-
تعداد ارسال ها
56 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
-
روز های برد
3
هانیه پروین آخرین بار در روز آبان 28 برنده شده
هانیه پروین یکی از رکورد داران بیشترین تعداد پسند مطالب است !
درباره هانیه پروین
- تاریخ تولد ۱۶ فروردین ۱۳۸۳
آخرین بازدید کنندگان نمایه
دستاورد های هانیه پروین
-
معرفی و نقد سریال فرندز | انجمن نودهشتیا
هانیه پروین پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در معرفی فیلم و سریال
»»» دانلود فیلم خارجی جدید سالهای پخش: از 1994 تا 2004 ژانر: کمدی، عاشقانه سازنده: دیوید کرین، مارتا کافمن هنرپیشهها: دیوید شوییمر، کورتنی کاکس، جنیفر انیستون، لیسا کوردو، متیو پری و متیو لبناک تعداد قسمتها: 234 امتیاز IMDB: امتیاز 8.9 شرط میبندم این سریال رو ندیدی !! سریال "فرندز" یکی از معروفترین و محبوبترین سریالهای تاریخ تلویزیون است. این مجموعه که داستان آن حول محور شش دوست در یک ساختمان میچرخد، از سال ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۴ پخش شد و حالا، با گذشت ۳۰ سال از آغاز پخش آن، همچنان در صدر لیستهای محبوبیت قرار دارد و طرفداران زیادی دارد. "فرندز" از جمله سریالهایی است که میتواند حال شما را بهبود بخشد و بسیاری از بینندگان تنها به یک بار تماشای آن اکتفا نکرده و بارها و بارها به سراغش میروند. داستان این سریال درباره شش شخصیت به نامهای مونیکا، ریچل، فیبی، راس، چندلر و جویی است که دوستان نزدیکی هستند. هر قسمت شامل داستانها و چالشهای خاصی است که لحظات خندهداری را به وجود میآورد. شخصیتها هر کدام ویژگیهای منحصر به فردی دارند؛ به عنوان مثال، جویی مردی خوشتیپ اما کمهوش است که توجه زنان را جلب میکند و همیشه در حال غذا خوردن است. فیبی زنی با ظاهری عجیب و غریب و باورهای خاص است که به همراه گیتارش مدام در حال خواندن آهنگهایی است که چندان خوشصدا نیستند. سایر شخصیتها نیز داستانهای خود را دارند. در طول داستان، لحظات احساسی و خندهدار بسیاری را تجربه خواهیم کرد. به طور کلی، کمتر کسی پیدا میشود که به تماشای سریال علاقه داشته باشد و "فرندز" را ندیده باشد یا به اصطلاحات آن آشنا نباشد یا آن را دوست نداشته باشد. »» سریال معروفی که تو کل دنیا ترکوند اینجاست !-
- سریال کمدی
- سریال معروف
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
رمان عاشقانه رمان تینار | هانیه پروین کاربر انجمن نودهشتیا
هانیه پروین پاسخی برای هانیه پروین ارسال کرد در موضوع : تایپ رمان
پارت هفت بلند شدم و چروک دامنم را مرتب کردم، باید برایش شام میبردم. صورتم را شستم و موهای بلندم را به زحمت جمع کردم. کاش جرئت میکردم کوتاهشان کنم. عزیز میگفت مو تمام زیبایی یک زن است، من اما دوست نداشتم. یکبار آن ماههای اول، با حیدر در میان گذاشتم که چقدر موهای کوتاه دوست دارم، او هم یک جمله بیشتر نگفت: -موهاتو زدی دیگه برنگرد خونه. دیروقت بود، برای همین هم ناپرهیزی کردم و کتلت درست کردم. اگر حیدر خانه بود، تا بوی گوشت را میشنید، در آشپزخانه ظاهر میشد و تکرار میکرد که گوشت گران شده و بهتر است آن را برای وقتهایی که مادرش به خانهمان میآید نگهدارم. با همین فکرهای درهم، گوجه و خیار و پیاز خرد کردم و سالاد خوشرنگ شیرازی را درون ظرف پلاستیکی دربسته ریختم. برای حنانه پیامک زدم که هر دو دقیقه یکبار به گندم سر بزند و تاکید کردم که زود برمیگردم. * -به خدا احمقی! حیدرم میدونه احمقتر از تو گیرش نمیاد، هی میتازونه. با اعتراض نامش را صدا زدم. جایی در اعماق قلبم، با غزل موافق بودم، اما نمیدانم چرا وقتی اینطور صریح بیانش میکرد، رو ترش میکردم. چای دارچینش را هورت کشید و گوشه چشمی برایم باریک کرد. قنددان را به طرفش هول دادم و سعی کردم گندم را از آغوشش بیرون بکشم. -چیکارش داری بچه رو؟! نشسته دیگه. جانم خاله... جانم... تسلیم خندههای گندم شدم و به آشپزخانه رفتم تا برای غزل میوه بچینم. همانطور که مقابل یخچال نشسته بودم، صدا بلند کردم: -نادر چی شد؟ دفعه پیش گفتی میخواد پا پیش بذاره آخه. در یخچال را با پا بستم و پیشدستیهای آمادهی روی میز را برداشتم. انتظارم داشت طولانی میشد که بالاخره جواب داد: -اومدن خب...- 8 پاسخ
-
- 1
-
- رمان اجتماعی
- رمان جدید
-
(و 1 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
هانیه پروین شروع به دنبال کردن Farnaz_faraji کرد
-
"بیرون آوردن حرص نیلرام داشت"
تحریک عصبانیت هم میتونیم بگیم، بیرون آوردن حرص یکم به گوش ناآشنا میاد. وقتی ریوند بهش گفت لباسا بهت نمیاد برگشتیم درشون بیار چقدر خوشم رفت😂
اصلا دلم خنک شد. بیکران انگار از شخصیت نیلرام بیرون اومده و واقعا اتفاق بامزهایه ورودش به داستان.
