رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
کارگاه آموزش رمان نویسی(ظرفیت 15 نفر) ×
انجمن نودهشتیا

سادات.۸۲

مدیر ارشد
  • تعداد ارسال ها

    140
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روز های برد

    9
  • Donations

    0.00 USD 

سادات.۸۲ آخرین بار در روز فروردین 14 برنده شده

سادات.۸۲ یکی از رکورد داران بیشترین تعداد پسند مطالب است !

12 دنبال کننده

درباره سادات.۸۲

  • تاریخ تولد 09/21/2003

آخرین بازدید کنندگان نمایه

3548 بازدید کننده نمایه

دستاورد های سادات.۸۲

Proficient

Proficient (10/14)

  • First Post
  • Collaborator
  • Reacting Well
  • Very Popular
  • Well Followed

نشان‌های اخیر

377

اعتبار در سایت

  1. پست تایید می‌تونید پارت گذاری رو شروع کنید.
  2. سلام فاطمه جان من رمانم در برنامه دنیای رمان تایید خورده. رمان تو رو هم نگاه کردم. چطوری رمانت در برنامه قرار گرفت؟ میشه زیاد توضیح بدی؟

    1. نمایش دیدگاه های قبلی  بیشتر 9
    2. nargess128

      nargess128

      آهان ممنونم

    3. nargess128

      nargess128

      چون من یه رمان کامل دارم و فایلی نیست گفتم

    4. سادات.۸۲

      سادات.۸۲

      خب باید فایل کنی وردش رو بدی

  3. نظرت در باره بی‌انضباط؟🥲

     

    1. سادات.۸۲
    2. Khakestar

      Khakestar

      عه خب واکنش گذاشته بودی آخه 

    3. سادات.۸۲

      سادات.۸۲

      اره ولی نخوندم 

  4. چه زیبا

    1. sanli

      sanli

      چشات زیباست 😍

  5. عزیزم رمانتون درحال بررسیه.

    1. _ElhaM

      _ElhaM

      سلام، مرسی 

      تو این مدت که درحال بررسیه میتونم پارت بزارم؟ 

      یا باید منتظر بمونم

    2. سادات.۸۲

      سادات.۸۲

      بله می تونید پارت بذارید.

    3. _ElhaM
  6. دوست عزیز با بررسی مجدد اثرتون به تالار مورد تایید مدیران منتقل شد. موفق باشید‌.
  7. دوست عزیز، در صورتی که توصیفات رمانتون رو بیشتر کردید، بین دیالوگ ها مونولوگ قرار گرفت و رمان کمتر دیالوگ محور شد، همچنین جملات روان تر شد و فعل در اخر جمله قرار گرفت و علائم نگارشی رعایت شد اطلاع بدید تا مجدد اثرتون بررسی بشه.
  8. درسته، اگر حداقل توصیفاتی یا جملاتی بین دیالوگ ها اضافه کنن به تالار مورد علاقه کاربران منتقل می‌کنم. ولی برای تالار مدیران حتما باید فعل ها درست بشن.
  9. پنج‌تا کتاب نوشتم و توی همشون به قلم روونم اشاره کردن.

    اولین کسی بودی که میگی قلم روون نیست.

    تعجبم از اینه که تویی که داری رمان رو دنبال میکنی چرا یه نقد کوچیک نکردی؟😉😂

    1. نمایش دیدگاه های قبلی  بیشتر 5
    2. سادات.۸۲

      سادات.۸۲

      توصیفات بین دیالوگ ها رو چک کردم الان، بهتر شدن. ببین توصیف بین دیالوگ به ابرو بالا دادم یا چشم غره رفتم بسنده نکن. دستت توی توصیف حالت و احساس خیلی بازه دیگه راحت می تونی بین دیالوگ ها یه جمله با احساس و حالت شخصیت و نوع قرار گیری رفتاری شخصیتیش بنویسی. اینطوری خیلی سطح اثر بالا میره.

      اما خب کوتاه توصیف کردن هم خوبه. خسته نباشی.

    3. Teimouri.Z

      Teimouri.Z

      الان یه کم خسته‌م برای ویرایش مجدد. در فرصت معین ایشالا.

