رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
کارگاه آموزش رمان نویسی(ظرفیت 15 نفر) ×
انجمن نودهشتیا

هانیه پروین

مدیریت کل
  • تعداد ارسال ها

    545
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روز های برد

    51
  • Donations

    0.00 USD 

تمامی مطالب نوشته شده توسط هانیه پروین

  1. پارت دوازده -سلام مادرجون، خوبین؟ حنانه خونه هست؟ با چهره‌ی ناراضی حنانه را صدا زد و خودش هم دم در منتظر ماند تا یک وقت، دردانه دخترش را نخورم! حنانه به داخل تعارفم کرد اما گفتم که می‌خواهم بروم و از بازار برای تولد حیدر هدیه‌ای بخرم. عمدا توضیح دادم تا مادر حیدر دوباره چیز بی‌ربطی کف دست پسرش نگذارد و او را به جان من نیاندازد. از حنانه خواستم یک ساعتی را مراقب گندم باشد تا من برگردم. تا حنانه بخواهد دهن باز کند، مادرش از او پیشی گرفت: -با همین کارات پسرم رو جادو کردی لابد! خودداری کردم تا عصبانیت این چندوقت اخیر را سر مادر حیدر خالی نکنم، همسایه‌ها کم و بیش دهان باز کرده بودند و بی‌آبرویی من، نقل مجالس شده بود. حنانه با اضطراب لبش را به دندان گرفت و گندم را از بغلم بیرون کشید. ابروهای نازکش را بالا انداخت که یک وقت به باروت مادرش کبریت نکشم. چادرم را جمع کردم و با خداحافظی مختصری از آن خانه‌ی شوم دور شدم. زن آقاجعفر، سبزی‌فروش محله، با دیدنم متوقف شد و راهم را سد کرد. -سلام ناهید جون! خوبی عزیزم؟ آقاحیدر خوبن؟ مادرشوهرت اینا سلامتن؟ حس می‌کردم محاصره شده‌ام و راه فراری ندارم. -سلام هلال خانم. ممنون، سلام می‌رسونن. خواستم از کنارش عبور کنم که دوباره مقابلم قرار گرفت و پشت چشم باریک کرد: -عجله داری ناهید جون؟ میری دیدن شوهرت؟ وای! میگم دعوا کردین باهم؟ نسترن می‌گفت اون روز مادرشوهرت صداشو گذاشته بود رو سرش! آره؟ نگاهم عاجزانه بین دو چشم سبزش جابه‌جا شد. چشم به دهان من دوخته بود. کافی بود یک کلمه بگویم تا آن را هزار کند و در صف نان، با آب و تاب برای بقیه، نقل کند. -خب، راستش... -خجالت نکش عزیزم، منم مثل خواهربزرگترتم. دردتو به من نگی، به کی بگی؟ به خدا من خودم اونقدر کشیدم! اونقدر از مادرشوهر و پدرشوهر ظالمم کشیدم. خون به جیگرم کردن. از رو نرفتم که! چهارتا پسر آوردم، دهن همه‌شونو بستم، توام... -من دیرم شده هلال خانم، باشه برای بعد. خداحافظ. مثل موشی که به سختی از چنگال گربه خلاص شده باشد، پا به فرار گذاشتم و لحظه‌ای برنگشتم تا پشت سرم را نگاه کنم. اینطور که معلوم شد، حسابی بر سر زبان‌ها افتاده‌ام. به نگاه‌های زیرچشمی و اشاره‌ و زیرلب حرف زدن‌ همسایه‌ها عادت کرده بودم، اما این به هیچ‌وجه باعث نمی‌شد که درد کمتری احساس کنم. انگار که از ازل، مرا همزاد غم آفریده بودند، دلیل آفرینشم همین بود؛ طوری دیگری در این دنیای بی‌پدر جا نمی‌شدم.
  2. پارت یازده به سختی نگاه ترسانم را از حیدر جدا کردم و پره‌ی چادر را در مشتِ عرق‌کرده‌ام خود فشردم. بابا برای شام نماند و به چای و میوه اکتفا کرد. آن دوساعت به قدری سریع گذشت که به خودم آمدم و دیدم با حیدر تنها شده‌ام. خودم را مشغول درست کردن سالاد کاهو کردم، در حالی که لبه‌ی چاقو در دستم می‌لرزید. فرصت نکرده بودم چادر را از کمرم باز کنم، مثل کودکانی که از ترس هیولای شب، به پتو پناه می‌برند. اما حیدر واقعا یک هیولا است؟ او شوهر من بود. این نسبت، کارهایش را توجیح می‌کرد؟ نمی‌دانم، عاجزانه نمی‌دانم. با صدای کوبیده شدن در، هین خفه‌ای کشیدم و چاقو ناغافل انگشتم را برید. با تعجب سر خم کردم و عقربه‌ی ساعت را دنبال کردم. ساعت یازده شب بود! کم پیش می‌‌آمد حیدر این وقت شب، من و گندم را در خانه تنها بگذارد؛ مگر اینکه مشتری تاکید کند ماشینش را برای فلان تاریخ می‌خواهد. ناخواسته گوشه‌ی لبانم بالا رفت و حس خلاصی عجیبی مرا در بر گرفت. هنوز برایم جای تعجب داشت که بدون بازخواست من، از خانه بیرون رفته بود، اما خوشحال بودم که امشب را به سلامت از سر خواهم گذراند. به انگشت زخمی‌ام چسب زخم زدم و این‌بار، بدون چادری بر کمرم، سالاد را تمام کردم. یک هفته‌ی دیگر هم از آبان گذشت. چیزی به تولد حیدر نمانده بود و در من، ذره‌ای اشتیاق برای خرید هدیه یا پخت کیک دیده نمی‌شد. این کارها برایم شکل انجام وظیفه گرفته بود، هیچ علاقه‌ی خودجوشی برای انجامشان نداشتم. مدام برای خود دیکته می‌کردم که حیدر، شوهر و سایه‌ی بالای سر من است. مگر می‌شود زنی شوهرش را دوست نداشته باشد؟ من فقط به خاطر دعواهای اخیرمان، رنجیده بودم. رنجیدنی که گویا برای کسی مهم نبود. مانتوی طوسی که برایم گشاد شده بود را پوشیدم و روسری سیاهم را سر کردم. چادر تازه اتو کشیده‌ام را دورم حصار کردم و گندم به بغل، درِ خانه‌ی مادرشوهر همیشه طلبکارم را زدم. طولی نکشید که در باز شد و اخم‌های حنایی‌اش در هم رفت. -بَه! عروس خانم! فرمایش؟
  3. عزیززززممم🪼🐳🦋