دوهفته هم خیلی زیاده ولی چون تویی باشه😒😂
-
رمان عاشقانه رمان تینار | هانیه پروین کاربر انجمن نودهشتیا
هانیه پروین پاسخی برای هانیه پروین ارسال کرد در موضوع : تایپ رمان
پارت شش با شنیدن صدایش، سد تحملم شکست. من از نه سالگی که به سن بلوغ رسیدم، هیچوقت بابا را بغل نکرده بودم؛ اما احساس کردم تنها چیزی که میتواند در آن لحظه مرا آرام کند، دستهای اوست. -بابا... گلویم از بغض ورم کرده بود و توان گفتن حتی یک کلمه دیگر را هم نداشتم. -ناهید تویی بابا؟ چرا گریه میکنی؟ گندم چیزیش شده؟ حیدر کجاست؟! قلبم فشرده شد. مگر یک زن نمیتوانست برای دردهای خودش بگرید؟ چرا بابا حال مرا نمیپرسید؟ -بابا... بابا گندم خوبه. من، ناهید... دخترت بهت نیاز داره بابا! تو رو خدا... تو رو خدا کمکم کن. در آن سوی خط سکوتی کوتاه برقرار شد و تنها هنهن من بود که در خانه میپیچید. بابا با ملایمت گفت: -چی میگی ناهید؟ با حیدر دعوات شده؟ دعوا نمک زندگیه دخترم، رو بر نگردون از شوهرت. سایه بالا سرته، احترامش واجبه. دو روز بعد دوباره آشتی میکنید و... دیگر چیزی نمیشنیدم. تا آن لحظه، هیچوقت خالی شدن قلبم را با این حجم از درد تجربه نکرده بودم. حتی وقتی دست حیدر بر من بلند شد و زبانش به کثافت چرخید، همیشه این اطمینان را داشتم که بابا پشتوانهی من است. با خودم فکر میکردم چون من چیزی از مشاجرههای شدیدمان به او نگفتهام، نمیآید نجاتم بدهد، چون از حال و روزم خبر ندارد. اگر به او بگویم، مقابل حیدر قد علم میکند و اجازه نمیدهد دخترش زیر دست و پای شوهرش جان بدهد. -چشم بابا. چشمهی اشکم خشکیده بود وقتی بابا خداحافظی کرد. به اطراف خانهام نگاه کردم و زانوهایم را در آغوش کشیدم، چقدر تنها هستم! دلم برای خودم میسوخت. سرم خالی بود و سبک، انگار در یک هپروت سیاه پرت شده باشم. تیک، تاک، تیک، تاک... یعنی حیدر امشب هم به خانه نمیآید؟- 8 پاسخ
-
- 3
-
- رمان اجتماعی
- رمان جدید
-
(و 1 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
هانیه پروین شروع به دنبال کردن _Najiw80_ کرد
-
_Najiw80_ شروع به دنبال کردن هانیه پروین کرد
-
هانیه پروین شروع به دنبال کردن bhreh_rah کرد
-
bhreh_rah شروع به دنبال کردن هانیه پروین کرد
-
معرفی و دانلود رمان پیرانا مرجان فریدی | انجمن نودهشتیا
هانیه پروین پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در معرفی و نقد کتاب
رمان پیرانا نویسنده مرجان فریدی ژانر رمان پیرانا : عاشقانه، جنایی، مافیایی «««« دانلود رمان عاشقانه خلاصه رمان پیرانا مرجان فریدی : من نه در آغوش مادری مهری دیدم، نه در چشمان پدرم عشقی. من هرگز عروسکی را لمس نکردم، من حتی مزهی آغوز مادرم را نچشیدم. آنچه از من ساختند، شبیه به انسان نبود چرا که آنها هم انسان نبودند؛ من پاشنه بلند هایم را، تنها در میهمانیهایی میپوشیدم که در امتداد شب صدای اسلحه از صدای موسیقی بلندتر باشد. آنچه از من ساختند، و آنچه هستم. زیادی دردناک است. پس این قصه، قرار است داستان دردناکی برای من و داستان متفاوتی برای تو باشد. »»»»» دانلود رمان »»»» دانلود رمان جدید-
- 1
-
- رمان عاشقانه
- رمان های مرجان فریدی
- (و 6 مورد دیگر)
-
معرفی و دانلود رمان منفی چهار مرجان فریدی | انجمن نودهشتیا
هانیه پروین پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در معرفی و نقد کتاب
