رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
کارگاه آموزش رمان نویسی(ظرفیت 15 نفر) ×
انجمن نودهشتیا

_ElhaM

پلیس انجمن
  • تعداد ارسال ها

    348
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روز های برد

    5
  • Donations

    0.00 USD 

تمامی مطالب نوشته شده توسط _ElhaM

  1. رفتیم طبقه بالا که چند اتاق قرار داشت و یک پذیرایی کوچک. در یکی از اتاق‌‌ها را باز کرد و گفت: - این اتاقته عزیزم، لباس و هرچی لازم داری تو اتاق هست، و اون وسایل قدیمیت هم هست. سرم را تکان دادم و وارد اتاق شدم. درست مثل اتاق آن زمان‌هایم بود، همه‌ی دکور سفید و طوسی‌رنگ بود. خودم را روی تخت انداختم که با فکر آن دفتر از جایم بلند شدم، کمد را گشتم که آن‌جا نبود، پایین کمد چند کشو بود که آن‌ها را باز کردم، کشو ها را هم گشتم آن‌جا هم نبود، بالای کمد یک چمدان کوچک بود، آن را پایین آوردم چمدان خودم بود؛ همان که وسایل شخصی‌ام داخلش بود و خود چمدان هم رمز داشت. قفل چمدان را باز کردم و آن دفتر کهنه را برداشتم، دستی رویش کشیدم و در دل گفتم: - خداروشکر این دفتر هنوز سر جای خودشه! آن دفتر برایم خیلی ارزش داشت، چون آن دفتر متعلق به مادرم بود. دفتر را باز کردم و دستی روی نوشته‌هایش کشیدم. صدای در آمد و بعد ترنم داخل آمد و گفت: ـ خوبه رفتی تیمارستان انگار بهتر شدی. کنج لبم را بالا دادم و زل زدم تو چشم‌هایش ـ گاهی به‌‌ جای خوب شدن آدم بدتر میشه! تکیه داد به دیوار و گفت: -الان تو بدتر شدی؟ - شاید... . ترنم: مامانم گفت بیام صدات کنم برای شام. و رفت، چمدان را جمع کردم و گذاشتم سر جایش. لباس‌هایم را مرتب کردم و به طبقه پایین رفتم. همه سر میز بودند و روی میز هم انواع و اقسام غذاها بود، یک صندلی را عقب کشیدم و نشستم، مرضیه می‌خواست برایم غذا بکشد که خودم زودتر بشقابم را برداشتم و برنج کشیدم. دلم نمی‌خواست او برایم غذا بکشد! غذا در سکوت خورده شد، و تمام مدت من در افکار خودم بودم. حق این مادر و دختر نبود که سر این میز و به عنوان زن و دختر پدرم باشند، حال باید مادرم این‌جا و در کنار پدرم می‌بود. اشتهایم کور شد، از سر میز بلند شدم. مرضیه: عزیزم تو که چیزی نخوردی! بشین... . - اشتها ندارم! دلم راضی نشد تشکر کنم اون هم از این مار هفت خط! بعد جمع کردن میز، همه تو پذیرایی جمع شدیم. پدرم: آوانا! قرار بود برای‌ یک پروژه مهم مهمونی بگیریم و حالا که بعد یک سال اومدی من می‌خوام اعلام کنم این مهمونی به‌خاطر اومدن تو هم هست، و راستی به‌جز خودمون کسی خبر نداره تو کجا بودی. ـ باشه... زمان مهمونی کِیه؟ بابا: فردا شب. - شما به بقیه گفتین من کجا هستم؟ مرضیه: گفتیم رفتی آلمان. - و اگر کسی پرسید چی باید بگم؟ بابا: میگی یک سال آلمان بودی و حالا دلتنگ شدی اومدی. سرم را تکان دادم. ترنم درست جلویم نشسته‌بود و با یک پوزخند نگاهم می‌کرد، دلم می‌خواست بگویم: - از لحظات خوشت استفاده کن دختر؛ چون صاحب خونه اومده و خوب بلده شما هارو بنشونه سرجاتون. ولی فقط سکوت کردم و خیره نگاهش کردم. مرضیه رفت میوه بیاورد. در این مدتی که آمده‌بودم بردیا را ندیده‌ام حتماً پیش پدرش است. بردیا پسر مرضیه و همسر قبلی‌اش است. من مشکلی با او ندارم، همیشه سرش تو کار خودش بود و من بسیار از این اخلاقش خوشم می‌آید، او اصلأ به مادر و خواهرش نرفته. مرضیه همراه بشقاب‌هایی آمد و آن‌ها را گذاشت روی میز و رفت دنبال میوه‌ها. میلی به ماندن در این جمع نداشتم؛ پس قبل از این‌که مرضیه بیاید از جا بلند شدم و گفتم: - شبتون خوش. پدرم تنها به یک تکان دادن سر اکتفا کرد و ترنم هم برای خود شیرینی گفت: - کجا؟ بشین الان مامانم میوه میاره. - میل ندارم! و به سمت اتاقم رفتم تا آن دفتر را بخوانم. چمدان را پایین آوردم و دفتر را برداشتم، روی تخت دراز کشیدم و دفتر را باز کردم. با این‌که نوشته‌های دفتر را کلمه‌به‌کلمه حفظ بودم؛ ولی وقتی می‌خواندمش، آرامش می‌گرفتم؛ چون دفتر خاطرات مادرم بود، و حالا با خواندنش حس می‌کنم کنارم است. روی یک ورق نگه‌داشتم و متن‌هایش را خواندم. « این روزها احمد بهم بی‌محلی می‌کنه. شب‌ها دیر میاد و من مثل همیشه تا نیمه‌های شب چشم به انتظارش می‌مونم. شکمم بزرگ شده و خم شدن برام سخت، چند وقته از مرضیه خبری ندارم، آخرین بار که دیدمش حال خوشی نداشت و طلاق گرفته‌بود. دلم می‌سوخت برای خودش و پسرکش. با مرضیه از دوران کودکی‌هام دوست هستم.» تحمل خواندن بقیه متن‌ها را نداشتم، بهتر است این چند وقت این دفتر را نخوانم، اگر بخوانم حتماً یک خراب کاری خواهم کرد.
  2. پرستار آمد، لباس‌هایم را دستم داد و گفت: ـ آوانا عزیزم؟! اینا رو بپوش الان بابات میاد دنبالت. بابا؟ واقعاً می‌توانستم این واژه را برایش به‌کار ببرم؟ بابا، واژه‌‌ ناشناخته‌ای است برایم. جواب پرستار را ندادم که خودش فهمید و با گفتن« من بیرون اتاق منتظرتم» از اتاق خارج شد. لباس‌هایم را تنم کردم و به‌ سمت در اتاق قدم گذاشتم. هر لحظه فقط یک کلمه در ذهنم رنگ می‌گرفت «انتقام» در را گشودم و پرستار را دیدم که منتظرم بود. صدای پایم را که شنید برگشت به‌ سمتم و گفت: ـ بیا بریم بابات منتظره‌. نیش‌خندی زدم و در ذهن خود گفتم «من هم منتظرم، منتظر روزی که آن‌ها را به زانو درآورم» با قدم‌های آهسته به‌ سمت آن مرد که نسبت پدرم را یدک می‌کشید، رفتم. هر پرستاری مرا که می‌دید با انگشت به کناری‌اش نشانم می‌داد، پرستارها گویی خوشحال بودند که می‌روم و از دستم خلاص می‌شوند، بعضی‌ها هم شاید خوشحال بودند که من از این‌جا خلاص می‌شوم. وارد محوطه تیمارستان شدیم، بر مثال پدرم آمد و بدون هیچ ابراز دلتنگی و یا خوشحالی به‌خاطر دیدنم، از پرستار تشکر کرد و مخاطب بهم گفت: ـ بریم! آره، ببر دشمن خودت و خانواده‌ات را تا آن خانه را برایتان جهنم کند! سوار ماشین مشکی‌رنگش شدیم، ماشین را روشن کرد و بدون حرفی راند‌. من هم تمایلی نداشتم باهاش هم‌کلام شوم. بعد یک ساعت جلوی یک ویلا ترمز کرد، به گمانم این مدتی که من نبودم پولدار شده‌بودند از ماشین پیاده شدم و به دنبال پدرم داخل ویلا شدم، ویلای قشنگی بود. آیفون را زد که در باز شد، او وارد شد و بعد من وارد شدم. زن و دخترش جلوی در به استقبال آمدند، عجب پس هنوز آن ذات خود را مخفی کردند. پوزخندی زدم و گرم آن‌ها را بغل کردم، تعجب را از چهره‌ تک‌تکشان می‌توانستم ببینم. خودم را لوس نشان دادم و با یک لحن خوش‌گذران گفتم: ـ دلم براتون تنگ شده‌بود! چرا نیومدین دیدنم؟‌ خیلی نامردین! مرضیه به‌زور لبخندی زد و گفت: ـ دل ما هم برات تنگ شده بود عزیزم ولی نشد بیایم، می‌دونی که ترنم از آدم‌های اون‌جا خیلی می‌ترسه. مرضیه همسر پدرم بود، و ترنم هم دختر او و پدرم! تیکه‌اش را خوب گرفتم، مرموز گفتم: ـ باید هم بترسه! هر کاری از آدم‌هایی که اون‌جا بودند، برمیاد! این‌طور نیست؟ حرفم که تمام شد متوجه لرزش خفیف مرضیه و دخترش شدم، هنوز زوده واسه لرزیدن... . مرضیه: آره همین‌طوره... بریم داخل! داخل پذیرایی شدیم که دکوراسیون به کل طلایی و سفید بود. مرضیه: عزیزم بیا اتاقت رو نشونت بدم. مرضیه رفت سمت یک راه‌رو‌ کُنج پذیرایی به دنبالش رفتم، آشپزخانه همان‌جا بود و یک سمت پلٔه‌های چوبی قرار داشت.
  3. عنوان: ثغر فانی ژانر: تراژدی، عاشقانه نویسنده: الهام خلاصه: در دنیایی پر از سایه‌های تلخ و یادآوری‌های دردناک، دختری تدریج در تنگنای احساسات و تنهایی غرق می‌شود. سایه‌ی انتقام بر دوش او سنگینی می‌کند، اما در این مسیر با سوالات عمیق‌تری درباره بخشش و رهایی از گذشته روبرو می‌شود.تداخل گذشته و حال، کمی او را سردرگم کرده‌است. ذهنش مغشوش است و هر راهی به آن خطور می‌کند، امکان دارد آسان‌ترین راه را انتخاب کند؟ این انتخاب، گریبان‌گیر خودش می‌شود یا عزیزانش؟ از آینده‌ای نامعلوم که مرزهای باریکی با گذشته‌ی او دارند، هر چیزی انتظار می‌رود... .
  4. _ElhaM

