ماریانا، اگر یک نامه از طرف من داری که در آن خندیدهام، لطف کن آن را یا دست کم یک کپی از آن را به آدرس قدیمیام بفرست. من، حوالی کوچههای گذشته گم شدهام، راه خانه را پیدا نمیکنم، لبهایم فراموشم شده. ماریانا، قول بده نترسی، راستش را بخواهی خندیدنم را به یاد نمیآورم. اما ناراحتم نباش، اشکالی ندارد اگر هیچ چیز پیدا نکردی، میدانی که تو را ببینم خندیدنم را به یاد خواهم آورد.
ماریانا، فقط اگر هیچ نامهای نداشته باشی که در آن خندیده باشم، چرا هنوز نامههایم را باز میکنی و این چنین به جِد، بادقت میخوانی؟
-نامه حاتمه رحیمی به ماریانا