    1. هانیه.پ

      هانیه.پ

      خوبی هانیییییی؟ دلم چقدر تنگ بود براتون@_@

    2. هانیه پروین

      هانیه پروین

      خوش برگشتی بنفشکم

    3. هانیه.پ
  4. پارت ده دلم به شور افتاد، سر زدن ناگهانی بابا می‌توانست به تماس هفته‌ی پیشم ربط داشته باشد؟ وگرنه که جز مناسبت‌های خاص، بابا از منقل و آن خانه‌ی نمور دل نمی‌کند. -خوش اومدین بابا! چه بی‌خبر... -دیگه برای سر زدن به خونه‌ی دختر خود آدم که خبر نمی‌خواد باباجان، درست نمیگم آقا حیدر؟ حیدر به سختی سر تکان داد. خدا خودش به خیر بگذراند! پشتی‌ها را صاف کردم و به آشپزخانه رفتم. شعله‌ی سماور را زیاد کردم و درون قوری، چای و چنددانه گل محمدی انداختم. صدایی از بابا و حیدر بلند نمی‌شد و همین دلشوره‌ام را تشدید می‌کرد. کاش گندم بیدار می‌شد تا حواس من و آنها را کمی پرت کند. -بچه تازه خوابیده بابا؟ در چهارچوب آشپزخانه ظاهر شدم و سر تکان دادم. جرعت نداشتم در حضور حیدر، حال بهمن را بپرسم. اینقدر این پا و آن پا کردم که صدای قل‌قل سماور بلند شد. بعد از دقایقی، سینی چای بر دست، کنار بابا نشستم. بابا همینطور که چای لب‌سوزش را هورت می‌کشید، تلاش کرد حیدر را به حرف بیاورد: -کار و بار چطوره پسرم؟ مکانیکی جواب خرج زن و بچه رو میده؟ -شکر. و دوباره سکوت. پیدا بود که حیدر از حضور ناگهانی بابا اصلا خوشحال نیست و وقتی تنها شدیم، مرا مواخذه خواهد کرد. فعلا به بازی با مهره‌های تسبیحش اکتفا کرده بود. امیدوار بودم بابا نخواهد شام را پیش ما باشد، اما... -چقدر اختلاف زیاد شده تو زندگی‌ها. پریروز بود شنیدم عروس احمدخان قهر کرده رفته خونه‌ی پدرش. دوره و زمونه‌ی بدی شده، زن‌ها نازک نارنجی شدن حیدر بابا باید حواست بیشتر جمع ناهید من باشه. کاش سر بابا جیغ می‌کشیدم و می‌گفتم که این حرف‌هایش، زندگی مرا ویران‌تر از آنچه که هست می‌کند، اما می‌ترسیدم هرکلمه‌ای که بگویم، اوضاع را از این بدتر بکند. اخم‌های حیدر درهم رفته بود اما بابا کله‌ی تاسش را خارید و دوباره از سر گرفت: -هرچند من دخترم رو طوری بار نیاوردم پا جایی بذاره که شوهرش نیست، ولی خب زنن دیگه حیدر جان. عقل درست و درمون که ندارن، ما مردها باید مراعات کنیم، کوتاه بیایم یه جاهایی. دروغ میگم بگو دروغ میگی. -حق با شماست. -باریک الله باباجان. ناهید دخترم شام گذاشتی واسه شوهرت؟
  5. پارت نه با فریادی که غزل کشید، شعر در یادم شکست و نصفه ماند. احساس گناه زبانه کشید، این خاطرات درست نبودند. من یک زن متاهلم؛ نباید یک اسم، این‌چنین دگرگونم کند. به موهایم دست کشیدم... ناگهان حس کردم که چقدر دوست‌شان دارم. -مُرد ناهید. با توام دختر! بلند خندیدم. چندماه بود این چنین از ته دل نخندیده بودم؟ نمی‌دانم. فقط آن لحظه، گل‌های پشت پنجره سبزتر به نظر می‌رسیدند، هوا تمیزتر بود، جنس لباسی که پوشیده بودم لطیف به نظر می‌رسید و... موهایم! آخ که موهایم. غزل دیگر چیزی از امیرعلی یا نادر نگفت، عجیب‌تر اینکه من هم چیزی نپرسیدم. هردو پشت حرف‌های بیهوده پنهان شدیم. از قیمت بالای تخم‌مرغ گفتیم، از آسفالت کوچه‌مان که نیاز به مرمت داشت، از هوای گرفته‌ی آسمان، و دختر کوکب خانم که هفته‌ی گذشته، ختنه‌سوران پسرش بود. غزل زود عزم رفتن کرد و من هم تعارف بیخود نکردم. هردو آن روزی که حیدر با غزل روبرو شد را خوب به خاطر داشتیم. موقع بدرقه، مدام به پشت‌سرش نگاه می‌کرد. انگار در چهره‌ام به دنبال چیزی بود، چیزی مثل یادآوری روزهای گذشته و شاید... اندکی هم حسرت. خانه در سکوت فرو رفته بود اما سر من پر از صدا بود. جلوی آینه رفتم و ناخودآگاه از دخترک درون آیینه پرسیدم: -یعنی ازدواج کرده؟ سنگینی غم این حرف، ابروهایم را خمیده کرد. بهتر بود فکرم را مشغول می‌کردم تا خیالات گناه‌آلود نپروراند. بعد از جمع کردن پیش‌دستی‌ها و شستن استکان‌های کثیف، گندم را روی پاهایم خواباندم و بافتنی نیمه‌کاره‌ام را دست گرفتم. قرار بود یک کلاه منگوله‌دار برای دخترقشنگم باشد. میله‌ها را با سرعت تکان می‌دادم و کاموا کم‌کم شکل می‌گرفت. نفهمیدم چندساعت خودم را سرگرم بافتن کردم که با صدای در، بالاخره سرم را بالا گرفتم و دستی به مهره‌های دردناک گردنم کشیدم. پاهایم از سنگینی وزن گندم خواب رفته بود. در که برای بار دوم به صدا در‌آمد، چادر گل‌دارم را به سر کشیدم: -اومدم... اومدم. در حالی که گوشه‌ی چادر را به دندان داشتم، در را باز کردم. حیدر بود که با چهره‌ی برزخی به من سلام کرد. تا بخواهم از زود آمدنش تعجب کنم، بابا از پشت‌سر حیدر گردن کشید: -جواب سلام شوهرتو بده دخترم. ادامه رمان در تلگرام: tinar_roman
  6. نخبگان برازنده بچمه

    مبارک❤️‍🔥

    1. نمایش دیدگاه های قبلی  بیشتر 4
    2. سادات.۸۲

      سادات.۸۲

      من بزرگوارم اجازه میدم برای رمان ذوق کنی💙🤣

      مرسی عشقم ایشالله اخر ترم گچ می‌گیرم خوب میشه

    3. هانیه پروین

      هانیه پروین

      در این حد اوضاع بدههههه :)))))))؟

      دعا میکنم زود خوب شوی داداچ

    4. سادات.۸۲

      سادات.۸۲

      اره لاو کشیدگی که به همین راحتی خوب نمیشه💔

  7. هانیه پروین

    فروش رمان

    سلام عزیزم بهتون پیام میدم❤️
  8. سلام عزیزم خوشامدین

    اگه میشه اطلاعات رمان‌ سُها رو بفرستید که براتون جایگذاری بشه نازنین. 

