رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
کارگاه آموزش رمان نویسی(ظرفیت 15 نفر) ×
انجمن نودهشتیا

Taraneh

مدیر اجرایی
  • تعداد ارسال ها

    1,053
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روز های برد

    12

تمامی مطالب نوشته شده توسط Taraneh

  1. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    «در این بازیگرخانه‌ی بزرگ دنیا هر کسی یک جور بازی می‌کند تا هنگام مرگ‌اش برسد.» -صادق هدایت ، زنده به گور
  2. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    ما هم روزی چند چروک بیش‌تر، چند ناخوشی تازه، چند موی سفید برای فردای خودمان ذخیره می‌کنیم. از زندگی حیوانی و نباتی هم گذشته، به حالت سنگ افتاده‌ایم. این هم یک جور-اش است: گیتی است کی پذیرد همواری؟ -نامه‌ی صادق هدایت به شهیدنورایی | ۵ آذرماه ۱۳۲۸
  3. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    چقدر می‌توانم بیدار شوم و ببینم که پهلویم نیستی و زندگی‌ام یخ کرده و منجمد است... چقدر؟ تا کی؟ تا کجا؟ -نامه فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان
  4. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    اینجا همه چیز... نه! درباره اش چیزی نخواهم گفت! توان گفتنش را ندارم... -ساموئل بکت
  5. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    از وقتی به زندگی‌ام آمدی من بهتر نفس کشیده‌ام، نفرتم نسبت به همه‌ چیز کمتر شده، آزادانه هرچه را به بودنش می‌ارزیده ستایش کرده‌ام. قبل از تو، به جز تو من به هیچ‌ چیز حس تعلق نداشتم با تو بیشتر چیزها را پذیرفته‌ام. -نامه آلبر کامو به ماریا
  6. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    اگر من شما را از دست داده ام، شما هم در عوض دلی را از دست داده اید که تپش های عاشقانه آن را در هیچ جای دیگر نخواهید یافت! -نامه فروغ فرخزاد به پرویز شاپور
  7. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    اگر من شما را از دست داده ام، شما هم در عوض دلی را از دست داده اید که تپش های عاشقانه آن را در هیچ جای دیگر نخواهید یافت! -نامه فروغ فرخزاد به پرویز شاپور
  8. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    هر اتفاقی هم که بیفتد، فراموش نکن که آدمی در این جهان هست که همیشه و هر لحظه می‌توانی پیش او برگردی. -آلبر کامو
  9. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    وقتی آدم سر جایش نباشد دیگر چه فرقی دارد کجاست...؟ -عباس معروفی
  10. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    در نامه اش پرسيده بود: بى من خوشبختى؟ دردم تازه شد! بال و پرم را چيده بود و از پرواز مى پرسيد... -معین شیخ
  11. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    و عشق، تنها عشق مرا به وسعت اندوه زندگی‌ها برد، مرا رساند به امكان یک پرنده شدن... -سهراب سپهرى
  12. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    اینگونه که تو دستانم را رها کردی یا نمی‌دانی سقوط چیست، یا نمی‌دانی چقدر بالا آمده‌ایم! -روزبه معین
  13. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    گاهی‌ وقت‌ها بايد رفت، رفت، رفت... يک خيابان دراز را گرفت تا آخرين نفس رفت، پيچيد به يک كوچه‌ی باريک و ناپديد شد... -عباس معروفی
  14. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    که قول داده ای و داده ام قوی باشیم؛ که قول داده ای و داده ام. ولی سخت است... -سید مهدی‌ موسوی
