رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
کارگاه آموزش رمان نویسی(ظرفیت 15 نفر) ×
انجمن نودهشتیا

تخته امتیازات

مطالب محبوب

در حال نمایش مطالب دارای بیشترین امتیاز از زمان 10/23/2025 در بروزرسانی وضعیت

  1. دیر است، گالیا در گوش من فسانه دلدادگی مخوان! دیگر ز من ترانهٔ شوریدگی مخواه! دیر است گالیا به ره افتاد کاروان عشق من و تو ؟… آه این هم حکایتی ست اما در این زمانه که درمانده هر کسی از بهر نان شب دیگر برای عشق و حکایت مجال نیست شاد و شکفته در شب جشن تولدت تو بیست شمع خواهی افروخت تابناک امشب هزار دختر همسال تو ولی خوابیده اند گرسنه و لخت روی خاک زیباست رقص و ناز سرانگشت‌های تو بر پرده‌های ساز اما هزار دختر بافنده این زمان با چرک و خون زخم سرانگشت هایشان جان می کنند در قفس تنگ کارگاه از بهر دستمزد حقیری که بیش از آن پرتاب می کنی تو به دامان یک گدا وین فرش هفت رنگ که پامال رقص توست از خون و زندگانی انسان گرفته رنگ در تار و پود هر خط و خالش، هزار رنج در آب و رنگ هر گل و برگش، هزار ننگ اینجا به خاک خفته هزار آرزوی پاک اینجا به باد رفته هزار آتش جوان دست هزار کودک شیرین بی گناه چشم هزار دختر بیمار ناتوان… دیر است گالیا هنگام بوسه و غزل عاشقانه نیست هر چیز رنگ آتش و خون دارد این زمان هنگامه رهایی لبها و دست هاست عصیان زندگی است در روی من مخند!
    2 امتیاز
  2. خیس بارانم ولی, چیزی نمیخواهد دلم سردو لرزانم ولی, چیزی نمیخواهد دلم سقف دل محکم شده امن است جای یاد تو سخت ویرانم ولی, چیزی نمیخواهد دلم سربه سر هر لحظه هرجا جای پای خاطرات درد بر جانم ولی, چیزی نمیخواهد دلم هرقدم بن بست گویا راه من را بسته است زنده میمانم ولی,چیزی نمیخواهد دلم بغض دارم در گلو حسرت به دل ماندم ببین شعر میخوانم ولی,چیزی نمیخواهد دلم گرچه تن زخمی تر از ابر بهارانم کنون مثلِ طوفانم ولی,چیزی نمیخواهد دلم خسته ام هر استخوانم لایِ زخمی کهنه است سخت گریانم ولی,چیزی نمیخواهد دلم........
    2 امتیاز
  3. سلام، به نودهشتیا خیلی خیلی خوش اومدین از اینجا میتونید رمان نوشتن رو شروع کنید: تالار تایپ رمان
    1 امتیاز
×
×
  • اضافه کردن...