز 🌟
هانیه پروین پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در معرفی فیلم و سریال
📽فیلم : اطلس ۲۰۲۴ ♣️ژانر : اکشن، علمی-تخیلی، ماجراجویی، هیجانی 🎯امتیاز : ۶ از ۱۰ 🔅محصول کشور : آمریکا 👤کارگردان : brad peyton 👥ستارگان : jennifer lopez,Simu Liu,sterling k. brown 📝خلاصه : داستان در آیندهای تیر و تار روایت میشود، زمانی که یک سرباز هوش مصنوعی به این نتیجه میرسد که برای پایان یافتن جنگ، باید نسل بشر را نابود کند... -
رمان عاشقانه رمان تینار | هانیه پروین کاربر انجمن نودهشتیا
هانیه پروین پاسخی برای هانیه پروین ارسال کرد در موضوع : تایپ رمان
پارت اول آسمان مثل سگی هار شده و خورشید چون خلطی سوزناک، وسط گلویش گیر کرده بود. آسمان هم در تقلای بالا آوردن خورشید، بزاقهای آفتابش را گلوله گلوله سمت ما پرت میکرد. - گرمایی که حس میکنی، اسمش قرمزه. قرمز رنگ سوختن، حرارت، شرمساری، یا حتی خشم هست. التهاب هوا را به ریه کشید تا قرمز را بچشد. چندتار موی خیسش را از گردن عرق کردهاش جدا کردم. خرامانخرامان، قدمهای برهنهمان را بر جانِ خیس چمن میکشیدیم. سایهی درخت که پناهمان داد، شاخهی آلبالو را تا لمس گونهی گیلاسدارش پایین کشیدم: - برگهای نرم و چمن خیس... سبز رنگی برای طراوت و تازگیه گندم. پارچهی مخمل برگها قلقلکش میداد و فهمیدم او سبز دوست دارد. دستش تا رسیدن به حوض، در دستم جا ماند. جای چنگها دیگر تیر نمیکشید. وقتی آنقدر جلو رفتیم که تا زیر زانو درون حوض بودیم، غافلگیر شده بود. گوشهی خیس دامنم را در مشت چلاندم و به ماهی قرمزی که دور گندم پرسه میزد، چشمک زدم. - حسی که وقتِ شنا کردن داری، اون خنکیِ مطلق، آبیه. آبی به تو آرامش میده. *** زمان گذشته گندم را طوری به سینه فشردم که نه از فریادهای حاج خانم، بلکه از تنگیِ آغوش اجباری من به ستوه آمد و گریستن گرفت. - هیس! آروم دختر من، عزیز من، عسل مامانش، گریه نکن. گریه... و این در حالی بود که گونههای کبودم، برای جاری شدن چشمانم کفایت نمیکرد. صدا بهقدری بلند بود که در و دیوارهای خانه را پشت سر گذاشت و به ما رسید: - آهای مفتخور! در بهروی من میبندی؟! صنم نیستم اگه کاری نکنم حیدر پَسِت ببره! برمیگردی خونهی بابات، پیش همون داداش مفنگیت که بخت دخترم رو سیاه کرد. سیاه میکنم روزگارت رو! میشنوی؟ هِری! صدای لَخلَخ کشیده شدن دمپاییهای پلاستیکی و بعد، کوبیده شدن در، بدنم را از ریشه به لرز انداخت. میدانستم تا یکهفته بهخاطر آبروریزی جلوی در و همسایه، توان بیرون رفتن از خانه و بلند کردن سرم را نخواهم داشت.- 9 پاسخ
-
- 7
-
- رمان اجتماعی
- رمان جدید
-
(و 1 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
مپرس حال مرا! روزگار یارم نیست جهنمی شده ام، هیچکس کنارم نیست نهال بودم و در حسرت بهار! ولی درخت می شوم و شوق برگ و بارم نیست
- 6 پاسخ
-
- 1
-
رینا
-
یسنا
-
آمنه
-
هلال
-
آنجلینا
-
انیس