📌 رمان منفی چهار 📝 نوشته: مرجان فریدی 🎬ژانر: عاشقانه، طنز، اجتماعی 📖تعداد صفحات: نا مشخص »»»»» دانلود رمان خلاصه: این قصه فقط قصه من نیست... ما چهار نفریم...چهار تا منفی. هیچ احساس مثبتی بینمون وجود نداره و تا حدودی از هم متنفریم. اما منفی در منفی؟ بیاید از اولش شروع کنیم...از اول اول.. »»»» دانلود رمان عاشقانه چهار شخصیت.... غرق دنیای خودشون... غرق اهداف خودشون... متنفر از هم... چهار تا شخصیت متفاوت دو خواهر نا تنی از قضا خبر نگار که باید برای برگشت به شغل مورد علاقشون تلاش کنن... باید بهترین خبر استانبول و پیدا کنن... اما آیا با وجود نفرت و لج بازی هاشون با وجود منفی ترین و لجوج ترین های سیاره در مقابلشون...این کار راحته؟ بخشی از رمان منفی چهار مرجان فریدی: _آ…آبروی من! بازوم رو گرفت و فشرد: _تو کاری نکردی. به سمت پسرها چرخید که با ترس نگاهمون میکردن. گوشی پسره رو به شدت پرت کرد رو زمین و با پاش صفحهاش زو کامل شکوند. پسره داد زد: _چیکار میکنی؟ میرای نگاه ترسناکش رو بهش دوخت و یقهی پسره رو گرفت و با غیض غرید: _کی بهت این عکس رو داده؟ دستمو جلوی دهنم گرفتم، لبخند دندوننمایی داشتم. عقبعقب از مغازه خارج شدم، داداش عادل صدام زد. همزمان اشک دیدم رو تار کرده بود، نفسم یکی درمیون شده بود. با سرعت از مغازه خارج شدم و شروع کردم به دوییدن. خجالت می کشیدم، خیلی زیاد خجالت میکشیدم. از بابا، از مامان، از همهی مردم. خندم به ناله تبدیل شد. همزمان با هقهقم، جلوی کل همسایهها میدوییدم. اونا هم با نگاههای پرحرف و پچپچاشون بدرقم میکردن. صدای میرای رو با فاصله میشنیدم، داشت دنبالم میدویید. از اونم خجالت میکشیدم، حس میکردم جلوش خورد شدم. حسمم کاملا درست بود، با دیدن تاکسی که داشت یه مرد میانسال رو پیاده میکرد با گریه دست تکون دادم و سرعتم رو بیشتر کردم تا بهش برسم. مرد هنوز در رو نبسته بود که خودم و تو ماشین پرت کردم: فوری درو بستم و قفل کردم، با گریه رو به راننده گفتم: _آقا برو، فقط برو! میرای بهم رسید و به شیشه کوبید، سعی میکرد در رو باز کنه. قلبم تو دهنم میزد با گریه رو به راننده داد زدم: _بروو آقا! رانندهی بیچاره با ترس پاشو روی گاز کوبید و راه افتاد. میرای عقب موند دستامو روی چشمام گذاشتم و خم شدم و با گریه هق زدم. زجه زدم، ولی ذرهای از حس وحشتناکی که داشتم کم نمیکرد. »»»» دانلود رمان-
- 1
-
- نودهشتیا دانلود رمان
- دانلود رمان عاشقانه جدید
- (و 6 مورد دیگر)
-
معرفی و دانلود رمان پیانولا مرجان فریدی | انجمن نودهشتیا
هانیه پروین پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در معرفی و نقد کتاب
رمان پیانولا نویسنده: مرجان فریدی ژانر رمان پیانولا: عاشقانه، درام، اجتماعی »»»» رمان عاشقانه جدید بگذار دستانت به آرامی نوازشم کنند نُت به نُت... تنم را به آغوش بگیرند و تمام مرا بنوازند من تا ابد نوازش شدن به دست تو کلاویه ات میشوم به شرط آن که... تو نوازنده ام باشی! مثل کلاویه های پیانو سیاه بود...سیاه مثل کلاویه های پیانو سفید بود...سفید نُت به نُت من اورا از بر بودم و او مرا... من بدون او یک پیانوی بی صدا بودم و او بدون من... بدون من! او همیشه بود حتی بدون من... بدون من! »»»» دانلود رمان خلاصه رمان پیانولا مرجان فریدی: خزان دختریست که سال ها روزگارش از جنس پاییز بود روحش زرد و مچاله، جسمش مانند برگ های زخمی و خش خورده خو گرفته در عمارتی که سالهاست بویی از زندگی نبرده! فقط خودش بود و یک پیانو...تا اینکه او آمد! آمد تا بر خزان ببارد یا شاید هم بتازد! آمد تا خزانش را سبز کند...