درسته که رئیس مافیا بودم اما با خوردن خاویار و بربری سر رفیق نوب سگم راهی بیمارستان شده بودم و تنها چیزی که ازش ترس داشتم آمپول بود و الان بدبختانه برام پنیسیلین نوشته بودن.
خدایی مهتا اینا چ کلمهای بود خواهرم🗿
ترس؛ وحشت، ارواح؛ خون؛ کباب؛ شمایل.زاده؛ باران