دیالوگ: دیوانه خان
نویسنده: کهکشان
ژانر: عاشقانه_ اجتماعی
مقدمه: خیابانها خاموشاند و زندگی دیگر جریان ندارد. عاشقانهها همانند بغض پوسیده در گلو سرکوب میشوند و خاطرات در دلها به رقص درمیآیند. جوهرها خشکیده و نیها دیگر رغبتی برای کشیده شدن بر روی کاغذ ندارند. حالا دیوانهخان ماندهاست و مشتی تراژدی.