رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
به اطلاع کاربران می‌رسانیم دو انجمنِ نودهشتیا باهم ادغام شده‌اند. با این وجود، تمامی آثار شما محفوظ است و جای نگرانی نیست. در صورتی که مشکل ورود به اکانت خود را دارید، از گزینه "بازیابی پسوورد" استفاده کنید. ایدی تلگرام جهت بروز خطا: @Delbarity ×
انجمن نودهشتیا
به اطلاع کاربران می‌رسانیم دو انجمنِ نودهشتیا باهم ادغام شده‌اند. با این وجود، تمامی آثار شما محفوظ است و جای نگرانی نیست. در صورتی که مشکل ورود به اکانت خود را دارید، از گزینه "بازیابی پسوورد" استفاده کنید. ایدی تلگرام جهت بروز خطا: @Delbarity

اطلاعیه ها

  • آمارهای کاربران

    • کل کاربران
      2,392
    • بیشترین افراد آنلاین
      383

    جدیدترین کاربر
    الهام
    تاریخ عضویت
  • آمار انجمن

    • کل موضوعات
      913
    • کل پست‌ها
      16k
  • معرفی به یک دوست

    انجمن نودهشتیا رو دوست داری ؟ همین حالا به دوستت معرفی کن!
  • رمان های برتر

  • بیشترین ارسال کنندگان

  • آخرین بروزرسانی های وضعیت

    • هانیه پروین  »  InSa

      درست شد عزیزم.
      · 0 ارسال
    • هانیه پروین  »  سایان

      جلد فریا چه خوشگله وا
      · 1 ارسال
    • Alen  »  nastaran

      سلام؛ عزیزم ✍🏻✨
      چون هر دو رمانم رو نقد کردی و واقعاً خوشحالم کردی، گفتم من هم رمانت رو نقد کنم؛ البته اگر قابل بدونی ❤️🌹
      رمان رو تا پارت یازده کامل خوندم و فضای کلی، مسیر شخصیت فروغ و ایده‌ی اصلی کار برام قابل درک و قابل ارتباط بود. به‌نظرم داستان پایه‌ی خوبی داره، اما در وضعیت فعلی چند ایراد مشخص هست که باعث می‌شه بعضی بخش‌ها اون اثرگذاری‌ای که می‌تونن داشته باشن رو از دست بدن:
      1️⃣ تکرار حالت ذهنی فروغ
      فروغ توی بخش‌های مختلف مدام توی یک چرخه‌ی فکری مشابه می‌چرخه (خاطره، تحلیل، حس پوچی یا فشار). مسئله وجود این حس‌ها نیست، بلکه اینه که واکنش ذهنی‌اش نسبت به موقعیت‌های مختلف تفاوت زیادی نمی‌کنه و بعضی قسمت‌ها بیشتر تکرار همون حالته.
      2️⃣ توضیح زیاد به‌جای تجربه‌ی صحنه
      تو صحنه‌های مهم، مخصوصاً تنهایی‌ها و بخش‌های مربوط به بازی، تحلیل ذهنی خیلی زود و مفصل میاد وسط و خود موقعیت فرصت اثرگذاری کامل پیدا نمی‌کنه. این باعث می‌شه تنش بعضی صحنه‌ها زود خالی بشه.
      3️⃣ یکنواختی لحن احساسی
      لحن روایت تا اینجای کار تقریباً توی همه‌ی موقعیت‌ها یه وزن احساسی داره؛ چه لحظه‌های معمولی، چه بحران‌ها. این یکنواختی باعث می‌شه بعضی صحنه‌های مهم اون ضربه‌ای که انتظار می‌ره رو نزنن.
      4️⃣ توضیح اضافه برای نمادها
      نمادها (مثل پرتقال کال، آینه‌ها، شمع‌ها و بازی) ذاتاً گویا هستن، اما بعضی جاها بیش از حد توضیح داده یا تکرار می‌شن و این فرصت کشف رو از خواننده می‌گیره.
      5️⃣ دیالوگ‌هایی که زود قطع می‌شن
      چند تا دیالوگ، مخصوصاً با مادر، سریع به ذهن فروغ برمی‌گرده و نیمه‌کاره می‌مونه. وقتی این الگو تکرار می‌شه، تأثیر گفت‌وگوها کمتر می‌شه.
      6️⃣ ریتم کلی روایت تا این پارت‌ها
      در بعضی بخش‌ها، مخصوصاً قبل از اتفاق‌های مهم، تکرار ذهنی بیشتر از نیاز شده و ریتم رو کند کرده. با جمع‌وجورتر شدن این بخش‌ها، ضرباهنگ داستان می‌تونه طبیعی‌تر بشه، بدون اینکه مسیر یا معنا تغییر کنه.
      7️⃣ بخش‌هایی که خوب دراومدن
      مسیر شخصیت فروغ، فضای نمادین داستان، هسته‌ی مفهومی انتخاب و احساس، و کلیت فضا تا اینجا خوب نشسته. ایرادها بیشتر به حجم و شیوه‌ی بیان برمی‌گرده، نه به خود خط داستانی.
      عالی بودی ❤️
      · 2 ارسال
    • نهال  »  Paradise

      مقام جدید مبارک
      · 1 ارسال
  • تولد کاربرای نودهشتیا

    کاربری برای نمایش وجود ندارد

×
×
  • اضافه کردن...