    اسم نویسنده و ژانر رمان و خلاصه

  9. فیلم سال گربه ژانر فیلم : کمدی سال انتشار : 1403 کشور : ایران زبان : فارسی بازیگران : بهرام افشاری , سارا بهرامی کارگردان : مصطفی تقی‌ زاده خلاصه داستان : جهانگیر غزنوی در سال گربه به دنیا آمده است و انسان‌ها در مواجهه با او در سال گربه درگیر حوادثی می‌شوند. دانلود فیلم ایرانی جدید !! کلیک کنید. فیلم کمدی "سال گربه" که به تازگی از کشور ایران به دنیای سینما معرفی شده، در ژانر اجتماعی قرار دارد و با هنرنمایی ستارگانی چون بهرام افشاری، سارا بهرامی، هومن برق‌نورد، شبنم قربانی، نوشین تبریزی و رضا رشیدپور در سال 1403 به روی پرده خواهد رفت. کارگردانی این اثر بر عهده مصطفی تقی‌زاده است و سعید خانی نیز مسئولیت تهیه‌کنندگی آن را بر عهده دارد. پس از اکران، لینک‌های دانلود فیلم در همین پست منتشر خواهد شد و شما عزیزان می‌توانید این فیلم را با کیفیت بالا و به صورت آنلاین تماشا کرده و به راحتی دانلود کنید. محبوب ترین فیلم سال چیست؟! کلیک کنید. بهرام افشاری، که در سال ۱۴۰۲ با کمدی پرفروش "فسیل" به تنهایی بر گیشه تسلط یافت و رکوردهای متعددی را شکست، بار دیگر در فیلم "سال گربه" در نقش اصلی خود را به نمایش می‌گذارد. چهره بامزه و فیزیک خاص او، به همراه درک عمیقش از کمدی، او را به انتخاب اول تمامی سازندگان کمدی تبدیل کرده است. امسال، افشاری همچنین به عرصه کارگردانی پا گذاشته و فیلم "هفتاد سی" را به عنوان نخستین تجربه کارگردانی‌اش ساخته است؛ به این ترتیب، او به جمع بازیگران کمدی پیوسته که به فیلمسازی روی آورده‌اند. اگه از فیلم ایرانی خسته شدی کلیک کن!! در کنار افشاری، دیگر ستارگان فیلم "سال گربه" شامل سارا بهرامی، هومن برق‌نورد، شبنم قربانی، مرتضی تقی‌زاده، لادن ژاوه‌وند، نوشین تبریزی، رضا رشیدپور، علی اوجی و حمید معصومی‌نژاد هستند. حضور حمید معصومی‌نژاد، خبرنگار سابق صدا و سیما در رم، به جذابیت‌های این فیلم افزوده است. کل امریکا منتظر این فیلم خفن بودن!! این اثر توسط مصطفی تقی‌زاده نوشته و کارگردانی شده و تهیه‌کنندگی آن بر عهده سعید خانی است. خانی، تهیه‌کننده ایرانی و مدیر شرکت پخش «خانه فیلم»، از سال ۱۳۸۱ فعالیت خود را آغاز کرده و پیش از این نیز تهیه‌کنندگی آثار موفقی همچون «حرفه‌ای»، «من»، «لیپار»، «دوزیست»، «لونه زنبور» و «ارادتمند: نازنین بهاره تینا» را بر عهده داشته است. همچنین مسعود سلامی به عنوان مدیر فیلمبرداری و پیام آزادی به عنوان آهنگساز فیلم همکاری دارند، در حالی که مرتضی سوری نیز وظیفه تدوین این اثر را بر عهده دارد.
  10. تگزاس ۳ یک فیلم ایرانی در سبک کمدی اکشن و دلهره‌آور است که به کارگردانی سید مسعود اطیابی، تهیه‌کنندگی سید ابراهیم عامریان و نویسندگی حمزه صالحی ساخته شده و محصول سال ۱۴۰۲ می‌باشد. این اثر، دنباله‌ای بر دو فیلم قبلی یعنی تگزاس ۱ و تگزاس ۲ است و در تاریخ ۸ خرداد ۱۴۰۳ در سینماهای ایران به نمایش درآمد. خلاصه داستان تگزاس ۳ این قسمت از داستان پس از حوادث مربوط به مجسمه‌های حاوی کوکائین در قسمت قبلی آغاز می‌شود. ساسان (با بازی سام درخشانی) و بهرام (با بازی پژمان جمشیدی) باید باقی‌مانده مجسمه‌ها را پیدا کنند تا بتوانند مشکلات امنیتی و گروگان‌گیری را حل کنند، اما... در ابتدا، قرار بود که اکران تگزاس ۳ در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۳ انجام شود، اما به دلیل عزای عمومی و تعطیلی سینماها به خاطر حادثه سقوط بالگرد ورزقان، این تاریخ شش روز به تعویق افتاد. سید ابراهیم عامریان در خصوص آینده این سری فیلم‌ها گفت: «از همان ابتدا ما تگزاس را به عنوان یک پنجگانه تصور کرده بودیم و موفقیت مالی فیلم‌ها تنها یکی از دلایل ادامه کار ما نبود. بنابراین، تولید تگزاس ۴ و تگزاس ۵ نیز در برنامه‌های ما قرار دارد و اگر همه چیز به خوبی پیش برود، تولید تگزاس ۴ را سال آینده آغاز خواهیم کرد.» عاشق فیلم و کتاب عاشقانه ای؟! کلیک کن!!
  11. همه چیز درباره بلک فرایدی: راهنمای کامل برای خرید هوشمندانه بلک فرایدی چیست؟ بلک فرایدی یا جمعه سیاه، آخرین جمعه ماه نوامبر است و به عنوان بزرگترین رویداد فروش در سراسر جهان شناخته می شود. در این روز، فروشگاه‌ها و برندهای مختلف تخفیف‌های بسیار ویژه و جذابی را روی محصولات خود ارائه می‌دهند. این رویداد بهانه‌ای است برای اینکه افراد بتوانند هدایای کریسمس را با قیمت‌های مناسب‌تر تهیه کنند و یا به طور کلی خریدهای خود را انجام دهند. تاریخچه بلک فرایدی : ریشه‌های بلک فرایدی به دهه 1950 در آمریکا برمی‌گردد. در آن زمان، فروشگاه‌ها برای جذب مشتریان بیشتر، پس از روز شکرگزاری تخفیف‌های ویژه‌ای را ارائه می‌دادند. به مرور زمان، این رویداد به یک سنت تبدیل شد و به تدریج به سایر کشورهای جهان نیز گسترش یافت. چرا بلک فرایدی محبوب است؟ * تخفیف‌های بی‌نظیر: بزرگترین جذابیت بلک فرایدی، تخفیف‌های فوق‌العاده‌ای است که روی طیف وسیعی از محصولات ارائه می‌شود. * تنوع محصولات: در بلک فرایدی، شما می‌توانید هر چیزی را که به دنبالش هستید، از لوازم الکترونیکی گرفته تا پوشاک و کالاهای خانگی، با قیمت‌های بسیار مناسب پیدا کنید. * تجربه خرید هیجان‌انگیز: جو حاکم بر بلک فرایدی، با شلوغی فروشگاه‌ها و هیجان خرید، تجربه خریدی متفاوت و هیجان‌انگیز را برای شما فراهم می‌کند. نکات مهم برای خرید در بلک فرایدی: * برنامه‌ریزی دقیق: قبل از بلک فرایدی، لیستی از محصولاتی که قصد خرید آن‌ها را دارید، تهیه کنید و قیمت‌های آن‌ها را در فروشگاه‌های مختلف مقایسه کنید. * مقایسه قیمت‌ها: برای اطمینان از اینکه بهترین معامله را انجام می‌دهید، قیمت محصولات را در چندین فروشگاه مختلف مقایسه کنید. * استفاده از کوپن‌ها و کدهای تخفیف: بسیاری از فروشگاه‌ها در بلک فرایدی، کوپن‌ها و کدهای تخفیف ویژه‌ای را ارائه می‌دهند که می‌توانید از آن‌ها برای کاهش هزینه‌های خود استفاده کنید. * خرید آنلاین: اگر از شلوغی فروشگاه‌ها خوشتان نمی‌آید، می‌توانید خریدهای خود را به صورت آنلاین انجام دهید. بسیاری از فروشگاه‌ها تخفیف‌های ویژه ای را برای خریدهای آنلاین در نظر می‌گیرند. * توجه به شرایط بازگشت کالا: قبل از خرید، حتما شرایط بازگشت کالا را مطالعه کنید تا در صورت بروز هرگونه مشکل، بتوانید محصول را مرجوع کنید. کلام آخر بلک فرایدی فرصتی عالی برای خرید محصولات مورد نیاز با قیمت‌های مناسب است. با برنامه‌ریزی دقیق و رعایت نکات گفته شده، می‌توانید از این رویداد نهایت استفاده را ببرید! کلیک کن!!
