ملّت عشق | نامه های عاشقانه

[Taraneh]

آن گونه در هم تنیده ایم که وقتی چشمانت را می بندی، من به خواب می روم.

 

-پابلو نرودا

[Taraneh]

حتی اگر با تو مخالف باشم در جبهه ی تو می مانم. پس نترس... 

 

-نامه ماریا به آلبر کامو

[Taraneh]

تو روشنی قلبِ منی. خودم را به هدر نداده‌ام.

 

-نیما یوشیج | نامه‌ به عالیه

[Taraneh]

من در واقع چیز زیادی ندارم به تو بدهم؛ چای هست اگر می‌نوشی، من هستم اگر عشق می‌ورزی، راه هست اگر رهگذری...

 

-عاشیق ویسل

[Taraneh]

« برنامه‌ی دیگرم صحبت با توست، صحبت‌هایی که نوشتنی نیست، بیان‌کردنی نیست، بر سر زبان نیست، در میانِ جان است و جان را شیرین می‌کند. »

 

-احمد قاسمی | نامه به اعظم صارمی

[Taraneh]

هیچ‌کس اندوهی را از دلم در نیاورد. من همیشه تک و تنها، در گوشه کناری همه را بخشیدم.

 

-نیلگون مارمارا

[Taraneh]

فرانتس کافکا در «نامه‌هایی به ملینا» مینویسه:

 

عشق همین است عشق من؛ همین که تو چاقویی هستی که من دائما در زخم‌هایم پیچ و تابش می‌دهم. 

ویرایش شده 4 ساعت قبل توسط Taraneh

[Taraneh]

همه ی آنهایی که مَرا می شناسند می دانند چه آدم حَسودی هستم و همه ی آنهایی که تو را می شناسند؛ لَعنت به همه آنهایی که تو را میشناسند...

 

-نزار قبانی

[Taraneh]

جنگ که تموم شه ازدواج می کنیم و در مزرعه ی ما گلهایی خواهد رویید به زیبایی تو، در رحم تو دختری خواهد بود شبیه تو...

 

-نامه ای در جیب یک سرباز کشته شده..

[Taraneh]

دیروز وقتی کسی در حضور من، اسم تو را بلند گفت، طوری شدم که انگار گل رُزی از پنجره ی باز به اتاق پرت شده باشد...

 

-ویسواوا شیمبورسکا

[Taraneh]

شب بخیر عزیزم. تو را می بوسم، تو را به ازای تمامِ سال های بی تو می بوسم.

 

-آلبر کامو | نامه به ماریا کاسارس

[Taraneh]

« فردا از آن ماست. چرا که نباشد؟ »

 

-احمد شاملو

[Taraneh]

ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ؟ ﺩﯾﺮ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﻣﺴﺌﻮﻝ ﻃﺮﺯ ﻓﮑﺮ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻧﯿﺴﺘﻢ. ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮﮐﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﮕﻮﯾﺪ! ﭼﻪ ﺍﻫﻤﯿﺘﯽ ﺩﺍﺭﺩ؟ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻻﮎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮﻡ؛ ﺁﻥ ﺟﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺑﯽ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩ. 

 

-فروغ فرخزاد

ویرایش شده 4 ساعت قبل توسط Taraneh

[Taraneh]

من اینجا دلم سخت معجزه می خواهد و تو انگار معجزه هایت را گذاشته ای برای روز مبادا. 

 

-پل الوار | برگردان احمد شاملو

[Taraneh]

دلم میخواست خانه ات باشم که از خستگی هایت به من برگردی...

 

-حمید سلیمی

[Taraneh]

« هر کس به اندازه ضربه هایی که خورده، تنهایی اش را محکم تر بغل کرده است. »

 

-آلبر کامو

[Taraneh]

من شب، و تو مآه؛ به تو روشنم. 

 

-مولانا

ویرایش شده 3 ساعت قبل توسط Taraneh

[Taraneh]

« و من خودم را با خستگی تمام از میان این فصل عبور می دهم، فقط به امید نور کم سویی که در دوردست ها می درخشد. »

 

-اولگا کنیپر | نامه به آنتوان چخوف

[Taraneh]

دردیست در این سینه که همزاد جهان است...

 

-هوشنگ ابتهاج

[Taraneh]

مادربزرگ اخرای عمرش می گفت: کسی رو دوست داشته باش ‌که وقتی دوست داشتنی نبودی، دوست داشته باشه.

 

-کریمی اعتماد

[Taraneh]

من حتی در فکر هایم برای تو حاشیه های خوش آب و هوا می سازم تا جایی برای نشستن پیدا کنی.

 

-یداله رویایی | نامه به پرویز اسلامپور

[Taraneh]

دلم‌ می خواهد همه چیز را بگذارم و بروم طوری که کسی نداند من که هستم.

مرا ببخش عزیزم، احساس وحشتناکی دارم. سوار قطار خواهم شد و تمامی وجودم را گریه خواهم کرد.

 

-اولگا کنیپر | نامه به آنتوان چخوف

[Taraneh]

وقتی کلمات ناتوانند ، بگذار تو را با سکوت بگویم.

 

-نزار قبانی

[Taraneh]

من حقیقتا معنای «دوستت دارم» را نمی‌دانم فقط می‌دانم كه يعنی مرا اينجا تنها رها مكن!

 

-نیل غیمان

[Taraneh]

داشتن چیزی برای گفتن و نبودن کسی برای شنیدن، خیلی وحشتناک است! اوج بی کسی است...

 

-دویل ملتن