    بیوگرافی| محسن یگانه

    دریافت اولین تیک رسمی اینستاگرام برای خواننده داخلی کشور آلبوم رگ خواب محسن یگانه پر فروش ترین البوم مشترکن با آلبوم کما حمید عسکری رکورد سولد اوت 14 سانس فروش بلیط کنسرت در برج میلاد و نمایشگاه میلاد در تهران
  5. _ElhaM

    بیوگرافی| محسن یگانه

    دریافت تندیس سالن تئاتر مایکروسافت لس آنجلس (Microsoft Theater L.A. Live) یا همان تئاتر نوکیا (Nokia theatre L.A. Live) برای دومین بار در 16 دسامبر 2017 و ثبت دوباره نام او به عنوان یکی از مشاهیر این تالار
  6. _ElhaM

    بیوگرافی| محسن یگانه

    جوایز و افتخارات محسن یگانه برندهٔ تندیس بهترین اجرای زندهٔ موسیقی پاپ، بخش کارشناسی (مشترکاً «احسان خواجه امیری» و «محسن یگانه»)، از اولین جشنوارهٔ سالانهٔ موسیقی ما در سال 1391 دریافت تندیس سالن تئاتر نوکیا لس آنجلس (Nokia Theatre L.A. Live) در 6 دسامبر 2014 و ثبت نام او به عنوان یکی از مشاهیر این تالار
  7. _ElhaM

    بیوگرافی| محسن یگانه

    هرچی تو بخوای تیتراژ برنامه تلویزیونی «ماه عسل» در سال 1395 به تهیه کنندگی و اجرای احسان علیخانی (با ترانه ای از روزبه بمانی و تنظیم مهیار رضوان)
  8. _ElhaM

    بیوگرافی| محسن یگانه

    بگو تنهام نمیذاری تیتراژ سریال «آسمان همیشه ابری نیست» به کارگردانی سعید عالم زاده در سال 1389 قلب یخی، امیدی که نمی بازم، کاش تیتراژ و متن سریال «قلب یخی» به کارگردانی محمد حسین لطیفی در سال 1390 دور خودت نچرخ تیتراژ سریال «فراموشی» به کارگردانی سعید سلطانی در نوروز سال 1391
  9. _ElhaM

    بیوگرافی| محسن یگانه

    مرگ خاموش موسیقی متن برنامه مستند تلویزیونی «شوک» به تهیه کنندگی فرشاد شکیبی در سال 1387 نشانی تیتراژ برنامه تلویزیونی «نشان بی نشان ها» به کارگردانی و تهیه کنندگی علیرضا کرمی در سال 1388 آدما (یه آسمون آبی سقف اتاق منه) تیتراژ فیلم تلویزیونی «یه آسمون آبی سقف اتاق منه» به کارگردانی مجتبی چراغعلی در سال 1389 (آهنگ در پخش اول فیلم، مجوز پخش نگرفت و در پخش های بعدی در تیتراژ استفاده شد)
  10. _ElhaM

