رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
کارگاه آموزش رمان نویسی(ظرفیت 15 نفر) ×
انجمن نودهشتیا

تخته امتیازات

مطالب محبوب

در حال نمایش مطالب دارای بیشترین امتیاز در 10/26/2024 در همه بخش ها

  1. نام رمان: مَخمورِ شَب نویسنده: نسترن اکبریان(n.a25) ژانر: عاشقانه، اجتماعی هدف: اعتماد بعضی وقت ها تیشه به ریشه انسان می‌زنه. بعضی از قربانی ها گناهی ندارن اما با اعتماد بی‌جا به یک دوست توی منجلابی اسیر می‌شن که خروج از اون یه اراده قوی و شاید یه دستِ قدرتمد می‌خواد. خلاصه: در گیر و دار های ریسمانِ سرنوشت، گره ای کور به نخِ سرونوشت دختری افتاد و گولِ گودالی عمیق را خورد... گودالی که همانند باتلاق، شب به شب او را بیشتر در خود می‌کشید و چاره اش دود کردن شب ها بود...دودی که در مِه شب غرق شده و گرهِ سرنوشت، از تاریکی بحره برد و نخ های دیگری را بهم گره زد...نخ های که یکی از جنس باروت و دیگری جرقه بود. جرقه ای که خود به باروت آتش انداخته نمی‌دانست به زودی با گره‌ی سرنوشت تلاقی خواهد کرد... مقدمه: در آن پس کوچه های تاریک، میان رقص نورِ شب تاب ها و واژگونی قاصدک های دل‌شکسته، کدامین نگاه تار های رقصده‌ی موهایم را میان انگشتان باد، شکار کرد؟ هنگامی که جام تنهایی را به دست گرفته و به هم‌نشینی نگاهِ بی فروغ ماه می‌نوشیدم، کدامین دست جامِ مرگ را از میان انگشتان تکیده ام بیرون کشید؟! سرمایی که قلبم را به تکه یخی سنگی بدل کرده بود، با کدام جوانه‌ی عشق در هم شکست و جانم را میان چنگال های آتیش سپرد؟! وقتی ستاره های دلگیری تک تک، چراغِ خانه‌شان را به رویم خاموش می‌کردند تا مهمان نشوم و طره ای نور، با بی‌رحمی در را به رویم می‌کوبید، کدام دلی درش را به رویم گشود و پذیرای روح ترک خورده ام شد؟ شب بود و جام و ساقی‌ ای که بی منت جام پر می‌کرد تا پیک پیک به نظاره‌ی رخ ماه، بنوشم... سگ های ولگرد که همانند من طرد شده ای مغموم بودند می آمدند و خرمان خرمان رقصنده‌ی شب می‌شدند و واق واق های‌شان را آهنگ آن شب مخمور می‌کردند... بزمی به پا می‌شد و در نگاه خیسم چه خوش انعکاس می‌شدند... بزمی که مرا بَد خمار آن شب ها می‌کرد! خماری که مخدرش نگاه او، زیر دلبرانه های ماه شد...
    2 امتیاز
  2. سلام و درود به کاربران نودهشتیا ❤️❤️ وقتی 10 پارت از رمان‌تون رو گذاشتید، می‌تونید درخواست ناظر بدید ناظر به شما در بهبود کیفیت و نگارش رمانتون کمک خواهد کرد توجه: تنها رمان‌ها شامل ناظر میشن، نه داستان کوتاه❌ 1. اول باید روی علامت + بالای صفحه بزنید عزیزان: 2. طبق تصویر پایین «موضوع» رو انتخاب کنید 3. سپس روی «درخواست ناظر رمان» کلیک بفرمایید 4. حالا در قسمت «عنوان» بنویسید: درخواست ناظر برای رمان ... | ... کاربر انجمن نودهشتیا (جای خالی اول، اسم رمان رو بنویسید و جای خالی دوم، اسم خودتون رو بنویسید) سپس در کادر «محتوای موضوع» لینک رمانتون رو ارسال کنید، چطوری؟! ساده هست! اول وارد تاپیک رمانتون بشید، روی اون سه نقطه‌ای که توی عکس مشخص شده بزنید اشتراک گذاری رو انتخاب کنید لینک رمانتون اینجاست! باید کپی کنید و توی تاپیک درخواست ناظر پِیست paste بفرمایید. دیگه تمومه! تاپیکِ درخواست ناظر رو «ارسال» کنید و منتظر بمونید تا مدیر بخش در اولین فرصت برای رمان شما یک ناظر حرفه‌ای در نظر بگیره. اگر سوال یا مشکلی هست، همین الان به مدیران پیام بدید.
    1 امتیاز
  3. سلام و احترام نویسنده‌های عزیز نودهشتیا برای شروع داستان کوتاهتون در انجمن، مراحل زیر رو دنبال کنید. 1. اول روی علامت + بالای صفحه بزنید 2. «موضوع» رو انتخاب کنید 3. روی «داستان کوتاه» کلیک کنید و دکمه آبی‌رنگِ «ادامه» رو بزنید 4. صفحه‌ای براتون باز میشه که باید اطلاعات داستان کوتاهتون رو وارد کنید. در کادر «عنوان» اسم داستان و نویسنده رو شبیه مثال توی عکس وارد کنید: داستان کوتاه ... | ... کاربر انجمن نودهشتیا (جای خالی اول، اسم داستان رو بنویسید و جای خالی دوم، اسم خودتون رو بنویسید) در کادر «محتوای موضوع» هم اطلاعات داستان‌تون رو وارد کنید. اسم داستان، اسم نویسنده، ژانر داستان، خلاصه‌ای از داستان و مقدمه) آفرین! حالا دکمه آبی «ارسال» رو بزنید و تمام. تاپیک داستان کوتاه شما آمادست^^
    1 امتیاز
  4. یه بنر برای پست تایید می خوایم خودم می زنم
    1 امتیاز
×
×
  • اضافه کردن...