-
تعداد ارسال ها
265 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
-
روز های برد
11 -
Donations
0.00 USD
تمامی مطالب نوشته شده توسط زری گل
-
تاپیک انتشار زده شد✓
-
درخواست انتشار داستان ملقب به ابوالعاص | تکمیل شده نودهشتیا
زری گل پاسخی برای زری گل ارسال کرد در موضوع : درخواست ویراستاری
هانی جانم فایل بشه لطفا @هانیه پروین- 25 پاسخ
-
- 3
-
-
داستان زحمت پشت هر پول| تکمیل شده نودهشتیا
زری گل پاسخی برای زری گل ارسال کرد در موضوع : درخواست ویراستاری
ویرایش تایید✔️ @هانیه پروین- 1 پاسخ
-
- 1
-
-
درخواست انتشار داستان ملقب به ابوالعاص | تکمیل شده نودهشتیا
زری گل پاسخی برای زری گل ارسال کرد در موضوع : درخواست ویراستاری
@Atna1318 تابیده جانم؟! -
تاپیک انتشار زده شد✔️
- 55 پاسخ
-
- 1
-
-
ویراستار: @زری گل اتمام: ...
- 1 پاسخ
-
- 1
-
-
#پارت_هجدهم چشمهاش رو درشت کرد، نفسی کشیدم و ادامه دادم: - جاوید رک و راست، رو راست، تمام راست بهم بگو قضیه بچه چیه؟! گنگ ابروهاش رو بالا انداخت. - کدوم بچه؟ جانا چی داری میگی؟! سری تکون دادم و پوزخندی زدم، همون پیام رو براش تکرار کردم تا بفهمه حرف از کدوم بچه میزنم. - همون بچهای که پاش در میونه و تو نباید خنگ بازی در بیاری. چشمهاش به حالت اولیه برگشت و لیوان توی دستش رو روی میز گذاشت. - خب ربطش به تو چیه؟! ابرویی بالا انداختم که ادامه داد: - از کی تاحالا کار های من برات مهم شده؟! پوزخندی زدم و بلند شدم. - درسته، تو جایی تو زندگی من نداری که کارهات برام پشیزی اهمیت داشته باشن. به سمتش خم شدم و ادامه دادم: - هر غلطی که میخوای بکن، فقط دیگه اسم جانا رو به زبونت نیار! دهن باز کرد اسمم رو بگه که انگشتم رو روی بینیم گذاشتم و 《هیس!》 گفتم. از آشپزخونه خارج شدم و به سمت اتاقم قدم برداشتم. همونطور که در اتاقم رو میبستم پوزخنده گوشه لبم هم بزرگ تر میشد. - ته توی این ماجرا رو در نیارم، جانا نیستم. در ماشین رو باز کردم و سوار شدم. افسون مثل همیشه شیک کرده و سرحال شروع به گفتن دیالوگ های صبحگاهیش کرد. - های مای دلبر، چطوری؟! کوله پشتیم رو پرت کردم عقب ماشین و خواب آلود گفتم: - خوابم میاد. چشمهام و بستم که مشتی به بازوم زد که تو جام تکون خوردم. - خوابت میاد؟ اینکه چیز جدیدی نیست رفیق، دخترجون حالیته امروز کلاس مهمی داریم؟! هوفی کردم و مقنعهام رو جلوی چشمهام کشیدم تا فضا مثلا کمی تاریک بشه. - افسون توروخدا دهن من رو وا نکن اول صبحی که آماده انفجارم! مکثی کرد و بعد به سمت دانشگاه ماشین رو هدایت کرد. از اونجایی که فضولی نکردن افسون جزو محالات بود تو چراغ قرمز دیگه نتونست خودش رو کنترل کنه. - جانا اون بی صاحب رو بکش عقب، درست بشین و بگو چته؟ تو که میدونستی امروز کلی کار داریم چرا زود نخوابیدی؟! سئوالاتش فشاری بودن روی کنترل بمب وجودم، بدون اینکه مقنعه رو بکشم عقب برگشتم سمتش و بدون دیدن صورتش شروع کردم. - مگه اون بوزینه جاسوس برای من آرامش میزاره؟ آقا دیشب خوشی زده زیر دلش من رو خبر کرده، دِ آخه تو کی یاد خواهرت کردی؟ باید دقیق همون شبی که با خیال راحت پیتزام رو میخوردم و پروژهام رو تکمیل میکردم و بعدش خواب به خواب میرفتم یاد کنی هان؟! این انفجار حرف، یکی از خصلت های بد من بود که بدون اینکه نفسی بکشم یک ریز حرف میزدم و گه گاهی اعتراف میکنم که... وجدان: که چرت و پرت هم میگه. - میدونی کجاش خرد شدم افسون؟ اونجایی که، اونجایی که... وجدان: الهی، که گفت به تو ربطی نداره؟! - اونجایی که جای پیتزا و قارچ سوخاری، املت تحویلم داد. مقنعهام توسط دستهای افسون کمی بالا رفت، چهره متعجبش رو تونستم ببینم و بعد صدای مزخرف قهقههاش! تو مسیر سعی داشت قانعم کنه که امروز زود تموم میشه و من با انرژی ترینم ولی تمام افکار من درگیر یک چیز بود، چیزی که باید ازش سردرمیاوردم و به خودم ثابتش میکردم. بعداز پارک کردن ماشین به کلاسمون رفتیم و منتظر استاد شدیم. غرق در حل معمای تو ذهنم بودم و با خودکار روی میز آروم ضرب گرفته بودم. - چطوری جانا؟! با صدای کیارش که کنارم جای گرفته بود از فکر بیرون اومدم و بهش لبخند زدم. - سلام کیا، تو کی اومدی که من نفهمیدم؟! همونطور که گوشیش رو سایلنت میکرد جوابم رو داد: - وقتی که شما تو عالم افکارت غرق بودی. وقتی نگاهم تو کلاس چرخید تعجب کردم، وقتی ما اومدیم فقط پنج نفر تو کلاس بودن و الان کل کلاس پر شده بود؛ یعنی در این حد بیحواس شدم؟! - حالا باز غرق نشو، استاد اومد!
- 10 پاسخ
-
- 2
-
-
- رمان عاشقانه
- رمان جدید
-
(و 5 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
تاپیک انتشار زده شد✔️
- 55 پاسخ
-
- 1
-
-
تاپیک انتشار زده شد✔️
- 55 پاسخ
-
- 1
-
-
ویراستار: @هانیه پروین اتمام: ۲۹ اسفند
-
داستان زحمت پشت هر پول| تکمیل شده نودهشتیا
زری گل پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در درخواست ویراستاری
ویراستار: @زری گل اتمام: ۲۷ اسفند -
دلنوشته موعود منجی | تکمیل شده نودهشتیا
زری گل پاسخی برای زری گل ارسال کرد در موضوع : درخواست ویراستاری
نه عزیزم لازم نیست تو همین تاپیک وقتی مراحل تایید بشن میره تو صف انتشار. @هانیه پروین- 6 پاسخ
-
- 2
-
-
درخواست انتشار داستان ملقب به ابوالعاص | تکمیل شده نودهشتیا
زری گل پاسخی برای زری گل ارسال کرد در موضوع : درخواست ویراستاری
عزیزدلم طراحی رو با این عکس شروع کن🤍 @ماسو- 25 پاسخ
-
- 1
-
-
دلنوشته موعود منجی | تکمیل شده نودهشتیا
زری گل پاسخی برای زری گل ارسال کرد در موضوع : درخواست ویراستاری
اوکی هستید عزیزم؟ @سایه مولوی- 6 پاسخ
-
- 2
-
-
درخواست انتشار داستان ملقب به ابوالعاص | تکمیل شده نودهشتیا
زری گل پاسخی برای زری گل ارسال کرد در موضوع : درخواست ویراستاری
پس مجدد ارسالش کن عزیزم چون پاک شده.- 25 پاسخ
-
- 1
-
-
خصوصی ارتباط گرفته شد خصوصی ارتباط میگیریم
- 55 پاسخ
-
- 1
-
-
سلام نویسنده عزیز از لحاظ ویرایشی دلنوشته شما تاییده🩵 هانی جانم زحمت فایلش رو میکشی؟ @هانیه پروین
- 6 پاسخ
-
- 2
-
-
درخواست انتشار داستان ملقب به ابوالعاص | تکمیل شده نودهشتیا
زری گل پاسخی برای زری گل ارسال کرد در موضوع : درخواست ویراستاری
این عکس رو هوش مصنوعی از حضرت زینب و ابولعاص طراحی کرده باز اگه دوست ندارید همون اولی رو طراحی میکنیم- 25 پاسخ
-
- 1
-
-
درخواست انتشار داستان ملقب به ابوالعاص | تکمیل شده نودهشتیا
زری گل پاسخی برای زری گل ارسال کرد در موضوع : درخواست ویراستاری
- 25 پاسخ
-
- 1
-
-
درخواست انتشار داستان ملقب به ابوالعاص | تکمیل شده نودهشتیا
زری گل پاسخی برای زری گل ارسال کرد در موضوع : درخواست ویراستاری
عزیزم نظرت راجب این عکس چیه؟ https://s6.uupload.ir/files/f744a55f-d504-46a5-86bb-6c477c2aed8e_d323.jpeg- 25 پاسخ
-
- 1
-
-
درخواست انتشار داستان ملقب به ابوالعاص | تکمیل شده نودهشتیا
زری گل پاسخی برای زری گل ارسال کرد در موضوع : درخواست ویراستاری
@Atna1318 -
درخواست انتشار رمان داستان جزیره | تکمیل شده نودهشتیا
زری گل پاسخی برای زری گل ارسال کرد در موضوع : درخواست ویراستاری
عزیزم ویراستارها پاسخگو نیستند باید شخصا ویرایش بزنم و متاسفانه مشکلات نگارشی وجود داره که زمان زیادی میبر، طبق نظریه و نتیجهگیری مدیرکل باید اتمام ویرایش رو عقب بندازیم به محض پایان ویرایش تو همین تاپیک اطلاع رسانی میکنیم🙏🏻- 22 پاسخ
-
- 1
-
-
درخواست انتشار داستان ملقب به ابوالعاص | تکمیل شده نودهشتیا
زری گل پاسخی برای زری گل ارسال کرد در موضوع : درخواست ویراستاری
ویرایش تمام✔️ یه چندتا عکس با کیفیت ارسال کنید عزیزم برای جلد @Atna1318- 25 پاسخ
-
- 1
-