بهار کند! بخشی از رمان پیانولا: پوزخند زدم،بی حال سرم را کج کردم _خب دست نزن! همان طور که مرا به سمت ماشینش میبرد گفت _خب ساعت دو صبح تو خیابون ول نچرخ! آن قدری بی حال بودم که نای تقلا ام نداشتم! به سختی نالیدم _چون خونه ای ندارم…هیچ کی و ندارم! بازویم را کمی فشرد و وادارم کرد سوار ماشین شوم. دور زد و درحالی که سوار میشد گفت: _کاش نداشتی! بی حال سرم را به شیشه تکیه زدم که سوار شد و در را بست. در حالی که دنده عقب میگرفت گفت _چرا نیومدی خونه؟ سوالش را با سوال جواب دادم _برای کی مهمم؟ نیشخندی زد و درحالی که فرمان را میچرخاند گفت _برای بانو…میدونی که حکم مادر دوم و واسمون داره…داشت سکته میکرد…بهت زنگ میزد جواب نمیدادی…التماسم کرد پیدات کنم…منم چند بار زنگ زدم،تا اخر این پسره جواب داد با ترس و لرز گفت تو خیابون دیدنت،بیام دنبالت. سرم را به پشتی صندلی تکیه زدم،سردم بود…گویا سلول به سلول تنم از درون میلرزید هرچند من به این لرز ها عادت داشتم زمستانم داشت فرا میرسید… تن خشکیده مرا میلرزاند تا همین چند برگ خشکیده ام هم بریزد… تا شاید بعد از من بهار بیاید… بخاری را روشن کرد و خیره به رو به رویش گفت _سوالم و جواب ندادی! چشمانم را بستم و به سختی زمزمه کردم _اونجا اسمش خونه نیست. سکوت کرد… گرمای ماشین، نه تنها گرمم نمیکرد، بلکه لرزشم را بیشتر کرده بود. در خودم مچاله شده و میلرزیدم که کلافه درحالی که سرعتش را بیشتر میکرد گفت _چته!؟ نمیتوانستم حرف بزنم. _ببرمت بیمارستان؟ جوابی ندادم… با حرص ماشین را گوشه ی خیابان نگه داشت و به سمتم خم شد _این فیلمارو واسه من درنیار…حرف بزن ببینم چته! به سختی سرم را بالا آوردم فکم مانند تمام تنم میلرزید نمیتوانستم حرف بزنم »»»» دانلود رمان-
- 1
-
- دانلود رایگان رمان پیانولا
- رمان های مرجان فریدی
-
(و 3 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
معرفی و دانلود رمان باهم در پاریس | مرجان فریدی | انجمن نودهشتیا
هانیه پروین پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در معرفی و نقد کتاب
نام رمان: باهم در پاریس نویسنده: مرجان فریدی ژانر: عاشقانه خلاصه رمان باهم در پاریس: داستانهای زیادی شنیدی؟ رمانهای بسیاری خواندی؟ این روایت هم مثل بقیه نیست! زندگی روزمره ما ماشینی شده و احساسات در آن جایی ندارند. زندگیمان تیره و تار است و طعم دود میدهد! در دل دود و غبار زندگی میکنیم و از این که زندهایم راضی هستیم! دانلود رمان عاشقانه این قصه قرار نیست خاص و بینظیر باشد! زیرا شباهتهای زیادی به رمانهای دیگر دارد، اما شیوه نگارش اهمیت دارد، اینکه چگونه قلم به دست بگیریم مهمتر است! رمانی که پیش رویتان است، زندگی دختری را روایت میکند که نه، زندگی دو خواهر و دو برادر را رقم میزند! اشتباه نکنید. این رمان شبیه رمانهایی که فکر میکنید نیست! رمانی که از همان آغاز با خونریزیای که در گذشته رخ داده شروع میشود و چه کسی میداند با چه پایانی همراه خواهد بود؟ رمان جدید عاشقانه دختری که درگیر مردی میشود که نامش پنهان و لقبش ربات است! چهار زندگی، چهار انسان، که یکی از این چهار نفر، ربات قصه است و زندهای مرده! سرنوشت نهایی زندگی رباتوار این آدمها چه خواهد بود؟ خوشبختی، عشق، انتقام یا مرگ؟ »»»»»»»»»»»» فایل PDF رمان باهم در پاریس مرجان فریدی-
- 1
-
- باهم در پاریس
- دانلود رمان
-
(و 3 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
توصیه های هاروکی موراکامی به نویسندگان | انجمن نودهشتیا