    بیوگرافی| محسن یگانه

    خیال تو «ماه عسل» تیتراژ برنامه تلویزیونی «ماه عسل» در سال 1386 به کارگردانی مهرداد طاهری و اجرای احسان علیخانی (با ترانه ای از روزبه بمانی و تنظیم شهاب اکبری)
  11. _ElhaM

    بیوگرافی| محسن یگانه

    تیتراژهایی که محسن یگانه خواند فعالیت های سینمایی و تلویزیونی محسن یگانه که درغالب تیتراژ فیلم ها و برنامه های مختلف لیست می شوند به شرح زیر است: گرگ و میش تیتراژ فیلم سینمایی «گرگ و میش» در سال 1385 (با ترانه ای از فرزاد حسنی) (در نهایت تیتراژ این فیلم سینمایی با صدای محسن یگانه پخش نشد)
  12. _ElhaM

    بیوگرافی| محسن یگانه

    آلبوم های محسن یگانه 1385 سال کبیسه اینترنتی تنها آلبوم غیررسمی 1387 نفس های بی هدف آوای نکیسا اولین آلبوم رسمی 1389 رگ خواب آوای هنر دومین آلبوم رسمی 1391 حباب آوای هنر سومین آلبوم رسمی 1392 EP اینترنتی اولین آلبومک 1394 نگاه من آوای فروهر چهارمین آلبوم رسمی
  13. _ElhaM

    بیوگرافی| محسن یگانه

    من تا زمانی حق انتخاب را از محسن گرفته بودم اما در زمانی که او خودش به این یقین رسیده که این مسیری نیست که می خواهد خودش را شکوفا کند دیگر نمیتوانستم مقابل او بایستم و محسن پایدار و با ممارست و تلاش فوق العاده به این جایگاهی که دارد رسید.
  14. _ElhaM

    بیوگرافی| محسن یگانه

    صحبت های مادر محسن یگانه درمورد خوانندگی او خانم یزدان پناه ادامه داد : هنر زیباست، خدا زیباست و زیبایی را هم دوست دارد اما انتخاب محسن برای ورود به دنیای هنر برای من و خانواده چالش بزرگی بود که هنوز هم ادامه دارد اما محسن این انتخاب را کرد و موفق شد.
  15. _ElhaM

    بیوگرافی| محسن یگانه

    مادر محسن یگانه ادامه داد : دختر بزرگم متخصص زنان و دختر دومم دندانپزشک است. محسن هم از بچگی فرزند بسیار مقبولی بود. اگر ما از شیوه های کسب مقبولیت اجتماعی در جامعه آن زمان برای جوانانی که می خواستند در جامعه پذیرفته شوند صحبت کنیم، محسن دقیقا در همان مسیر بود اما در دانشگاه با فضای جدیدی مواجه شد که با فضای خانوادگی ما کاملا غریب و متفاوت بود و این تاثیر زیادی روی محسن گذاشت و باعث تغییر مسیر او شد و باید اعتراف کنم که از مسیری که من برای او تکلیف کرده بودم دور شد. من به عنوان یک مادر برای او تعیین کرده بود که مهندس شود اما انتخاب اول محسن هنر بود.
  16. _ElhaM

    بیوگرافی| محسن یگانه

    رویا یزدان پناه مادر محسن یگانه و همسر شهید محمدرضا یگانه که این روزها مشغول تدریس در دانشگاه است در ابتدای گفتگو در برنامه فرمول یک از روزهای سخت دوران جنگ گفت و از زمان شهادت همسرش در عملیات والفجر سال 64 در حالی که تنها 21 سال سن داشت صحبت کرد و درباره سختی های تربیت سه فرزندش بعد از شهادت پدر محسن یگانه گفت.
  17. _ElhaM

    بیوگرافی| محسن یگانه

    مادر محسن یگانه در برنامه فرمول یک علی ضیا رویا یزدان پناه مادر محسن یگانه و همسر شهید محمدرضا یگانه برای اولین بار در یک برنامه زنده تلویزیونی حضور داشت و از روزهای سخت بعد از شهادت همسرش و بزرگ کردن سه فرزندش گفت و حرفهای جالبی درباره محسن یگانه و انتخاب راه زندگی اش بیان کرد که خلاصه ای از این گفتگو را در اختیارتان قرار میدهیم.
  18. _ElhaM

