-
تعداد ارسال ها
1,053 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
-
روز های برد
12
تمامی مطالب نوشته شده توسط Taraneh
-
من اینجا، میان اشیاء شکسته زندگی میکنم؛ دلم یکی از آنهاست. -فخری رطروط
- 704 پاسخ
-
- 1
-
-
پلک بر پلک میفشاری و میدانی آنچه تمام میشود، تویی و نه اَندوه... -علیرضا روشن
- 704 پاسخ
-
- 1
-
-
سرتاسر زندگی ما یک حیوان تحت تعقیب بودهایم، حالا دیگر این جانور محاصره شده و حسابی از پا درآمده، فقط مقداری بازتاب به طرز احمقانه کار خودشان را انجام میدهند. گناهمان هم این بوده که زیادی به زندگی ادامه دادهام و جای دیگری را تنگ کردهایم، همین. -نامه صادق هدایت به شعید نورایی | مهرماه ۱۳۲۹
- 704 پاسخ
-
- 1
-
-
برو گشت هايت را بزن! راه هايت را برو، دست هايت را بگير، برگردی چای هم دم كشيده... -صابر ابر
- 704 پاسخ
-
- 1
-
-
باری، هرچه فکر میکنم چیز نوشتنی ندارم. مشغول قتلعام روزها هستم. -نامه صادق هدایت به شعید نورایی | مهرماه ۱۳۲۹
- 704 پاسخ
-
- 1
-
-
«از حال ما خواسته باشی در نهایت کثافت عمر را به بطالت میگذرانیم.» -نامهی صادق هدایت به مینوی | فروردین ۱۳۳۰
- 704 پاسخ
-
- 1
-
-
«و چنین از دنیایی که یا قلبم باید بشکند و یا باید بدل به سرب شود، کوچ میکنم.» -یادداشت خودکشی نیکلاس کامفورت| 13 آوریل 1794
- 704 پاسخ
-
- 1
-
-
تو زیباترین حزن من بودی. عزیزترین زخمم بودی. و این که با افعال گذشته از تو یاد میکنم، غمانگیزترین شکل انقراض است که برگزیدهام... -حمید سلیمی
- 704 پاسخ
-
- 1
-
-
چشمان خیسات را میبوسم نازنین دلواپسِ آینده نباش. این شبها میگذرد و میرسد روزی که در آغوشِ هم از سَرِ شوق گریه سر میدهیم...! -علی سلطانی
- 704 پاسخ
-
- 1
-
-
سیمای آرام و دلنشین رودخانه، از من طلب بوسهای کرد. -نامهی خودکشی لنگستون هیوز
- 704 پاسخ
-
- 1
-
-
چشم خود بستم که دیگر چشم مستش ننگرم ناگهان دل داد زد: دیوانه من میبینمش! -شهریار
- 704 پاسخ
-
- 1
-
-
دلخوش نشسته ام که تو شاید گذر کنی؛لعنت به شایدی که مهیا نمی شود... -لنگرودی
- 704 پاسخ
-
- 1
-
-
+ چطور میتونی با کسی خداحافظی کنی وقتی نمیتونی زندگی رو بدون اون تصور کنی؟ -من خداحافظی نکردم؛ من فقط رفتم... -MY BLUEBERRY NIGHTS
- 704 پاسخ
-
- 1
-
-
گفت: بیمعرفت! چجوری عواطف و خاطرات را قورت دادی؟ هستهی آلبالو که نبود! -عباس معروفی
- 704 پاسخ
-
- 1
-
-
«أتَعلمُ مَا هُوَ الحَنين؟ الحَنينُ هُوَ حينَ لَا يَستطيعُ الجَسدُ أن يَذهبَ حَيثُ تَذهبُ الرُّوح ...» میدانی "دلتنگی" چیست؟ دلتنگی آن است که جسمت نتواند به آنجایی برود که جانت به آنجا میرود... -محمود درویش
- 704 پاسخ
-
- 1
-
-
باید بدانی که وسط بوی گوگرد و باروت، در این روزها که همهی راهها بسته است و نمیتوانم صدایت را بشنوم یا چیزی برایت بفرستم، در این جنگ که نفسهای آخرش را میکشد، هر لحظه به یاد تو بودم. این فقط یک جنگ نیست رز. این تقابل به تمام معنای خیر و شر است. دوستان ما بیهوده کشته نشدهاند و من بیهوده از تو دور نیستم. -نامه ای از سربازان جنگجهانی دوم
- 704 پاسخ
-
- 1
-
-
یالوم تو کتاب وقتی نیچه گریست میگه: «رویای عشقی رو دارم که فراتر از اشتیاق پیوستن دو تن باشه...»
- 704 پاسخ
-
- 1
-
-
جایی که تو باشی خبر از خویشتنم نیست ... -شفیعی کدکنی
- 704 پاسخ
-
- 1
-
-
به من در عُمقِ نگاهت،که ناکجای جهان است، وطن بده! - افشین یداللهی
- 704 پاسخ
-
- 1
-
-
من از تو میمُردم، اما تو زندگانیِ من بودی... -فروغ فرخزاد
- 704 پاسخ
-
- 1
-
-
من در پی خویشم به تو بر میخورم اما! -هوشنگ ابتهاج
- 704 پاسخ
-
- 1
-
-
بیشتر از هرچیز دلم میخواست، میتوانستم روحم را در چشمانم بگذارم و تا ابد تا هنگام مرگم، به تو نگاه کنم… -آلبرکامو| نامه به ماریا کاسارس
- 704 پاسخ
-
- 1
-
-
از خویش گریزانم و سویِ تو شتابان... -شفیعی کدکنی
- 704 پاسخ
-
- 1
-
-
از انکارها خسته ام،بیا بنشین کنارم و بگو چقدر مرا دوست میداري؟ -الهام پورعبدالله
- 704 پاسخ
-
- 1
-
-
تو را باید خواند با لذت مثل یک کتاب شعرقدیمی از کتابخانه ی پدر بزرگ... -حامد نیازی
- 704 پاسخ
-
- 1
-