M@hta ارسال شده در 3 ساعت قبل ارسال شده در 3 ساعت قبل سلام نودهشتیا یه چالش جذاب و خنده دار نویسندگی براتون آوردم. هرکس کلمه های بی معنی نفر قبل رو باهاشون داستان معنی دار چند خطی بنویسه و خودش 5 تا کلمه جدید بده برای نفر بعد 😅 شروع با خودم: کلمات: عتیقه، عنکبوت بیوه سیاه، دمپایی سیندرلایی، استامبولی نقل قول
Yasi.. ارسال شده در 3 ساعت قبل ارسال شده در 3 ساعت قبل ۲۴ دقیقه قبل، M@hta گفته است: سلام نودهشتیا یه چالش جذاب و خنده دار نویسندگی براتون آوردم. هرکس کلمه های بی معنی نفر قبل رو باهاشون داستان معنی دار چند خطی بنویسه و خودش 5 تا کلمه جدید بده برای نفر بعد 😅 شروع با خودم: کلمات: عتیقه، عنکبوت بیوه سیاه، دمپایی سیندرلایی، استامبولی با دمپایی سیندرلایی به جنگل رفته بودم تا عنکبوت بیوه سیاهِ عتیقه رو که همه تعریفش میکردن رو بیینم؛ بعد از دیدنش به خونه برگشتم و نشستم استامبولی که مامانم درست کرده بود رو خوردم . کلمات : دریا، گل، سوئیس، جوجه رنگی، پنجره 1 نقل قول
M@hta ارسال شده در 2 ساعت قبل سازنده ارسال شده در 2 ساعت قبل 6 دقیقه قبل، Yasi.. گفته است: با دمپایی سیندرلایی به جنگل رفته بودم تا عنکبوت بیوه سیاهِ عتیقه رو که همه تعریفش میکردن رو بیینم؛ بعد از دیدنش به خونه برگشتم و نشستم استامبولی که مامانم درست کرده بود رو خوردم . کلمات : دریا، گل، سوئیس، جوجه رنگی، پنجره از پنجره به منظره ی دریا و گل نگاه میکردم که یه جوجه رنگی پر زد و با سرعت خیلی زیاد رد شد و گفت: - مادرتُـ... عصبی شدم داد زدم: «چی؟!» که دور زد و مسالمت آمیز حرفش رو از اول زد: - ما در تُرکیه و سوئیس پی عشق و حالیم تو به یه شمال معمولی میگی برنامه آخر هفته؟ 😐😂 کلمات: کوکو سبزی، کچل کچل کلاچه، سلمونی، مهتابی، برق 1 نقل قول
سجاد ارسال شده در 2 ساعت قبل ارسال شده در 2 ساعت قبل (ویرایش شده) 😀 ویرایش شده 2 ساعت قبل توسط سجاد نقل قول
Yasi.. ارسال شده در 2 ساعت قبل ارسال شده در 2 ساعت قبل ۳ دقیقه قبل، M@hta گفته است: از پنجره به منظره ی دریا و گل نگاه میکردم که یه جوجه رنگی پر زد و با سرعت خیلی زیاد رد شد و گفت: - مادرتُـ... عصبی شدم داد زدم: «چی؟!» که دور زد و مسالمت آمیز حرفش رو از اول زد: - ما در تُرکیه و سوئیس پی عشق و حالیم تو به یه شمال معمولی میگی برنامه آخر هفته؟ 😐😂 کلمات: کوکو سبزی، کچل کچل کلاچه، سلمونی، مهتابی، برق کوکو سبزی رو از توی بشقاب برداشتم و بیرون زدم. توی راه میپریدم هوا و برا خودم توی کوچه میخوندم: کچل کچل کلاچه .... به سلمونی که رسیدم قدمامو اروم تر کردم و به شیشه مغازه که توسط برق مهتابی آبی رو روشن کرده بود نگاه کردم. کلمات: پنیر _ موزه _ گرگ _ ذرت _ صورت 1 نقل قول
M@hta ارسال شده در 2 ساعت قبل سازنده ارسال شده در 2 ساعت قبل ۹ دقیقه قبل، Yasi.. گفته است: کوکو سبزی رو از توی بشقاب برداشتم و بیرون زدم. توی راه میپریدم هوا و برا خودم توی کوچه میخوندم: کچل کچل کلاچه .... به سلمونی که رسیدم قدمامو اروم تر کردم و به شیشه مغازه که توسط برق مهتابی آبی رو روشن کرده بود نگاه کردم. کلمات: پنیر _ موزه _ گرگ _ ذرت _ صورت به صورت گرگم نگاه کردم و براش خوندم: - این پنیره یا موزه؟ ذرت همیشه گُرزه 😐 کلمات: فیل، شیر، سیر، دیر، گیر نقل قول
ارسالهای توصیه شده