رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
کارگاه آموزش رمان نویسی(ظرفیت 15 نفر) ×
انجمن نودهشتیا

تخته امتیازات

  1. هانیه پروین

    هانیه پروین

    مدیریت کل


    • امتیاز

      4

    • تعداد ارسال ها

      665


  2. زری گل

    زری گل

    مدیر ارشد


    • امتیاز

      4

    • تعداد ارسال ها

      336


  3. nastaran

    nastaran

    مالک


    • امتیاز

      3

    • تعداد ارسال ها

      112


  4. _Najiw80_

    _Najiw80_

    عضو ویژه


    • امتیاز

      1

    • تعداد ارسال ها

      8


مطالب محبوب

در حال نمایش مطالب دارای بیشترین امتیاز در 11/16/2024 در همه بخش ها

  1. چقدر خوشحالم که اون جو گرم و صمیمی برگشته چه خوبه که دوباره همه باهمیم🌷 @nastaran @bhreh_rah @_Najiw80_ @Aragol @هانیه پروین @سادات.۸۲ و همه کاربرا🌷
    3 امتیاز
  2. فراخوان جذب نیرو برای تیم مدیریت نودهشتیا آیا علاقه‌مند به فعالیت در محیطی پویا و فرهنگی هستید؟ ما در نودهشتیا، به دنبال افرادی خلاق، باانگیزه و مسئولیت‌پذیر برای پیوستن به تیم مدیریتی خود هستیم. اگر علاقه دارید مهارت‌هایتان را توسعه دهید و در کنار تیمی حرفه‌ای تجربه‌ای ارزشمند کسب کنید، این فرصت برای شماست! جایگاه‌های مورد نیاز: مدیریت انجمن: هدایت و نظارت بر بخش‌های مختلف انجمن. ویراستار: بررسی و بهبود کیفیت متون و مطالب. منتقد: ارزیابی و تحلیل آثار کاربران با دیدی سازنده. گرافیست: طراحی و خلق آثار گرافیکی خلاقانه. ناظر رمان: پیگیری، بررسی و هدایت نویسندگان در مسیر نگارش. مزایای همکاری با ما: فعالیت در تیمی حرفه‌ای و خلاق. آموزش‌های لازم در طول همکاری برای افراد کم‌تجربه. فرصتی برای شکوفایی استعدادها و گسترش ارتباطات. اگر آماده‌اید تا بخشی از یک جامعه فرهنگی شوید، همین حالا اقدام کنید! برای اطلاعات بیشتر و ارسال درخواست، از طریق همین تاپیک یا پیام خصوصی با ما در ارتباط باشید.
    2 امتیاز
  3. 1 امتیاز
  4. "بیرون آوردن حرص نیل‌رام داشت" تحریک عصبانیت هم می‌تونیم بگیم، بیرون آوردن حرص یکم به گوش ناآشنا میاد. وقتی ریوند بهش گفت لباسا بهت نمیاد برگشتیم درشون بیار چقدر خوشم رفت😂 اصلا دلم خنک شد. بی‌کران انگار از شخصیت نیل‌رام بیرون اومده و واقعا اتفاق بامزه‌ایه ورودش به داستان. دوهفته هم خیلی زیاده ولی چون تویی باشه😒😂
    1 امتیاز
  5. ••مقدمه •• ای یار من! تو را به یک الماس تشبیه خواهم کرد، می‌دانی چرا؟! الماس با تمام زیبایی های افسونگری‌اش با آن درخشش ستودنی‌اش، در یک نگاه تمامی چشم ها را به خود مجذوب می‌کند. قلب من از همان روزی که تو آمدی، در برابر عظمت درخشش تو تعظیم کرد. جانای من! آغاز قصه عشق من و تو... خورشید را به خنده وا داشت... ماه را به سجده انداخت... بیا باهم قلم برداریم... به خون عشقمان آغشته کنیم... و با تحریر زیبایی بنویسیم... ..به نام خالق تک دلبر قلبم.. >جانای یار من< آتش زدی بر جان من ای جان من جانان من طوفان شدی در بحر دل ای ساحر خندان من <ای ما شب تابان من >
    1 امتیاز
×
×
  • اضافه کردن...