رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
کارگاه آموزش رمان نویسی(ظرفیت 15 نفر) ×
انجمن نودهشتیا

تخته امتیازات

  1. داماسپیا

    داماسپیا

    کاربر نودهشتیا


    • امتیاز

      3

    • تعداد ارسال ها

      18


  2. _ElhaM

    _ElhaM

    کاربر فعال


    • امتیاز

      1

    • تعداد ارسال ها

      358


  3. هانیه پروین

    هانیه پروین

    مدیریت کل


    • امتیاز

      1

    • تعداد ارسال ها

      395


  4. سایه مولوی

    سایه مولوی

    نویسنده انجمن


    • امتیاز

      1

    • تعداد ارسال ها

      259


مطالب محبوب

در حال نمایش مطالب دارای بیشترین امتیاز در 03/01/2025 در همه بخش ها

  1. پارت ۱ آرتمیس _ قلعه‌ی سرخ _ اتاق مشترک آرتمیس و سیاوش با خستگی خودش را روی تخت رها کرد و نگاهی به نیکزاد انداخت که با انگشتان کوتاه و گوشتالویش دستانش را در هوا تکان می‌داد و صداهای نامفهوم از خودش درمی‌آورد. امروز روز جشن نامگذاری پسر کوچولوی شیرینش ، نیکزاد ، بود و تمام اشراف و بزرگان از سراسر هارپارک و پارسه به این مناسبت در قلعه‌ی سرخ جمع شده بودند و تا پاسی از شب در مراسم با شکوه به جشن و پایکوبی پرداختند. شب هنگام ، هر کس که کاشانه‌ای در خارج از پایتخت داشت به دستور شاه بارمان بزرگ ، یک شب را مهمان قلعه‌ی سرخ شده بود و اکنون ، تمام قلعه‌ در خاموشی فرو رفته بود. حتی خواهر و شوهر خواهرش هم از قلعه‌ی سیاه به پایتخت آمده بودند تا در این مراسم شرکت کنند. این اتفاق مایه‌ی شادی آرتمیس بود چون می‌توانست به آشتی میان دو برادر و در نتیجه ارتباط بیشتر و بهتر با خواهرش امیدوار باشد. دل خوشی از سهند نداشت اما آتوسا که گناهی نداشت. او نیز پاسوز سهند شده بود و ناچار شده بود در قلعه‌ی سیاه ، که در ساتراپ ( استان ) یوشیتا و در نزدیکی بندر جنوبی بود زندگی کند. این دستور بارمان شاه بود. به خیالش با دوری دو برادر که حالا باجناق هم شده بودند ، می‌توانست از بیشتر شدن تنش و درگیری بین آن‌ها جلوگیری کند. آرتمیس نمی‌دانست که این فکر شاه چقدر مفید بوده است. به راستی چه کسی می‌دانست ؟
    2 امتیاز
  2. نام رمان : قلعه‌ی سرخ نویسنده : داماسپیا ژانر : فانتزی ، عاشقانه ، تاریخی ، هیجانی ، اکشن خلاصه رمان : دیدمش ! در هیاهوی جنگ ، در بین چکاچک شمشیرها و فریادهای درد آلود ! منی که به خواب نمی‌دیدم دلبسته‌ی دشمنم شدم...و همبسترش ! نهال نوپای زندگیمان تازه جان گرفته بود که مردی از گذشته‌ی تاریک کمر به نابودیمان بست ، و خون بهای این انتقام من و عشق و فرزندانم بودیم ! نقد رمان قلعه‌ی سرخ : https://forum.98ia.net/topic/621-معرفی-و-نقد-رمان-قلعه‌ی-سرخ-داماسپیا-کاربر-انجمن-نودهشتیا/#:~:text=معرفی و-,نقد,-رمان قلعه‌ی سرخ
    1 امتیاز
  3. سلام عزیزم وقت‌تون بخیر باشه🩷 عکس پیشنهادیتون رو ارسال کنید لطفا
    1 امتیاز
  4. https://98ia-shop.ir/downloads/خرید-فایل-رمان-جبر-و-اجبار-از-سایه-مولوی/ سلام عزیز خوشحال میشم از این رمان حمایت کنید با خریدش.
    1 امتیاز
  5. عزیزم نظرت راجب این عکس چیه؟ https://s6.uupload.ir/files/f744a55f-d504-46a5-86bb-6c477c2aed8e_d323.jpeg
    1 امتیاز
  6. سلام و احترام خدمت نویسنده های توانای نودهشتیا این بخش خدمت جدیدیست که نودهشتیا به شما ارائه می دهد: ما با برسی مشکلات نویسندگان حین نوشتن متوجه شدیم شمار زیادی از رمان ها تنها آغاز شده و هرگز پارت پایانی خود را نمی بینند. پس الزام دانستیم با چارت بندی پارت ها پیش از نوشتن و مشخص بودن خط طرح داستان به نویسنده ها کمک کنیم تا آثار فاخر خود را رها نکرده و حتما به پایان برسانند. لطفا با عنوان اسم رمان خود تایپیک زده و درخواست های خود را ارسال فرمایید. تنها خلاصه عمومی خود را در تاپیک بنویسید تا از کپی شدن آن توسط کپی رایتر ها جلوگیری شود. مدیر مرتبط در اسرع وقت با شما در خصوصی ارتباط می گیرد. ارادتمند_ مدیریت نودهشتیا
    1 امتیاز
×
×
  • اضافه کردن...