هانیه پروین پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در آموزش نویسندگی
«هاروکی موراکامی» است؛ نویسندهای ژاپنی که کتابهای او در ژاپن و جهان پرفروش شده و به ۵۰ زبان دنیا برگردانده شدهاند و جوایز متعددی دریافت کردهاند. »»»»»میخوای رمان تاریخی بنویسی؟! توصیه هاروکی موراکامی، نویسنده موفق ژاپنی برای نویسندگی: »»»»»چطور کتابم رو شروع کنم؟! 🦋|× فکر میکنم اولین قدم برای رماننویسی مشتاق این است که رمانهای زیادی بخواند. 🌱|× میبخشید که با چنین حرف معمولیای شروع کردم ولی هیچ تمرینی تا این حد ضرورت ندارد. 💫|× برای رمان نوشتن در ابتدا باید متوجه شوید رمانی واقعی چطور نوشته میشود... 🍁|× خیلی مهم است که تا جوان هستید هرقدر میتوانید رمان بخوانید. هر کتابی که به آن دسترسی دارید – رمانهای عالی، رمانهای نه چندان عالی، رمانهای عجیب، تا زمانی که به خواندن ادامه دهید (اصلاً!) مهم نیست. 🥀|× تا جایی که میتوانید داستانهای بیشتری را بخوانید و درک کنید. خودتان را با بسیاری از نوشتههای عالی آشنا کنید. این مهمترین وظیفهی شماست. »»»»»»چطور رمان عاشقانه بنویسم؟؟ -
چطور رمان عاشقانه بنویسم | انجمن نودهشتیا
هانیه پروین پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در آموزش نویسندگی
📘|• به دلایل زیادی باید یاد بگیرید چطور رمان عاشقانه بنویسید. یکیش اینکه ژانر عاشقانه به شدت محبوب و سودآوره. طبق آمار سال ۲۰۱۵، کتابهای عاشقانه در آمریکا برای ناشران و نویسندگان مستقل، سالیانه بیش از ۱.۰۸ میلیارد دلار درآورده. چطور رمان تاریخی بنویسم!؟ 📘|• کتابی که شخصیتهاش بهطور ساده و سطحی به هم جذب میشن، کلیشهایه. طرفداران سرسخت ژانر عاشقانه میتونن تا حدی پیشبینیپذیر بودن کتابتون رو بپذیرن، اما اگه میخواید مخاطبان زیادی داشته باشید تنش عاشقانه رو به تصویر بکشید. 📗|• حالا تنش عاشقانه چیه؟ یعنی کاری کنید که قبل از اینکه عاشقان به هم بپیوندند، تعلیق وجود داشته باشه. 📒|• برای مثال، در کتاب «غرور و تعصب» اثر جین آستین، الیزابت بنت و آقای دارسی مثال خوبیاند: 📙|• در اولین دیدار این دو شخصیت، الیزابت به شارلوت میگه: «خانم، گمونم میتونم بهتون قول بدم هیچوقت با این آقا نرقصم.» البته این حس دوطرفهست، چون آقای دارسی هم همین نظر رو به الیزابت داره. 📕|• خواننده با خوندنش فرض میکنه که ممکنه این دو شخصیت با هم برقصن و تنش عاشقانه قراره پیش بیاد. خواننده از همونجا از خودش میپرسه که آشناییِ الیزابت و دارسی چطور پیش خواهد رفت؟ 📘|• برنامههای تلویزیونی طنز عاشقانه مثل «دختر جدید» یا «پروژهی میندی»، تنش عاشقانه رو اینجور میسازن که شخصیتها عشق زودگذری داشته باشن که عواقب خاصی نداره و در عین حال به معشوق اصلی نزدیکتر میشن. 📗|• گاهی به وضوح معلومه که به هم علاقه دارن، اما شخصیتها مدام بگومگو میکنن و رابطهشون هی بین دو قطب نفرت و عشق جابهجا میشه. 📒|• اینجوری تضادی بین نزدیکیهای زودگذر و علاقهی خالصانه به وجود میاد که باعث افزایش تنش عاشقانه و هدایت شدن شخصیتها به سمت عشقی عمیق میشه. 📙|• در داستانهای مهیج و جنایی، سوالهای «چه کسی» و «چرا» معمولا نیروی محرکهی داستاناند. اگه میخواید یاد بگیرید چطور رمان عاشقانه بنویسید، باید اهمیت سوال «چه وقت؟» رو بیاموزید. 📕|• تنش عاشقانه از این سوال به وجود میاد: «چه موقع شخصیتهایی که شیمیِ عاشقانه بینشونه و به هم علاقهمندن، به همدیگه میرسن؟» چطور بحث و جدل های رمان عاشقانه رو بنویسم؟! 