  15. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    فقط می‌دانم که خسته هستم و هیچ چاره‌ای هم ندارم و یا دارم اما حوصله‌ی کوچک‌ترین اقدام حتی تکان دادن سرانگشتم را هم ندارم. -نامه صادق هدایت به شهید نورایی | ۱۱ تیرماه ۱۳۲۹
  16. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    خانه‌ات سرد است؟ خورشیدی در پاکت میگذارم و برایت پست میکنم. ستاره‌ی کوچکی در کلمه‌ای بگذار و به آسمانم روانه کن، بسیار تاریکم... -منوچهر آتشی
  17. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    آ.کلوناریس : این نامه را در قطار بخوان باز کردی اگر چمدانت را، دنبال خاطره هایی نگرد که هرگزنمی خواستی از تو جدا شوند. آن ها را من برداشتم تا سنگین نشود بارِ تو و جا باشد برای خاطرات جدیدت...
  18. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    لباسی را که در نخستین دیدارمان به تن داشتی بپوش خود را زیبا کن بر موهایت اطلسی بزن آن را که در نامه فرستاده بودم و پیشانی باز و سفید و بوسه خواهت را بلند کن امروز، نه ملال نه اندوه امروز محبوب ناظم حکمت باید که زیبا باشد چونان پرچم انقلاب. -ناظم حکمت | ۴ دسامبر ۱۹۴۵
  19. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    از اوضاع حقیر خواسته باشید با همان کثافت و بی‌تکلیفی قدیم می‌گذرد، با این فرق که چند ساعت هم به بیکاری اداری اضافه شده‌است. بیخود و بیجهت روزها را به شب می‌رسانیم و شکر قادر بی‌همتا را به جا می‌آوریم. فصل‌‌ها و سال‌ها می‌آیند و می‌روند و اگرچه ما با آن‌ها کاری نداریم، مثل این است که آن‌ها با ما خیلی کارها دارند! -نامه صادق هدایت به شعید نورایی | ۱۸ مهرماه ۱۳۲۹
  20. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    فرانتس کافکا : خوب نیستم، با تلاشی که الان می‌کنم که به زندگی بچسبم، می‌تونستم اهرام مصر را بسازم!
  21. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    در غیاب تو درِ دنیا را به روی خود بسته‌ام. یعنی من عملا نبسته‌ام، خودش بسته شده است. دنیایی که تو در آن نیستی، می‌خواهم اصلا نباشد‌... مرا بگو که اینقدر خرم و نمی‌فهمم که نوشتن این مطالب خیال تو را ناراحت می‌کند. اصلا مرده‌شور مرا ببرد که به قد و قواره زندگی تو تراشیده نشده‌ام. -نامه جلال آل احمد به سیمین دانشور، ۱۲ دی ماه ۱۳۳۱
  22. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    «در این بازیگرخانه‌ی بزرگ دنیا هر کسی یک جور بازی می‌کند تا هنگام مرگ‌اش برسد.» -صادق هدایت | زنده به گور
  23. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    هیچ کدام از ما دیگر در کار و زندگی و غیره تنها نیست. هر کدام از ما کسی را دارد که فقط با او معنای همراهی را درک می کند. -نامه آلبر کامو به ماریا کاسارس | ۲۳ فوریه ۱۹۵۰
  24. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    دنیای عزیز، دارم می‌روم چون خسته شده‌ام. گمان کنم به اندازه کافی عمر کرده‌ام. تو را با نگرانی‌هایت در این فاضلاب شیرین تنها می‌گذارم. خوش بگذرد. -نامه‌ی خودکشی جورج سندرز | ۲۵ آوریل ۱۹۷۲
  25. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    «هیچ‌کس نمی‌تواند پی ببرد. هیچ‌کس باور نخواهد کرد. به کسی که دست‌اش از همه جا کوتاه بشود می‌گویند: برو سرت را بگذار بمیر. اما وقتی که مرگ هم آدم را نمی‌خواهد، وقتی که مرگ هم پشت‌اش را به آدم می‌کند، مرگی که نمی‌آید و نمی‌خواهد بیاید…! همه از مرگ می‌ترسند، من از زندگی سمج خودم.» -صادق هدایت | زنده به گور
×
×
  • اضافه کردن...