رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
به اطلاع کاربران می‌رسانیم دو انجمنِ نودهشتیا باهم ادغام شده‌اند. با این وجود، تمامی آثار شما محفوظ است و جای نگرانی نیست. در صورتی که مشکل ورود به اکانت خود را دارید، از گزینه "بازیابی پسوورد" استفاده کنید. ایدی تلگرام جهت بروز خطا: @Delbarity ×
انجمن نودهشتیا
به اطلاع کاربران می‌رسانیم دو انجمنِ نودهشتیا باهم ادغام شده‌اند. با این وجود، تمامی آثار شما محفوظ است و جای نگرانی نیست. در صورتی که مشکل ورود به اکانت خود را دارید، از گزینه "بازیابی پسوورد" استفاده کنید. ایدی تلگرام جهت بروز خطا: @Delbarity

تمامی فعالیت ها

این جریان به طور خودکار بروزرسانی می شود

  1. ساعت گذشته
  2. گرافیست قبلی پاسخگو نبودن. عشقم شما زحمتشو بکشید @n.t
  3. امروز
  4. Paradise

    هپ با ضریب ۵

    ۶۰۸
  5. پارت دوم شونه‌ای بالا انداختم و گفتم: - مثل همیشه. مدیرمون گفت بعد از عید تعطیل می‌کنند که هم برای امتحان‌ها بخونیم هم برای کنکور. مامان لبخند رضایت بخشی زد و گفت: - خوبه! مشکوک نگاهش کردم و گفتم: - چی شده؟! مامان نیم نگاهی بهم انداخت و همینطور که کتابش رو بر می‌داشت گفت: - آخر هفته خواستگار داری. شوکه نگاهش کردم که ادامه داد: - چیه؟ با نگاهی پر از شوک نگاهش کردم و گفتم: - قرارمون این نبود. مگه نگفته بودی تا زمانی که نخوام کسی رو راه نمیدی؟ مامان بی خیال شونه‌ای بالا انداخت و گفت: - این قضیه‌اش فرق داره. بابای پسره کلی اصرار داره بیان. قرا شده یکی دو جلسه رفت و آمد کنیم اگر خواستی بله بدی نخواستی هم که هیچ. با دلخوری گفتم: - من که میدونم کار خودت رو می‌کنی ولی جواب من از همین الان منفیه. من نمی‌خوام از الان ذهنم درگیر شه.
  6. دوسش داری گلم ؟ نه عزیزم این چه حرفیه مهم اینه توحس خوب بگیری و دوسش داشته باشی❤️
  7. واقعا متاسفم چند تا عکس میفرستم هرکدوم از نظر خودت خوب و مناسبه رو با همون فونت و روال اخری بذار. بعد یه نفس راحت بکش😂
  8. استلا دوباره روی تخت نشست اتاق کتی را دوس داشت در تکانی خورد و گربه کتی (نارنجی) وارد اتاق شد استلا نارنجی را هم خیلی دوس داشت نارنجی خودش را به پاهای استلا کشید و خر خر کنان پرید روی تخت _نارنجی کجا بودی تو دختر گربه کتی واقعا نارنجی بود برای همین اسمش را نارنجی گذاشته بودند گربه خر خری کرد و سرش را روی تخت مالید استلا شروع به نوازش کردن نارنجی کرد
  9. پارت صد و یک فحشی زیر لب نثارش کردم که ، لبخند دندون نمایی زد و گفت : جون عصبانیتت هم قشنگه. خیلی می خواستم خندم رو کنترل کنم ولی نتونستم و در اخر لبخندی روی لبم ظاهر شد . بهراد گفت : حالا قهر نکن وروجک بیا بریم پایین که همه منتظر من و توان برای شام . چیزی نگفتم و همراهش راه افتادم ، اون شب هم گذشت. بلاخره روز تولد نازی رسید و از صبح دیزاینر اومده بود داشت تم رو میچید ، قرار بود تم سفید و طلایی باشه ، نزدیک های بعد از ظهر بود که همه چیز رو چک کردم و به اتاقم رفتم تا اماده بشم .
  10. بیا گلم این یکی خوب شد دیگه بنفشم هست یعنی رمانم اینقدر بازدید نخورده که این تاپیک بازدید خورده😂
  11. برام فرقی نداره اگه میگی خوب نیست میتونم عوض کنم مشکلب نیست
  12. متاسفم زحمتت دادم ولی من اولین بارمه از این کارا میکنم و هنوز برام همه چیز خیلی عجیب غریبه😂🤦🏻‍♀️
  1. نمایش فعالیت های بیشتر
×
×
  • اضافه کردن...