2⃣ نشون بدید چطور زوجِ عاشق با هم سازگارند، در عین حال بههم نمیان. 📘|• این گفته که «متضادها به هم جذب میشوند» در تمام سناریوها درست نیست. 📗|• گاهی علایق، خلقوخو، حس شوخطبعی و جهانبینی زوج داستان تقریبا همسانه. در عین حال اختلاف و درگیریای وجود داره که تنش و تعلیق به وجود میاره و داستان رو جلو میبره. 📒|• اگر شخصیتهای اصلی رمان عاشقانهتون مدام و مبالغهآمیز عشق و عاشقی کنند، باورپذیر نیست. چون موانعی سر راه عشق هستن و ناسازگاریهایی در بیشتر روایط وجود داره که طرفین باید روشون کار بشه. 📙|• وقتی دارید شخصیتها رو میسازید درباره جور بودن و نبودن شخصیتها فکر کنید. 📕|• اهداف نهایی اونا میتونه: ● مشابه باشه؛ هردو از سفر و ماجراجویی خوششون بیاد. ● متفاوت باشه؛ یکی تشنه مقام و موفقیت باشد، اون یکی فقط حامی باشه. ● اگر هر دو شخصیت جاهطلب باشند، میتونه باعث کشمکش بینشون بشه. 📘|• چه اهداف اصلی شخصیتهاتون جور باشند یا نباشند، مطمئن بشید که در داستان مواقعی هست که چیزهای متفاوت و متضادی رو بخوان. اینطور تنش و اختلافی به وجود میاد که منجر به تعلیق میشه. 📗|• اگه کشمکش توی داستانتون نباشه، فقط «آدمهای شاد توی دنیای شاد» ساختید که داستان رو سطحی و پیشبینیپذیر میکنه. به شخصیتهای عاشق نقصهایی بدید که پیرنگ فرعی رو جلو میبرن. 📘|• شخصیتهای عالی نقص دارن. نقصها کشمکش درونی میسازن که به وقتش میتونه باعث پویایی رابطه شخصیتها بشه. 📗|• در رمان عاشقانه، ممکنه خواننده احساس کنه داستان فقط درباره عشق شخصیتهاست. از نقصهای شخصیتها استفاده کنید که پیرنگهای فرعی جذاب رو پیش ببرید. 📒|• برای مثال، در کتاب «جین ایر» اثر شارلوت برونته، روچستر به ظاهر خشن و بیادبه، اما از درون نرمتره. وقتی جین ایر رازی درباره اون کشف میکنه، نقص روچستر توضیح داده میشه. پیرنگ فرعی راز روچستر، توضیح میده که چرا شخصیت گوشهگیر و محتاطی داره. از کجا شروع کنم؟! چطور رمانم رو شروع کنم؟؟ 4⃣ از هر مرحلهی رابطه عاشقانه به خوبی بهره ببرید. 📙|• از هر مرحلهی رابطه عاشقانه طوری بهره ببرید که اجزای مهم داستان یعنی پرسشهای «چرا»، «چه کسی»، «کجا»، «کِی» و «چه چیزی» گسترده بشن. 📕|• مرحلههای رابطه عاشقانه: 🖌• برخورد اول: ملاقاتی آمیخته با راز و رمز طرف مقابل... ممکنه شخصیتها پیشفرضهای درست یا اشتباهی دربارهی هم داشته باشن. 🖌• آشنا شدن: شخصیتها کمکم همدیگه رو میشناسن. بعضی پیشفرضهاشون درست درمیاد، بعضیهاش تغییر میکنه. علاقهای کمکم شکل میگیره. همچنین ممکنه پرچمهای قرمزی وجود داشته باشن که بذر تردید رو میپاشن. 🖌• اولین حرکت: یک یا هردو شخصیت یه حرکتی میزنن، چون میخوان به رابطهای فراتر از عشق افلاطونی برسن. 🖌• مرحلهی ماه عسل: عاشقان همدیگه رو با عینک سرخ عشق میبینن. هردو احساس خوبی دارن. 🖌• مرحلهی پسا ماه عسل: بسته به اینکه رابطه موندگار میشه یا نه، شخصیتها صمیمیتر میشن و نقاط قوت و ضعف همدیگه رو بهتر میشناسن. در انتها یا رابطهشون پایان خوبی داره یا بهخاطر موانع حلنشدنی، از هم جدا میشن. 📘|• وقتی رمان عاشقانه مینویسید، خوبه که برای خودتون خلاصهای از قوس عاشقانه بنویسید و تماشا کنید که چطور عشق رشد میکنه. 📗|• مرحلهای هست که تعلیق و اختلاف نظر یا پرسشهای اساسی ایجاد نمیکنه؟ البته این مرحلهها در همه روابط وجود ندارن. گاهی مردم توی همون برخورد اول حرکتشون رو میزنن. به نظرتون چه عواقبی داره؟ 📒|• برای مثال، اگه شخصیتها با عجله وارد رابطه بشن، ممکنه متوجه هشدارهای مهمی نشن که نشون میده رابطه محکوم به شکسته. 