  12. نام رمان: تینار نویسنده: هانیه ‌پروین ژانر: عاشقانه، اجتماعی ***این رمان، برگرفته از واقعیت می‌باشد*** خلاصه: از حریم گرم خانه‌ام هیچ نمانده بود، از منِ تبعید شده به جزیره‌ی زوال هم هیچ! جانم با هر ضربه به لب می‌رسید و ناله‌ای در کار نبود. سنگسار تمامی نداشت اما کسی در آن میان، شقایقی پشت پنجره‌ام کاشت و گریخت... ناگهان همان پرنده‌‌ی پر و بال شکسته‌ای که آواز را از یاد برده بود، غزل سرود! ماه از پشت خانه‌ی ما طلوع کرد و من برایت چندشاخه گل مریم توی گلدانِ روی میز گذاشتم. مقدمه: پای حرف‌های من ننشینید! زخمی‌تان خواهم کرد. من مرگ را با زبان چرخاندنی، جلوی چشمتان علم می‌کنم. زندگی‌ام مرا طوری تربیت کرده‌ که می‌دانم هیچ مقدمه‌ای در لیست‌کار این دنیا وجود ندارد. چه یکی بودی؟ چه یکی نبودی؟! بیایید با هم رو راست باشیم؛ به‌دور از یکی بود و یکی نبود‌های قصه‌ی شاه پریان، تمام مرا لاجرعه سر بکشید! آن‌وقت تازه چشم بر زیرِ گنبد کبودی باز می‌کنید که اتفاقاً، غیر از خدا، کَسان دیگری هم دارد. پ.ن: تینا به معنی تنها یا تنهایی و تینار از دو واژه‌ی تَن + یار تشکیل شده؛ یعنی تَن تو یاری نداره، یا اینکه تنها یار تو خودتی و تَن خودت. برای مطالعه رمان روی لینک زیر کلیک کنید💖👇
  13. جدیدترین رمان عاشقانه رو از اینجا بخوانید❤️‍🔥😍 پوسترهای آلمانی و سوئدی فیلم «کیک محبوب من» اکران این فیلم در آلمان با استقبال قابل توجهی روبرو شده و تاکنون بیش از ۴۰۰ هزار یورو فروش کرده است. این قشنگ‌ترین داستان عاشقانه‌ایه که تا حالا خوندم😭 کیک محبوب من فیلمی درام و جذاب از سال ۲۰۲۴ است که به نویسندگی و کارگردانی مشترک مریم مقدم و بهتاش صناعی‌ها ساخته شده است. در این اثر هنری، لیلی فرهادپور و اسماعیل محرابی نقش‌آفرینی می‌کنند. داستان فیلم حول محور زنی می‌چرخد که با وجود تمام محدودیت‌هایی که جامعه‌اش برای زنان ایجاد کرده، تصمیم می‌گیرد به دنبال آرزوهای خود برود و در این مسیر با مردی به نام فرامرز آشنا می‌شود. جدیدترین فیلم خارجی با بازی جنیفر لوپز رو از اینجا ببین! این فیلم یک تولید مشترک از ایران، فرانسه، سوئد و آلمان است و در تاریخ ۱۶ فوریهٔ ۲۰۲۴ در هفتاد و چهارمین جشنواره بین‌المللی فیلم برلین به نمایش درآمد. این اثر در این رویداد سینمایی برای کسب جایزه خرس طلایی رقابت کرد. خلاصه داستان مهین (با بازی لیلی فرهادپور) زنی است که به مدت ۳۰ سال به خاطر فوت همسرش تنها زندگی می‌کند. او پس از مهاجرت فرزندان و نوه‌هایش، هر روز درد تنهایی را در خانه آرامش در حومه تهران احساس می‌کند. داستان مهین به عمق عشق و فقدان، تنهایی و پیری می‌پردازد و نشان می‌دهد چگونه زنان بیوه با سرنوشت خود کنار می‌آیند، زیرا می‌دانند که احتمالاً بیشتر از شوهرانشان عمر خواهند کرد. مهین، که خود بیوه‌ای تنهاست، هرچند تماس‌های تصویری با دخترش دارد، اما هیچ‌گاه اجازه نمی‌دهد گفتگوها عمیق‌تر شوند. او به سختی خوابش می‌برد و تا ظهر بیدار نمی‌شود. مهین گیاهان باغش را آبیاری می‌کند، به خرید می‌رود و خود را برای پذیرایی از دوستانش در گردهمایی‌های زنانه آماده می‌کند. این گردهمایی‌ها که قبلاً هفتگی بودند، اکنون به یک دیدار سالانه تبدیل شده‌اند. موضوع اصلی گفتگوهایشان بیماری‌های مختلف است، اما بحث به اینجا می‌رسد که آیا در سن آن‌ها امکان پیدا کردن دوباره عشق وجود دارد یا نه. محاله این سریال رو ندیده باشی!! کلیک کن!!! مهین تصمیم می‌گیرد کنترل سرنوشتش را به دست گیرد و زندگی عاشقانه‌اش را دوباره بسازد. به همین دلیل، او بدون اینکه به‌طور کامل اعتراف کند، برنامه روزانه بی‌هدفش را طوری تنظیم می‌کند که فرصتی برای آشنایی با یک مرد پیدا کند. مهین در مکان‌های مختلفی مانند صف نانوایی، پارک، کافی‌شاپ هتل و در نهایت یک رستوران ساده که کوپن‌های غذای بازنشستگان را می‌پذیرد، وقت می‌گذراند. او خود را به فرامرز (با بازی اسماعیل محرابی)، مردی متواضع و هم‌سن معرفی می‌کند و بدین ترتیب آشنایی آن‌ها آغاز می‌شود. فرامرز راننده تاکسی و کهنه‌سربازی است که به خاطر نواختن ساز در مراسم عروسی دچار مشکلاتی شده است. این دو با هم لحظاتی را در آپارتمان مهین سپری می‌کنند، جایی که مهین پیشنهاد می‌دهد کیک مورد علاقه‌اش را بپزند. این لحظه، پیوند عاطفی عمیقی بین آن‌ها ایجاد می‌کند که تمام احساسات و آرزوهایشان را در خود جای داده است. فیلم عاشقانه جدیدی که ترکوند!! کیک محبوب من یک سفر احساسی و دلنشین به دنیای زنان بیوه است که در جستجوی عشق و معنا در زندگی خود هستند. با بازی‌های فوق‌العاده لیلی فرهادپور و اسماعیل محرابی، این فیلم داستان مهین را روایت می‌کند؛ زنی تنها که پس از سال‌ها زندگی در سایه فقدان همسرش، تصمیم می‌گیرد دوباره به دنبال آرزوهایش برود. ارتباط او با فرامرز، مردی ساده و دل‌نشین، نه تنها به او امید و انگیزه می‌دهد، بلکه نشان‌دهنده قدرت عشق و دوستی در برابر چالش‌های زندگی است. این اثر هنری با نگاهی عمیق به موضوعاتی چون تنهایی، پیری و جستجوی هویت، تماشاگران را به تفکر درباره روابط انسانی و اهمیت عشق در هر سنی دعوت می‌کند. از لحظات شیرین پختن کیک تا گفتگوهای صمیمی در جمع دوستان، کیک محبوب من به زیبایی توانایی زنان را در مواجهه با مشکلات زندگی به تصویر می‌کشد و نشان می‌دهد که هرگز برای شروع دوباره دیر نیست. این فیلم، تجربه‌ای فراموش‌نشدنی از امید، عشق و تلاش برای یافتن خوشبختی در دنیای پیچیده امروز است. فیلم و کتاب عاشقانه دوست داری؟! کلیک کن!!❤️‍🔥
