بازی مشاعره یک بیتی✍🏻

[زری گل]

تا سرِ زلفِ تو در دست نسیم افتادست

دلِ سودازده از غصه دو نیم افتادست

[زری گل]

هم اکنون، زری گل گفته است:

تا سرِ زلفِ تو در دست نسیم افتادست

دلِ سودازده از غصه دو نیم افتادست

تویی که بر سرِ خوبانِ کشوری چون تاج

سِزَد اگر همهٔ دلبران دَهَندَت باج

[زری گل]

هم اکنون، زری گل گفته است:

تویی که بر سرِ خوبانِ کشوری چون تاج

سِزَد اگر همهٔ دلبران دَهَندَت باج

جمالت آفتابِ هر نظر باد

ز خوبی رویِ خوبت خوبتر باد

[زری گل]

هم اکنون، زری گل گفته است:

جمالت آفتابِ هر نظر باد

ز خوبی رویِ خوبت خوبتر باد

دیدی که یار، جز سَرِ جور و ستم نداشت

بشکست عهد، وز غمِ ما هیچ غم نداشت

[najmm]

در ۱۴۰۳/۸/۱۳ در 12:47، زری گل گفته است:

دیدی که یار، جز سَرِ جور و ستم نداشت

بشکست عهد، وز غمِ ما هیچ غم نداشت

تو طاعت حق کنی به امید بهشت

نه نه تو نه عاشقی که مـزدوری تـو

[هانیه پروین]

در ۱۴۰۳/۹/۷ در 00:12، najmm گفته است:

تو طاعت حق کنی به امید بهشت

نه نه تو نه عاشقی که مـزدوری تـو

وطن تویی و برایت شهید خواهم شد

وتن تویی و به آغوش شهروندم کن

 

[Khakestar]

4 ساعت قبل، هانیه پروین گفته است:

وطن تویی و برایت شهید خواهم شد

وتن تویی و به آغوش شهروندم کن

 

       نمی دانم چه نفرینی گریبانگیر مجنون است

     که وحشی می کند چشمانش آهوهای صحرا را!

[Khakestar]

4 دقیقه قبل، khakestar گفته است:

       نمی دانم چه نفرینی گریبانگیر مجنون است

     که وحشی می کند چشمانش آهوهای صحرا را!

آغاز نبض دلم بی گمان تویی

اقلیمِ عشقِ مرا، آسمان تویی

[بربری]

در ۱۴۰۳/۱۰/۱۲ در 09:22، khakestar گفته است:

آغاز نبض دلم بی گمان تویی

اقلیمِ عشقِ مرا، آسمان تویی

یک جرعه می کهن ز ملکی نو به

وز هرچه نه می طریق بیرون شو به

ویرایش شده 7 فروردین توسط بربری

[هانیه پروین]

در ۱۴۰۳/۱۰/۱۸ در 23:51، بربری گفته است:

یک جرعه می کهن ز ملکی نو به

وز هرچه نه می طریق بیرون شو به

‏هر جانور که باشد بگریزد از بلایی
من خود بلای خویشم، از خود کجا گریزم؟