5⃣ نشون بدید که شخصیتهای فرعی چطور روی اصلیها تاثیر میذارن. 📙|• حتی اگه به نظر میاد شخصیتها توی دنیای جداگانهی خوشگل موشگلشون زندگی میکنن، حقیقت اینه که رابطه عاشقانه توی تار عنکبوتی از باقی روابط شکل میگیره. 📕|• شخصیتها ممکنه با تایید یا مخالفت خانواده و دوستانشون روبهرو بشن. ممکنه کشمکشها و اختلافهای کوچکی ایجاد بشه که چالشهای جدیدی ایجاد میکنن. 📘|• پس فکر کنید و ببینید که شخصیتهای فرعی چطور روی رابطه عاشقانه شخصیتهای اصلی تاثیر میذارن؟ 📗|• شخصیتهای فرعی رو وارد دنیای شخصیتهای عاشق بکنید و ببینید که چطور تنش ایجاد میشه و پیرنگ رشد میکنه. 📒|• در کتاب عاشقانهی لئو تولستوی، «آنا کارنینا»، رابطهی نامشروع آنا با کنت پیرپسر ورونسکی، پیچیدهتر میشه هنگامی که اخلاقیات جامعه ندای وجدان رو بیدار میکنن و شوهر آنا هم درباره رابطه میفهمه. 📙|• رابطه نامشروع آنا با ورونسکی در دنیایی باورپذیر اتفاق میافته که توش تعهد به دیگران روی انتخابهای عاشقانه شخصیتها و گزینههاشون تاثیر میذاره. 📕|• روابط عاشقانه به ندرت فقط درباره دو نفرند. •[📚]• پایان-
- 1
-
- آموزش نویسندگی
- چطور کتاب بنویسم
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
معرفی و نقد سریال هتل دل لونا | انجمن نودهشتیا
هانیه پروین پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در معرفی فیلم و سریال
Korean series Hotel del Luna 🎭نام اثر:هتل دل لونا کشور سازنده:کره جنوبی🇰🇷 تعداد قسمت ها: 16 سال تولید:1دسامبر2019 ژانر:فانتزی، کمدی، عاشقانه، خیال پردازی نام بازیگران اصلی: IU در نقش Jang Man Wol Yeo Jin Goo در نقش Goo Chang Sung »»»»»»»»»»»»»»»»»»»»» جدیدترین سریال فانتزی کره ای خلاصه داستان🎞 هتل دل لونا یک هتل قدیمی و خاص هست که در شهر سئول واقع شده است. جانگ مان وول (آیو) هزار ساله که مدیر این هتل دل لونا بوده و به خاطر گناهی که انجام داده در این هتل محبوس شده و تنها راه فرارش پیدا کردن کسی هست که گناه بدتری نسبت به خودش انجام داده باشه، این در حالیه که اون حتا یادش نیست چه خطایی کرده و در عین حال مجبوره از هتل هم نگهداری کنه، مشتریان هتل دل لونا هم فقط ارواح هستند… عکس بازیگران کره ای : سریال محبوب کره ای که دنیا دیدنش !!!-
- سریال آیو
- سریال کره ای
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
معرفی و نقد سریال روباه نه دم | انجمن نودهشتیا
هانیه پروین پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در معرفی فیلم و سریال
🎥دانلود #سریال «Tale of the Nine Tailed 2020» 📺 نام سریال : افسانه نه دم 🌟 محصول کشور: کره جنوبی 👺 ژانر: ترسناک - عاشقانه - فانتزی - هیجان انگیز 🔰 وضعیت: پایان یافته 🎬 قسمت ها: 16 قسمت »»»» جدیدترین و خفن ترین سریال کره ای !!!! 💠 خلاصه داستان: این سریال ماجرای لی یون ، روباهی (لی دونگ ووک) را روایت میکند که قابلیت تبدیل شدن به انسان را دارد و اکنون وارد شهر شده و میان آدم ها زندگی میکند ، این درحالیست که نام جی آه (جو بو آه) کارگردان نترسی است که از حضور این روباه باخبر شده و تلاش میکند تا آن را شکار کند . از طرفی ، لی رانگ ( Kim Bum ) بر... سریال افسانه نه دم 1938 فصل دوم با بازی لی دونگ ووک، کیم بوم و کیم سو یون محصول: 2023 کره جنوبی از شبکه tvN ژانر: تاریخی | ترسناک | عاشقانه | فانتزی تاریخ پخش: May 6, 2023 قسمت ها: 12 روز های پخش: شنبه و یکشنبه مدت زمان: 1 ساعت و 10 دقیقه بازیگران: Lee Dong Wook – Kim Bum – Kim So Yeon محبوب ترین سریال عاشقانه کره ای با 80 میلیون طرفدار !!! کلیک کن! خلاصه داستان: پس از اتفاقات فصل قبل، لی یون به سال 1938 فرستاده می شود جایی که دوباره با ریو هونگ جو و لی رانگ ملاقات می کند بازیگران سریال روباه نه دم: سریال معروف بازیگرای کره رو از اینجا پیدا کن !!!-