  14. دانلود سریال محبوب دنیا !! سریال ترکی «تو درم را بزن» (در ترکی: "Sen Çal Kapımı") یک سریال رمانتیک و کمدی است که از سال 2020 تا 2021 پخش شد. این سریال به کارگردانی "آلتان دنیز" ساخته شده و بازیگران اصلی آن شامل "هانده ارچل" در نقش "ادا" و "کرام بوسو" در نقش "سرکان" هستند. داستان سریال حول محور یک زن جوان به نام آدا می‌چرخد که با مشکلات مالی مواجه است و به طور ناخواسته وارد یک رابطه عاشقانه پیچیده با یک مرد ثروتمند می‌شود. این سریال به خاطر داستان جذاب، شخصیت‌های دوست‌داشتنی و لحظات کمدی‌اش محبوبیت زیادی پیدا کرد و توجه بسیاری از بینندگان را در ترکیه و خارج از آن جلب کرد. سریال «تو درم را بزن» همچنین به خاطر صحنه‌های احساسی و دیالوگ‌های ماندگارش شناخته می‌شود و توانست جوایز و نامزدی‌های زیادی را در صنعت تلویزیون ترکیه به دست آورد. همه منتظر فصل دوم این سریال هستن!! 1. بازیگران معروف: هانده ارچل و کرام بورسین، بازیگران اصلی سریال، هر دو از چهره‌های محبوب و شناخته‌شده در صنعت تلویزیون ترکیه هستند. هانده ارچل به خاطر زیبایی و استعدادش در بازیگری معروف است و کرام بوسو نیز با نقش‌های مختلفش در سریال‌های قبلی شناخته شده بود. 2. محبوبیت جهانی: این سریال تنها در ترکیه موفق نبود بلکه در کشورهای مختلفی مانند اسپانیا، ایتالیا و حتی برخی کشورهای خاورمیانه نیز طرفداران زیادی پیدا کرد. این محبوبیت باعث شد که سریال به زبان‌های مختلف دوبله و زیرنویس شود. 3. داستان عاشقانه با چالش‌ها: داستان سریال حول محور یک رابطه عاشقانه پیچیده و چالش‌های اجتماعی و خانوادگی می‌چرخد. این موضوعات باعث می‌شود که بینندگان با شخصیت‌ها ارتباط عاطفی برقرار کنند. 4. تولید با کیفیت: کارگردانی و تولید این سریال با دقت و کیفیت بالایی انجام شده است. صحنه‌های زیبا و طراحی لباس‌های شخصیت‌ها نیز به جذابیت سریال افزوده است. 5. جوایز و نامزدی‌ها: «تو درم را بزن» موفق به دریافت چندین جایزه از جمله جوایز بهترین بازیگر زن و مرد شد. همچنین، این سریال در جشنواره‌های مختلف تلویزیونی نامزد شده است. 6. موسیقی متن جذاب: موسیقی متن سریال نیز به شدت مورد توجه قرار گرفته و آهنگ‌های آن به سرعت در بین جوانان محبوب شدند. سریال عاشقانه جدید میخوای؟! 7. پیام‌های اجتماعی: علاوه بر داستان عاشقانه، سریال به برخی مسائل اجتماعی مانند استقلال زنان، اهمیت خانواده و دوستی نیز اشاره می‌کند که باعث می‌شود بینندگان با موضوعات عمیق‌تری روبرو شوند. این نکات نشان‌دهنده جذابیت و موفقیت سریال «تو درم را بزن» در دنیای تلویزیون ترکیه و فراتر از آن است.
  15. 📷 سریال : «بازی تاج و تخت | گیم اف ترونز» 🟪 Game of Thrones (2011-2019) ⭐️ امتیاز IMDb : 9.2/10 💎 ژانر: #اکشن #ماجراجویی #درام 🌕 محصول کشور : #آمریکا #انگلستان ✉️ وضعیت: 8 فصل 74 قسمت 💎 بازیگران: Emilia Clarke Peter Dinklage Kit Harington Lena Headey Sophie Turner Maisie 📝 خلاصه داستان: هفت خاندان اشرافی برای حاکمیت بر سرزمین افسانه ای «وستروس» در حال ستیز با یکدیگرند. جدیدترین فیلم ژانر اکشن ماجراجویی !! «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) یک سریال تلویزیونی آمریکایی است که بر اساس مجموعه رمان‌های «ترانه یخ و آتش» نوشتهٔ جرج آر. آر. مارتین ساخته شده است. این سریال از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۹ به مدت هشت فصل پخش شد و به یکی از محبوب‌ترین و تأثیرگذارترین سریال‌های تاریخ تلویزیون تبدیل شد. در ادامه، چند اطلاعات جذاب درباره این سریال آورده شده است: 1. تعداد بینندگان: فصل‌های پایانی این سریال به ویژه فصل هشتم، با بیش از ۱۹ میلیون بیننده در هر قسمت، رکوردهای بالای بیننده را شکست. 2. جوایز: «بازی تاج و تخت» در طول پخش خود موفق به کسب ۵۹ جایزه امی شد که این تعداد، آن را به یکی از پرجوایزترین سریال‌های تاریخ تبدیل کرد. 3. شخصیت‌های متنوع: یکی از ویژگی‌های بارز سریال، شخصیت‌های پیچیده و غیرقابل پیش‌بینی آن است. بسیاری از شخصیت‌ها در طول داستان دچار تحول می‌شوند و برخی از شخصیت‌های اصلی نیز به طور غیرمنتظره‌ای کشته می‌شوند. 4. لوکیشن‌های فیلم‌برداری: این سریال در مکان‌های مختلفی از جمله ایرلند شمالی، اسپانیا، کرواسی و مالت فیلم‌برداری شده است. لوکیشن‌های طبیعی و تاریخی زیبای این کشورها به جذابیت بصری سریال افزوده است. انتظارها به پایان رسید!! جوکر 2 بالاخره منتشر شد!! 5. تأثیر فرهنگی: «بازی تاج و تخت» تأثیر عمیقی بر فرهنگ عامه و رسانه‌ها گذاشت. عبارات و شخصیت‌های سریال به بخشی از زبان روزمره تبدیل شدند و الهام‌بخش بسیاری از آثار هنری و ادبی دیگر شدند. 6. موسیقی متن: موسیقی متن سریال، ساختهٔ رامین جوادی، بسیار مورد تحسین قرار گرفت و آهنگ اصلی آن به یکی از شناخته‌شده‌ترین قطعات موسیقی تلویزیونی تبدیل شد. 7. پایان بحث‌برانگیز: پایان سریال با انتقادهای زیادی مواجه شد و بسیاری از طرفداران نسبت به نحوه اتمام داستان و سرنوشت شخصیت‌ها ناراضی بودند. این موضوع باعث بحث‌های فراوانی در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها شد. 8. تولید پرهزینه: «بازی تاج و تخت» یکی از گران‌ترین سریال‌های تلویزیونی تاریخ است. هزینه تولید هر قسمت در فصل‌های پایانی به حدود ۱۵ میلیون دلار رسید. این سریال با داستان پیچیده، شخصیت‌های جذاب و صحنه‌های اکشن دیدنی، توانست توجه میلیون‌ها بیننده را در سرتاسر جهان جلب کند و همچنان در یادها باقی بماند. معروف ترین سریال تاریخ رو ببین !!