      می‌دونم عزیزم باهام دشمنی نداری. 

      به نسترن هم گفتم دوست دارم این رمان رو با سبک خودم پیش ببرم چون قبلا نوشته‌هام زیاد آسیب‌ دیدن.

      🙏💋

       

    4. سادات.۸۲

      سادات.۸۲

      می فهمم ویرایش کردن از نوشتن سخت تره عمیقا درک می کنم.

      مشکلی نداره درک می کنم، من منتقل می کنم مدیران چون سبکت به حساب میاد و نقص حساب نمیشه. وقتی ویرایش کردی بگو باز بررسی کنم برای نخبگان، روان بودن قلم درست بشه همه چیزش عالی میشه.

  10. خب پارت های اول مهم هستن اونا رو هم درست کنید. نکته اینکه قلم روان نیست.
  11. عزیزم لطفا رمانت رو سریع ویرایش کن و بین همه دیالوگ ها توصیف بذار. به هیچ وجه دیالوگ ها پشت سرهم نباشن. وگرنه ناچار هستم رمانت رو برگردونم به تایپ رمان 

    1. نمایش دیدگاه های قبلی  بیشتر 9
    2. سادات.۸۲

      سادات.۸۲

      تمام نکاتی که نسترن عزیز گفت اگر بین هر دیالوگ گفته بشه خیلی سطح کار رو بالا می بره.

      مثلا:

      سودی خیره به منو تکرار کرد:
      - خب که خب.

      ببین مونولوگ بالا خیلی کوتاهه و باعث میشه رمانت دیالوگ محور بشه، یعنی نسبت دیالوگ ها به مونولوگ ها بیشتر بشه. اما همون متن بالا رو اگر بیای بیشتر توصیف کنی، مثلا بگی همونطور که به منو خیره بود و پاهاش رو در هیاهوی اونجا تکون میداد، حرفش رو تکرار کرد.

      ادامه:
      هوفی کشید، از خانه کشانده بودش بیرون تا حرف بزنند و حالا همه کاری کرده‌ بودند جز حرف زدن.

      یکم روان نیست متن

      ببین باز اینجا توصیفی برای شروع دیالوگ نیست. مثلا: با حرص لبش را کزید و مجدد صدایش به گوش رسید:
      - مگه نگفتی می‌خوای باهام حرف بزنی، چی‌شد پس؟


      سودی منو را بست و درحالی که دستش را برای فراخواندن پیشخدمت در هوا تکان‌تکان می‌داد، کاملا با لحن خونسردش گفت:
      - چرا، ولی می‌دونی که من تا شکمم پر نشه مخم کار نمی‌کنه.
      با خشم اخم (نکته: اخم چطور درهم کشیده میشه؟ ابرو) ابرو در هم کشید و با غیض زیر ل*ب گفت:
      - ای کارد بخوره به اون شیکم!
      سودی انگار که حرفش را شنیده باشد، با پرخاش پرسید: (عالیه این)
      - چی گفتی؟
      بی‌حوصله جواب داد:( باز کوتاه شد)
      - هیچی بابا.

       

      ببین قشنگ مشخصه که پتانسیلش رو داری ولی نمی دونم شاید حواست گاهی پرت شده شایدم از ضمیر ناخوداگاهت نوشتی ولی  اگر اصلاحش کنی واقعا رمانت عالی میشه.

    3. سایه مولوی

      سایه مولوی

      ممنونم از این به بعد سعی میکنم این‌ها رو رعایت بکنم.

    4. سادات.۸۲
  12. درود، دیالوگ ها همگی پشت سر هم هستن و هیچ توصیفی بینشون نیست. همچنین جملات مشکل دارن، فعل وسط جمله اومده نه اخر و این از روان بودن قلم جلوگیری کرده. لطفا درخواست نقد بدید و بعد از ویرایش مجدد درخواست بدید. اثر شما شرایط انتقال به تالار برتر رو ندارد.
  13. مبارکه عزیزم.

    1. shirin_s

      shirin_s

      مرسی💞🌸:)

  14. درود، رمان شما به تالار مورد تایید مدیران منتقل شد. تبریک میگم.
×
×
  • اضافه کردن...