ملّت عشق | نامه های عاشقانه

[Taraneh]

آ.کلوناریس :

 

این نامه را در قطار بخوان

باز کردی اگر چمدانت را، دنبال خاطره هایی نگرد که هرگزنمی خواستی از تو جدا شوند.

آن ها را من برداشتم تا سنگین نشود بارِ تو و جا باشد برای خاطرات جدیدت... 

ویرایش شده 3 ساعت قبل توسط Taraneh

[Taraneh]

خانه‌ات سرد است؟ خورشیدی در پاکت میگذارم

و برایت پست میکنم. ستاره‌ی کوچکی در کلمه‌ای بگذار و به آسمانم روانه کن، بسیار تاریکم...

 

-منوچهر آتشی

[Taraneh]

فقط می‌دانم که خسته هستم و هیچ چاره‌ای هم ندارم و یا دارم اما حوصله‌ی کوچک‌ترین اقدام حتی تکان دادن سرانگشتم را هم ندارم.

 

-نامه صادق هدایت به شهید نورایی | ۱۱ تیرماه ۱۳۲۹

[Taraneh]

که قول داده ای و داده ام قوی باشیم؛

که قول داده ای و داده ام. 

ولی سخت است...

 

-سید مهدی‌ موسوی

[Taraneh]

گاهی‌ وقت‌ها بايد رفت، رفت، رفت...

يک خيابان دراز را گرفت تا آخرين نفس رفت، پيچيد به يک كوچه‌ی باريک و ناپديد شد...

 

-عباس معروفی

[Taraneh]

اینگونه که تو دستانم را رها کردی یا نمی‌دانی سقوط چیست، یا نمی‌دانی چقدر بالا آمده‌ایم!

 

-روزبه معین

[Taraneh]

و عشق، تنها عشق مرا به وسعت اندوه زندگی‌ها برد، مرا رساند به امكان یک پرنده شدن...

 

-سهراب سپهرى

[Taraneh]

در نامه اش پرسيده بود: بى من خوشبختى؟

دردم تازه شد!

بال و پرم را چيده بود و از پرواز مى پرسيد... 

 

-معین شیخ

ویرایش شده 3 ساعت قبل توسط Taraneh

[Taraneh]

وقتی آدم سر جایش نباشد دیگر چه فرقی دارد کجاست...؟

 

-عباس معروفی

[Taraneh]

هر اتفاقی هم که بیفتد، فراموش نکن که آدمی در این جهان هست که همیشه و هر لحظه می‌توانی پیش او برگردی.

 

-آلبر کامو

[Taraneh]

اگر من شما را از دست داده ام، شما هم در عوض دلی را از دست داده اید که تپش های عاشقانه آن را در هیچ جای دیگر نخواهید یافت!

 

-نامه فروغ فرخزاد به پرویز شاپور

[Taraneh]

اگر من شما را از دست داده ام، شما هم در عوض دلی را از دست داده اید که تپش های عاشقانه آن را در هیچ جای دیگر نخواهید یافت!

 

-نامه فروغ فرخزاد به پرویز شاپور

[Taraneh]

از وقتی به زندگی‌ام آمدی من بهتر نفس کشیده‌ام، نفرتم نسبت به همه‌ چیز کمتر شده، آزادانه هرچه را به بودنش می‌ارزیده ستایش کرده‌ام. قبل از تو، به جز تو من به هیچ‌ چیز حس تعلق نداشتم با تو بیشتر چیزها را پذیرفته‌ام.

 

-نامه آلبر کامو به ماریا

[Taraneh]

اینجا همه چیز...

نه! درباره اش چیزی نخواهم گفت!

توان گفتنش را ندارم...

 

-ساموئل بکت

[Taraneh]

چقدر می‌توانم بیدار شوم و ببینم که پهلویم نیستی و زندگی‌ام یخ کرده و منجمد است...

چقدر؟ تا کی؟ تا کجا؟

 

-نامه فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان

[Taraneh]

ما هم روزی چند چروک بیش‌تر، چند ناخوشی تازه، چند موی سفید برای فردای خودمان ذخیره می‌کنیم. از زندگی حیوانی و نباتی هم گذشته، به حالت سنگ افتاده‌ایم. این هم یک جور-اش است: گیتی است کی پذیرد همواری؟

 

-نامه‌ی صادق هدایت به شهیدنورایی | ۵ آذرماه ۱۳۲۸

[Taraneh]

«در این بازیگرخانه‌ی بزرگ دنیا هر کسی یک جور بازی می‌کند تا هنگام مرگ‌اش برسد.»

 

-صادق هدایت ، زنده به گور

[Taraneh]

جنگ که تموم شه ازدواج می کنیم و در مزرعه ی ما گلهایی خواهد رویید به زیبایی تو، در رحم تو دختری خواهد بود شبیه تو...

 

-نامه ای در جیب یک سرباز کشته شده..

[Taraneh]

تا چند خانه دورتر از خانه‌ مان،درخت ها هم غمگين اند.نه اين كه مشكلی پيش آمده باشد؛نه! تو نيستی...!

 

-نيما معماريان

[Taraneh]

خود نمی دانم که اندوهم ز چیست 

زیر لب گویم: چه خوش رفتم ز دست...

 

-فروغ فرخزاد

[Taraneh]

پس به دستی دست بده که دستت را نگاه بدارد. 

به جایی پا بگذار که زیر پای تو نلغزد.

 

-نامه نیما یوشیج به عالیه

[Taraneh]

آسوده باشید. از این گُه‌تر ها هم خواهد شد!

 

-نامه صادق هدایت به حسن شهید نورایی

[Taraneh]

داشتن چیزی برای گفتن و نبودن کسی برای شنیدن، خیلی وحشتناک است! اوج بی کسی است...

 

-دویل ملتن

[Taraneh]

تو را دوست داشتم چنان که گویی تو آخرین عزیزانِ من بر روی زمینی.

و تو رنجم دادی چنان که گویی من آخرین دشمنانِ تو بر روی زمینم...

 

 -غاده السمان

[Taraneh]

نگران هیچ چیز نباش تو هنوز زیبایی و من هنوز می توانم شعر بنویسم. 

 

-رسول یونان

ویرایش شده 3 ساعت قبل توسط Taraneh