  16. جدیدترین سریال در کره جنوبی اینجاست!!! 📺 Squid Game 🌎 محصول کشور: کره‌ جنوبی 👤 کارگردان: Dong-hyuk Hwang 🔰 ژانر: اکشن | ماجراجویی | درام 🌀 خلاصه داستان: داستان سریال در مورد افرادی است که هر کدام به نوعی در زندگی خود مشکل بزرگی دارند و برای جبران آن وارد بازی مرگباری می شوند که فقط یک نفر باید زنده بماند و برنده جایزه چهل میلیون دلاری شود... سریال کره ای قدیمی دوست داری؟!! «اسکویید گیم» (Squid Game) یک سریال کره‌ای است که در سپتامبر 2021 توسط نتفلیکس منتشر شد. این سریال به کارگردانی هوانگ دونگ-hyuk ساخته شده و به سرعت به یکی از پربیننده‌ترین و محبوب‌ترین سریال‌های تاریخ نتفلیکس تبدیل شد. داستان سریال حول محور گروهی از افراد مقروض و ناامید می‌چرخد که به یک بازی مرگبار دعوت می‌شوند. این بازی شامل مجموعه‌ای از بازی‌های کودکانه است، اما با عواقب بسیار خطرناک و مرگبار. شرکت‌کنندگان باید برای بقا و برنده شدن در بازی‌ها تلاش کنند و در نهایت تنها یک نفر می‌تواند برنده شود و جایزه‌ای بزرگ دریافت کند. معرفی فیلم خارجی خفن!! سریال به بررسی موضوعاتی مانند فقر، تبعیض اجتماعی، و فشارهای اقتصادی می‌پردازد و شخصیت‌های مختلفی را با داستان‌های شخصی متفاوت معرفی می‌کند. «اسکویید گیم» به خاطر داستان جذاب، کارگردانی قوی، و نمادگرایی‌های اجتماعی‌اش مورد تحسین قرار گرفت و جوایز متعددی را از آن خود کرد. این سریال همچنین بحث‌های زیادی را درباره‌ی اخلاقیات، انسانیت و رقابت در جامعه مدرن به راه انداخت و تاثیرات فرهنگی قابل توجهی داشت.
  17. دفترچه یادداشتی برای ثبت ایده‌ها و تصاویر همراه داشته باشید.🖌 📕|× چرا؟ افکار زود فراموش می‌شن. مثلا ممکنه وقتی از خواب بیدار می‌شید، بخواید خوابتون رو بنویسید که برای داستانتون الهام‌بخش باشه. اگه بندازیدش برای بعد، فراموش می‌شه. 📒|× کجا ببریم؟ حتی جاهایی که دفترچه یادداشت غیرضروری به نظر می‌آد هم ببرید: موقع خرید، خونه‌ی یه دوست، یا هرجای دیگه که می‌رید. 📘|× چی توش بنویسیم؟ • ایده‌ و منبع الهامات فکری • تیتر خبر • کارت‌پستال‌، تصویر، عکس‌ • یادداشت‌ و مطلب تحقیقاتی • طراحی‌‌ و نقاشی‌ چطور مرگ شخضیتم رو بنویسم؟! چطوری مطالب رو قبل از نوشتن طراحی و ترتیب‌بندی کنیم؟ 😄 🔮|× می‌تونید فکرهاتون رو ضبط کنید یا روی برگه‌های یادداشت، خلاصه‌ای از یادداشت‌ها، تذکرات و خلاصه‌ی صحنه‌ها رو بنویسید و نقشه‌ی شخصیت‌ها و روابط و... رو بکشید. 🍁|× این‌جوری دیگه نویسنده دنبال چیزی که می‌خواد بنویسه نمی‌گرده، چون کل رمانش جلوشه. 🐚|× از طرفی بدیش اینه که به خاطر اینکه رمان به هم نخوره ایده‌های جدید توش به کار نمی‌بره. مثال: ● در یک صفحه تمام ویژگی‌های شخصیت‌ها رو بنویسید. ● صفحه‌ی بعد، درباره‌ی دنیای رمان نکات رو مشخص کنید. ● در صفحه‌های بعدی اهداف، خلق‌وخو، روابط، خصوصیت‌ها و... رو مشخص کنید. ● بعد اسم‌ها رو انتخاب کنید، شجره‌نامه بکشید، در توضیح هر شخصیت یه توضیح کوتاه بنویسید، فضا و ژانر رو مشخص کنید، زاویه‌دید و زمان روایت رو بنویسید... حتی بنویسید که چرا فکر می‌کنم داستان خوبیه، و پایینش بنویسید که چرا فکر می‌کنم داستان خوبی نیست!📝 روش شروع رمان!!! 🎆|•• فکرهایی درباره‌ی طرح 🎆|°° یادداشت‌ها و سوژه‌های ناگهانی رو درباره‌ی طرح رمان بنویسید. چگونگی جلو رفتن طرح، چرخش‌ها، صحنه‌های اصلی، کشمکش‌ها و... 🎇|•• شخصیت‌ها 🎇|°° انگیزه‌ها و خواسته‌هاشون رو بنویسید. چرا نمی‌تونن به خواسته‌هاشون برسن؟ حوادث گذشته‌ی زندگیشون که شخصیتشون رو شکل داده چی‌ان؟ و فهرست اسم‌هایی که دوست دارید استفاده کنید. می‌تونید خیلی راحت یه روزنامه بردارید و اسم‌های توش رو جدا کنید. 🏙|•• تحقیق‌ها 🏙|°° فکرهای مختلفی که ناگهان توی ذهنتون جرقه می‌زنه و الهام‌هایی که موقع تحقیق کردن به ذهنتون می‌رسه بنویسید. مواردی که باید بعدا درباره‌شون مطالعه کرد، یادداشت کنید. 🌉|•• خلاصه‌ی طرح 🌉|°° سیر داستانی رو خلاصه کنید. اگه ماجرای جدیدی به ذهنتون رسید در حد دو خط بنویسید و بعدا بهش خوب فکر کنید. کمکتون می‌کنه ببینید کجا هستید و کجا باید برسید. 🌠|•• پرسش‌ها 🌠|°° دائم درباره‌ی داستان از خودتون سوال بپرسید. مثلا: چه اتفاق غافلگیرکننده‌ای می‌تونم اینجا بیارم؟ شخصیت باید چه تواناییِ قبلی داشته باشه که بتونه از ساختمون بره بالا؟ در سال 1943 مهماندارهای هواپیما چی می‌پوشیدن؟ یا هرچیز دیگه‌ای. یادتون باشه یه چیز عظیم رو جزئیات می‌سازن.
  18. چطور ایده پیدا کنیم؟👀✨ • توی گوگل جست‌وجو کنید. می‌تونید اسم ژانر یا شخصیت جست‌وجو کنید، یا حتی الکی انگشت‌هاتون رو روی کیبورد بکوبید ببینید نتیجه چی می‌شه. • شانسی یه کتاب باز کنید و با جمله‌ی اول اون صفحه داستان بسازید. • توی سایت‌هایی مثل پینترست و ردیت زیاد بچرخید. • روزنامه‌ها و اخبار رو حتما دنبال کنید، اتفاق‌های زندگیِ واقعی اون‌جاست! • خوب گوش بدید و تخیل‌تون رو باز نگه دارید. حواس پنجگانه باید همواره هوشیار باشن. • ایده‌ها رو بنویسید، فراموش می‌شن! مثلا خواب‌ها رو به محض بیدار شدن یادداشت کنید. • عادی‌ترین چیزهای اطراف‌تون رو متفاوت تصور کنید. • فکر کنید که «چی می‌شد اگر...؟» توصیه های هاروکی موراکی به نویسندگان رو بخون! وقت‌هایی که ایده به ذهن‌مون نمی‌رسه چی‌کار کنیم؟💫 🦋|• منتظر ایده نمونید. برید بگیریدش. 🦋|• ایده مثل پروانه‌ست. پروانه روی دست‌تون نمی‌شینه، خودتون باید برید دنبالش. 🌟|• نویسنده‌های حرفه‌ای منتظر ایده نمی‌مونن. چون خود نوشتن رو الهام‌بخش می‌دونن. 🌟|• به قول نویسنده‌ای: فقط بنویس، حتی اگر مجبور شوی صفحه‌ای را با اسم خودت پر کنی. رفته‌رفته چیزهایی در مغزت جرقه می‌زند. چطور رمان عاشقانه بنویسم؟
  19. یاس قشنگم🫂

    1. Yasi..

      Yasi..

      جون دلم هانییی خانوم ما 🥲❤️

  20. قشنگ شدی🤎

    1. ماهی

      ماهی

      فداتشم عزیزم❤

  21. پارت هشت با تعجب مقابلش نشستم و ظرف میوه را تعارف کردم. غزل کوچک‌ترین جزئیات زندگی‌اش را برای من تعریف می‌کرد، این‌کار برایش لذت‌بخش بود، آنقدر با آب و تاب انجامش می‌داد که من هم اعتراضی نداشتم. حالا اینکه از خواستگاری چیزی نگفته بود، کمی عجیب به نظر می‌رسید. -بد پیش رفت؟! سرش را به نشانه‌ی نه تکان داد و سیب زرد کوچکی را به دندان کشید. سماجت به خرج دادم: -غزل؟ چیزی شده؟ اتفاق به این مهمی افتاده، تو چرا به من چیزی نگفتی آخه! خودش را مشغول بازی با گندم کرد و با بی‌خیالی تمام شانه بالا انداخت. دیگر مثل اسمم مطمئن شدم که کاسه‌ای زیر نیم کاسه است! -بچه رو بده من ببینم. گندم را کنار خودم نشاندم و اسباب‌بازی‌‌های پلاستیکی رنگارنگش را به دستش دادم تا سرگرم شود. خیاری برداشتم و حین پوست کندن آن، آخرین تلاشم برای به حرف آوردن غزل را کردم: -بار آخره می‌پرسم غزل، چی شده؟ دست از بازی با ریش‌های قالی کشید و با تردید نگاهم کرد. دلم به شور افتاد، تا آمدم چیزی بگویم، غزل پیش‌دستی کرد: -امیرعلی رو دیدم. لرزی به تنم افتاد، قلبم در گوش‌هایم ضربان می‌زد. سعی کردم حالاتم را بروز ندهم اما نگاهِ نگران غزل، نشان می‌داد موفق نبوده‌ام. -چه... چه ربطی به خواستگاریت داره این؟ آب دهانش را قورت داد و لبش را به دندان کشید. داشتم تحلیل می‌رفتم! -با توا... -پسرعمه‌ی نادره، خیلی به هم نزدیکن انگاری. شب خواستگاری، اونم اومده بود. چیزی نمانده بود چشمان ناباورم از حدقه بیرون بریزند. پیش از اینکه برایم تفهیم شود اینجا چه خبر است، غزل دوباره گفت: -به جان گندم که من خبر نداشتم ناهید! به خدا نمی‌دونستم، اصلا اگه می‌دونستم اجازه نمی‌دادم بیان خواستگاری. نادر چندباری از پسرعمه‌ش بهم گفته بود ولی کی فکرش رو می‌کرد... قفل زبان غزل باز شده بود و حال، این قلب من بود که قفل کرده بود. زمان متوقف شد... ناهید هفده ساله درست جلوی چشمم بود! با آن فرق کجی که از زیر مقنعه اصلا مشخص نبود و فقط چهارشنبه‌ها به خاطر دبیر جوان ریاضی‌اش دست و دلبازی به خرج می‌داد برای نشان دادن‌شان. "-فرفری موی غزل‌ساز منی، عشق خاموش غزل‌های منی. تو از این حال دلم بی‌خبری، جز دل من به کسی دل ندهی..."
  22. جونم رنگ و هیبت❤️‍🔥

    1. .-.

      .-.

      وای هانی پری عزیز🤗😍

      تو برای من نوستالژی و پر از حس‌های خوبی که موقع نوشتن بهم میدادی❤🥰

    2. هانیه پروین

      هانیه پروین

      تو هم واسم فضای رسپینا رو تداعی میکنی

      و ست زدنای پروف و رنگت😂❤️‍🔥

    3. _Najiw80_

      _Najiw80_

      این ست کردنا رو من چرا یادم رفته بودد خدایی🥲😂

  23. »»» دانلود فیلم خارجی جدید سال‌های پخش: از 1994 تا 2004 ژانر: کمدی، عاشقانه سازنده: دیوید کرین، مارتا کافمن هنرپیشه‌ها: دیوید شوییمر، کورتنی کاکس، جنیفر انیستون، لیسا کوردو، متیو پری و متیو لبناک تعداد قسمت‌ها: 234 امتیاز IMDB: امتیاز 8.9 شرط می‌بندم این سریال رو ندیدی !! سریال "فرندز" یکی از معروف‌ترین و محبوب‌ترین سریال‌های تاریخ تلویزیون است. این مجموعه که داستان آن حول محور شش دوست در یک ساختمان می‌چرخد، از سال ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۴ پخش شد و حالا، با گذشت ۳۰ سال از آغاز پخش آن، همچنان در صدر لیست‌های محبوبیت قرار دارد و طرفداران زیادی دارد. "فرندز" از جمله سریال‌هایی است که می‌تواند حال شما را بهبود بخشد و بسیاری از بینندگان تنها به یک بار تماشای آن اکتفا نکرده و بارها و بارها به سراغش می‌روند. داستان این سریال درباره شش شخصیت به نام‌های مونیکا، ریچل، فیبی، راس، چندلر و جویی است که دوستان نزدیکی هستند. هر قسمت شامل داستان‌ها و چالش‌های خاصی است که لحظات خنده‌داری را به وجود می‌آورد. شخصیت‌ها هر کدام ویژگی‌های منحصر به فردی دارند؛ به عنوان مثال، جویی مردی خوش‌تیپ اما کم‌هوش است که توجه زنان را جلب می‌کند و همیشه در حال غذا خوردن است. فیبی زنی با ظاهری عجیب و غریب و باورهای خاص است که به همراه گیتارش مدام در حال خواندن آهنگ‌هایی است که چندان خوش‌صدا نیستند. سایر شخصیت‌ها نیز داستان‌های خود را دارند. در طول داستان، لحظات احساسی و خنده‌دار بسیاری را تجربه خواهیم کرد. به طور کلی، کمتر کسی پیدا می‌شود که به تماشای سریال علاقه داشته باشد و "فرندز" را ندیده باشد یا به اصطلاحات آن آشنا نباشد یا آن را دوست نداشته باشد. »» سریال معروفی که تو کل دنیا ترکوند اینجاست !
  24. پارت هفت بلند شدم و چروک دامنم را مرتب کردم، باید برایش شام می‌بردم. صورتم را شستم و موهای بلندم را به زحمت جمع کردم. کاش جرئت می‌کردم کوتاهشان کنم. عزیز می‌گفت مو تمام زیبایی یک زن است، من اما دوست نداشتم. آن ماه‌های اول عقد، یک‌بار با حیدر در میان گذاشتم که چقدر موهای کوتاه دوست دارم، او هم یک جمله بیشتر نگفت: -موهاتو زدی دیگه برنگرد خونه. دیروقت بود، برای همین هم ناپرهیزی کردم و کتلت درست کردم. اگر حیدر خانه بود، تا بوی گوشت را می‌شنید، در آشپزخانه ظاهر می‌شد و تکرار می‌کرد که گوشت گران شده و بهتر است آن را برای وقت‌هایی که مادرش به خانه‌مان می‌آید نگه‌دارم. با همین فکرهای درهم، گوجه و خیار و پیاز خرد کردم و سالاد خوش‌رنگ شیرازی را درون ظرف پلاستیکی دربسته ریختم. دور از چشم مادرحیدر، به حنانه سپردم که هر دو دقیقه یک‌بار به گندم سر بزند و تاکید کردم که زود برمی‌گردم. *** -به خدا احمقی! حیدرم می‌دونه احمق‌تر از تو گیرش نمیاد، هی می‌تازونه. با اعتراض نامش را صدا زدم. جایی در اعماق قلبم، با غزل موافق بودم، اما نمی‌دانم چرا وقتی اینطور صریح بیانش می‌کرد، رو ترش می‌کردم. چای دارچینش را هورت کشید و گوشه چشمی برایم باریک کرد. قنددان را به طرفش هول دادم و سعی کردم گندم را از آغوشش بیرون بکشم. -چی‌کارش داری بچه رو؟! نشسته دیگه. جانم خاله؟ جانم... تسلیم خنده‌های گندم شدم و به آشپزخانه رفتم تا برای غزل میوه بچینم. همانطور که مقابل یخچال نشسته بودم، صدا بلند کردم: -نادر چی شد؟ دفعه پیش گفتی می‌خواد پا پیش بذاره آخه. در یخچال را با پا بستم و پیش‌دستی‌‌های آماده‌ی روی میز را برداشتم. انتظارم داشت طولانی می‌شد که بالاخره جواب داد: -اومدن خب.
  25. "بیرون آوردن حرص نیل‌رام داشت"

    تحریک عصبانیت هم می‌تونیم بگیم، بیرون آوردن حرص یکم به گوش ناآشنا میاد. وقتی ریوند بهش گفت لباسا بهت نمیاد برگشتیم درشون بیار چقدر خوشم رفت😂

    اصلا دلم خنک شد. بی‌کران انگار از شخصیت نیل‌رام بیرون اومده و واقعا اتفاق بامزه‌ایه ورودش به داستان.

    دوهفته هم خیلی زیاده ولی چون تویی باشه😒😂

    1. نمایش دیدگاه های قبلی  بیشتر 4
    2. سادات.۸۲

      سادات.۸۲

      ولی ریوند مال من بود😂

      ولی من از مهیار هم خوشم میاد اامصب ابهتتت داره

    3. هانیه پروین

      هانیه پروین

      خب دیگه حل شد

      مهیار واس تو

      ریوند واسه من🫠

    4. سادات.۸۲

      سادات.۸۲

      باشه من قانعم 

×
×
  • اضافه کردن...