- سریال گومیهو
- سریال عاشقانه کره ای
-
(و 5 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
معرفی و نقد سریال پنت هاوس | انجمن نودهشتیا
هانیه پروین پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در معرفی فیلم و سریال
🎥سریال «The Penthouse: War in Life 2020» 📺 نام سریال : پنت هاوس: جنگ در زندگی 1 🌟 محصول کشور: کره جنوبی 👺 ژانر: خانوادگی - درام - رازآلود 🔰 وضعیت: پایان یافته 🎬 قسمت ها: 21 قسمت »»»»»»»» سریال کره ای جدید 💠 خلاصه داستان: این سریال حول پنت هاوس یک آپارتمان لوکس صد طبقه در گانگنام در جریان است. شیم سو ریون در ناز و نعمت بزرگ شده و اکنون زنی برازنده و جز افراد مرفه می باشد همسرش نیز فردی موفق در تجارت است. چئون سو جین نیز در خانواده ای ثروتمند به دنیا آمده و اکنون فردی متکبر میباشد و همسرش نیز جراح و فردی بلند پرواز اس... « سریال جدید بازیگران پنت هاوس » معرفی بازیگران سریال پنت هاوس : میدونی معروف ترین سریال کره ای چیه!؟ کلیک کن!-
- 1
-
- سریال کره ای
- کیدراما
-
(و 3 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
رمان عاشقانه رمان تینار | هانیه پروین کاربر انجمن نودهشتیا
هانیه پروین پاسخی برای هانیه پروین ارسال کرد در موضوع : تایپ رمان
پارت پنج به آشپزخانه رفتم و نفس راحتی کشیدم. پیراهن حیدر را در سبد رخت چرکها گذاشتم و چای تازه دم شده را در استکان کمرباریکی که جهیزیهام بود ریختم. قنددان را لبالب پر از شکلات مونس کردم و برایش بردم. -اینکه سرده زنیکه! و صدای شکستن استکان کنار پایم، بند دلم را پاره کرد. به سمتم حمله کرد و بیخ گلویم را گرفت. -مگه به توی لاشخور نگفتم به اون برادر عوضیتر از خودت بگی دم پر حنانه نپلکه؟! خودت بس نبودی؟ از وقتی اومدی برکت از این خونه رفته هرزه! این چای رو چندوقته درست کردی که سرد شده؟ با توام! جواب منو بده! واسه کی درست کرده بودی هان؟! اشک همینطور از گوشه و کنار چشمهایم راه باز کرده بود. نمیتوانستم نفس بکشم! -حیدر... حی... حیدر... خفه... خفه شدم... گلویم را رها کرد و زانوهایم زمین خوردند. بلند نفسنفس میزدم و در دل ائمه را قسم میدادم. سر که بلند کردم، روی صورتم تف کرد و با چند فحش چرک، ته ماندهی عصبانیتش را خالی کرد. کاپشنش را از روی دستهی مبل برداشت و از خانه بیرون زد. انگار تازه راه نفسم باز شده باشد، آنقدر گریه کردم و روزهای گذشته را دوره کردم تا اینکه همانجا سینهی دیوار خوابم برد. مقابل آینه ایستاده بودم، اینبار با کبودیهای بیشتری. از زن درون آینه متنفر بودم، بسیار حقیر و بیچاره به من نگاه میکرد. از خودم میپرسم... جز گریه کار دیگری هم بلدی؟! نگاهم وصل تلفن میشود و شمارهی خانه پدریام در ذهنم تکرار میشود. پدر چطور؟! او میتواند مرا از این برزخ نجات بدهد؟ پدر معتادم! قبل از اینکه بتوانم به عواقب تصمیمم فکر کنم، خود را کنار میز تلفن یافتم، در حالی که بوقهای تلفن در گوشم زنگ میزد. -بله؟- 8 پاسخ
-
- 3
-
- رمان اجتماعی
- رمان جدید
-
(و 1 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :