رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
کارگاه آموزش رمان نویسی(ظرفیت 15 نفر) ×
انجمن نودهشتیا

Taraneh

مدیر اجرایی
  • تعداد ارسال ها

    1,041
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روز های برد

    6
  • Donations

    0.00 USD 

تمامی مطالب نوشته شده توسط Taraneh

  1. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    چگونه فکر می‌کنی پنهانی و به چشم نمی‌آیی؟ تو که قطره‌ی بارانی بر پیراهنم، دکمه‌ی طلایی بر آستینم، کتابی کوچکی در دستانم و زخم کهنه‌ای بر گوشه‌ی لبم. مردم از عطر لباسم می‌فهمند که معشوقم تویی، از عطر تنم می‌فهمند که با من بوده‌ای، از بازوی به خواب رفته‌ام می‌فهمند که زیر سر تو بوده است... -نزار قبانی
  2. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    در رگ هایش، من بودم که می‌دویدم... -سهراب سپهری
  3. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    آنچنان عاشقت شدم که آرزو داشتم کسی این گونه عاشقم شود... -محمود درویش
  4. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    تا اَبد منظور جانی . . . -اوحدی مراغه ای
  5. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    من هرگز کسی را مثل تو دوست نداشته ام، هرگز آنقدر که به تو نزدیک شده ام، به کسی نزدیک نشده ام، با تو شروع کردم و با تو به پایان خواهم رساند... -غسان کنفانی
  6. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    يُرسلنا الله بعضنا لبعضٍ كالأرزاق. +خدا بعضی از ما رو برایِ بعضی دیگه مثلِ رزق می‌فرسته.
  7. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    گاه یک دنیا فقط با یک نفر پر می‌شود... -سعید صاحب علم
  8. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    مهری در هیاهوی اشیاء بودم که مرا صدا زدی. در صدایت مهر بود . نوازش بود. هر چه به دور از هم افتاده باشیم، گاه دریچه‌ها‌مان را می‌گشاییم، و یکدیگر را صدا می‌زنیم، و صدا زدن چه خوش است. صدایی نیست که نپیچد. و پیامی نیست که نرسد. هستی مهربان‌تر از آن است که پنداشته‌ایم. من گوش به زنگ وزش‌ها نشسته‌ام. و نگاه می‌کنم. زندگی‌ را جور دیگر نمی‌خواهم. چنان سرشار است که دیوانه‌ام می‌کند. دست به پیرایش جهان نزنیم. -نامه سهراب سپهری به مهری، ۲ اردیبهشت ۱۳۴۲
  9. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    بگذار دوستت بدارم تا از اندوه دور بمانم تا از تاریکی برهم تا از زشتی دور شوم بگذار دمی در کف دستان تو بخوابم. ای امن ترین مکان ها! با عشق تو می توانم هندسهٔ جهان را دگرگون کنم سرزمین موعود را در هم شکنم... -نزار قبانی
  10. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    فراموش نکن که آدمی در این جهان هست که همیشه و هرلحظه می‌توانی پیش او برگردی. روزی از ته قلبم تمام آنچه دارم و آنچه هستم را به تو بخشیده‌ام. تو قلبم را با خود خواهی داشت تا وقتی که من این جهان غریب را ترک بگویم، جهانی که دارد خسته‌ام می‌کند. تنها امیدم این است که روزی تو بفهمی چقدر دوستت داشته‌ام... -نامه آلبر کامو، به ماریا کاسارس
  11. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    دلم‌ می خواهد همه چیز را بگذارم و بروم طوری که کسی نداند من که هستم. مرا ببخش عزیزم، احساس وحشتناکی دارم. سوار قطار خواهم شد و تمامی وجودم را گریه خواهم کرد. -نامه اولگا کنیپر به آنتوان چخوف
  12. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    اما ما به دنیا آمدیم تا همدیگر را بشناسیم و یکدیگر را دوست بداریم، مطمئن باش. -نامه ژرژ ساند به آلفرد دو موسه، ۱۵ آوریل ۱۸۳۴
  13. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    حتی اگر ناراحتی، به هم ریخته‌ای، با همان ناراحتی مرا محکم بغل کن. محکم، بسیار بسیار محکم. -نامه ماریا به آلبر کامو
  14. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    اما ما به دنیا آمدیم تا همدیگر را بشناسیم و یکدیگر را دوست بداریم، مطمئن باش. -نامه ژرژ ساند به آلفرد دو موسه، ۱۵ آوریل ۱۸۳۴
  15. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    قربانت بروم که به قدر تمام درخت‌های دنیا دوستت دارم. چرا که فقط تو و درخت‌ها ارزش دوست داشتن دارید. چرا که سبز می‌شوید. هر سال سبز می‌شوید و تازه می‌شوید و سایه دارید و پر از پرنده هستید و نفستان عطر روان است و ریشه‌هایتان در خاک، که جز خاک حقیقی وجود ندارد. زندگی به یک چنین علاقه‌های کوچکی بسته شده و این علاقه‌ها با همۀ کوچکی‌شان حیاتی هستند و با وجود این به دست نمی‌آیند. قربانت بروم. من‌ که تو را دوست دارم. من ‌که تو را دوست دارم. من ‌که تو را دوست دارم. -نامه فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان
  16. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    بی‌تو نازنین نه چیزی هست و نه احدی...و نبودن جبران ناپذیر است و دوری‌ات فرض محال... -نامه غسان کنفانی به غاده السمان، آپریل ۱۹۶۷
  17. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    عشق او در جان ما کاریده‌اند... -مولانا
  18. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    می‌توان جهان را ساده دوست داشت. به من آموختی می‌توان در فقر هم جهان را در یک لیوان شیر سرد یا گرم نوشید و بی‌محابا نوشید. -نامه احمدرضا احمدی به شهره حیدری
  19. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    خوش به حال باد! گونه‌هایت را لمس می‌کند و هیچ‌کس از او نمی‌پرسد که با تو چه نسبتی دارد! کاش مرا باد می‌آفریدند تو را برگ درختی خلق می‌کردند؛ عشق‌بازیِ برگ و باد را دیده‌ای؟! در هم می‌پیچند و عاشق‌تر می‌شوند... -صادق هدایت
  20. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    باعث خوشحالی جانِ غمینِ من کجاست؟ -وحشی بافقی
  21. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    «أردت أن أکون بیتك حتی تعود إلی من تعبك...» +دلم می‌خواست خانه‌ات باشم که از خستگی‌هایت به من برگردی...
  22. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    شانه ام زیر غم عالم و آدم اما یک نفس زیر سرت شانه شدن می ارزد -علی سعادت شایسته
  23. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    تنها تو را ستودم آنسان ستودمت که بدانند مردمان محبوبِ من به‌سان خدايان ستودنی‌ست. من پاكباز عاشقم از عاشقان تو. با مرگم آزمای، با مرگ اگر كه شيوه تو آزمودنی‌ست... -حمید مصدق
  24. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    من سراپا همه زخمم؛ تو سراپا همه انگشتِ نوازش باش. -حسین منزوی
  25. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    به انتظارِ تصویرِ تو، این دفترِ خالی، تا چند، تا چند ورق خواهد خورد؟ -احمد شاملو
×
×
  • اضافه کردن...