    بیوگرافی| محسن یگانه

    نگاه یگانه، دختر محسن یگانه محسن یگانه در 14 آبان 1393 صاحب فرزند دختری به نام «نگاه» شد. به همین سبب نیز نام نگاه را برای چهارمین آلبوم رسمی خود گذاشت.
  19. _ElhaM

    بیوگرافی| محسن یگانه

    ازدواج و همسر محسن یگانه محسن یگانه در نوروز 1389 در مجله ترانه ماه اعلام کرد که ازدواج کرده است. تا کنون چند عکس از همسر محسن یگانه در اینترنت پخش شده که او آن ها را تکذیب کرده است. تنها یک عکس از همسرش در صفحه اینستاگرام محسن یگانه وجود دارد.
  20. _ElhaM

    بیوگرافی| محسن یگانه

    ترانه سرایی محسن یگانه برای خواننده های مشهور ایرانی محسن یگانه ترانه سرایی بیشتر قطعاتش را خود به عهده گرفته است. او هم چنین برای خوانندگانی چون علی لهراسبی، رامین بی باک، مسعود سعیدی، حامد محضر نیا، علی رهبری، هومن سودمند، مرتضی شعبانی، پیمان زارعی، رهام بخشیان، شاهین آرین، فرخ قریب، اباالفضل فلاح، مصطفی آشتیانی، سهیل جامی، احسان آریا، محمد بابایی، مهرداد مهدیار ترانه سروده و آهنگسازی تنظیم کرده است.
  21. _ElhaM

    بیوگرافی| محسن یگانه

    از آلبوم حباب محسن یگانه تا آلبوم نگاه آلبوم بعدی او با نام حباب، 2 سال بعد و در مهر 1391 با 14 قطعه وارد بازار شد. محسن یگانه آلبوم حباب را آخرین آلبوم خود خوانده بود و در عین حال در اظهار نظر عجیبی گفته بود، این آخرین آلبوم اوست اما بعدها به درخواست هوادارانش تصمیم خود را عوض نموده و تصمیم به انتشار مجدد آلبوم گرفت و این قول را به هوادارانش داد که پس از انتشار چند تک آهنگ کار آلبوم را آغاز کند. سرانجام در 20 اردیبهشت 1394 آلبوم چهارم او، یعنی آلبوم نگاه محسن یگانه منتشر شد.
  22. _ElhaM

    بیوگرافی| محسن یگانه

    آلبوم رگ خواب محسن یگانه بعد از اولین آلبوم رسمی محسن یگانه با فاصلهٔ دو سالی که در وقفه آلبوم محسن یگانه افتاد او بیشتر وقتش را صرف اجرای کنسرت می کرد و با وسواس هایی که به خرج داد، زمان زیادی را صرف آلبوم رگ خواب کرد. رگ خواب در مرداد 1389 وارد بازار شد و ترانه سرآلبومی این آلبوم با نام سکوت بسیار مورد استقبال قرار گرفت و محبوب ترین آهنگ سال "1389" شناخته شد و بسیاری حتی این آهنگ را جزو 10 آهنگ برتر محسن یگانه می دانند.
  23. _ElhaM

    بیوگرافی| محسن یگانه

    بعد از مدتی سکوت و کش و قوس های زیاد عاقبت در تیر 1387 آلبوم نفس های بی هدف را منتشر کرد. آلبومی که خیلی ها آن را به دلیل داشتن 7 ترانه تکراری و از قبل شنیده شده، شکستی برای محسن یگانه می دانستند.
  24. _ElhaM

    بیوگرافی| محسن یگانه

    اولین آلبوم محسن یگانه سال 87 آلبوم اول محسن یگانه با نام سال کبیسه به صورت زیر زمینی منتشر شد. بعد از این آلبوم محسن یگانه فعالیت خود را با انتشار تک آهنگ ادامه داد؛ ناگفته نماند که اغلب همین تک آهنگ های پخش شده، برای جلوگیری از پراکندگی دور هم جمع می شد و به اسم آلبوم بروی سایت ها قرار می گرفت. او چند سال به عنوان خواننده غیرمجاز شناخته می شد که بعد از مدتی تصمیم مجدد به اخذ مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گرفت.
  25. _ElhaM

    بیوگرافی| محسن یگانه

    نشکن دلمو، اولین و قدیمی ترین آهنگ محسن یگانه محسن یگانه اولین ترانه خود را در کنار محسن چاوشی با نام نشکن دلمو با ترانه سرایی و آهنگسازی خودش و تنظیمی از محسن چاوشی اجرا کرد.
×
×
  • اضافه کردن...