گرگ ها: قسمت دوم
اواسط هفته آن هم در ماه آبان، مدرسه، کلاس و درس خسته کننده تر از همیشه است. خب با منطق هم جور در میآید.
مثلا امروز باران به قدری زیبا میبارید که هر عقل سلیمی میگفت «هودی بپوش، برو بیرون، ماگ چاییات را حتی اگر اهل چایی نیستی در پس زمینه داشته باش، به بدبختیهایت لبخند بزن» و سلفی بگیر
اما اینطور که مشخص است عقل سلیم برای افرادی که سال آخر تحصیلشان است و کنکور دارند به درد جرز دیوار هم نمیخورد.
ما کنکوری ها به جای لبخند زدن به بدبختیهایمان، از آنها تست میزنیم، ماگ لعنتی چاییمان را با اینکه اصلا اهل چایی نیستیم در دست میگیریم و با دست دیگرمان تست میزنیم، هودی میپوشیم بیرون میرویم و کتاب تست جدید میخریم چون کتاب قبلی دیگر خورده شده و قابل استفاده نیست و با تمام اینها سلفی(همان خویش انداز) میگیریم.
البته خویش انداز بخش خوب ماجراست، ما علاوه بر خویش انداز با آینه ها هم عکس میگیریم... با آینه قدی اتاقمان، با آینه مدرسه، با آینه دستشویی باکلاس یک رستوران باکلاس در یک محله باکلاس، با آینه ماشین، البته آینهی آسانسور را نباید یادمان برود. (این یک ویروسی مسری است که از انسانی به انسان دیگر منتقل میشود)
با اینکه افراد کمی هستند که میدانند آینهی آسانسور برای آن دسته از پست هایی که در فضای مجازیتان آپلود میکنید و درونش میخواهید آیفون پونزده تقلبی و قسطیتان را در چشم آن مثلا دوست هایتان فرو کنید نیست، حتی برای اینکه به وسیلهی آن، پسر بخت برگشتهای که معلوم نیست با کمک کدام دعانویسی(شمارهش را به من هم بدهید) بعد از عمری ترشیدگی به اصطلاح تور کردید را به دختر خالههای دوست داشتنیتان، همان هایی که از کودکی با هم بزرگ شدید و جانتان را برای همدیگر میدهید نشان دهید و فخر بفروشید هم نیست.
دوست عزیز آینه آسانسور برای افرادی است که ترس از فضای بسته دارند و شما عکس میگیرید، غذا میخورید و عکس میگیرید، سفر میکنید و عکس میگیرید، زندگی میکنید و عکس میگیرید و من مینویسم و دست هایم میلرزد چون به شدت سرما خوردهام.
میدانید چیست؟! شما در تمام این عکس ها لبخند میزنید و میخواهید کل دنیا بدانند که چقدر خوشبخت هستید و چقدر خوش میگذرد (آخ مادر جان) و برایتان مهم است دیگران چه فکری میکنند...!
چرا فکر میکنید اگر بقیه تایید کنند که شما خوشبخت هستید، واقعا خوشبخت میشوید؟
مثلا اگر بقیه بگویند «واو چه لبخند زیبایی» لبخندهایتان حقیقی میشود؟
یا اگر دیگران حسرت لحظات شما را بخورند لحظههایتان تبدیل به یک سری خاطرات شاد میشوند؟
چه کسی را گول میزنید؟! به چه کسی دروغ میگویید؟!
همهی آن بقیه و من و تمام آن دسته از مردم جهان که شما را نمیشناسند هم میدانیم خوشبخت نیستید. نمیتوانید. بلد نیستید و این نابلدی تقصیر شما نیست، تقصیر شرایطتان است، تقصیر مکان زندگیتان است، تقصیر خانواده هایتان است، تقصیر تمام چیزهاییست که شما در انتخاب آنها نقشی نداشتید و نه من و نه هیچکس دیگری حق نداریم شما را به خاطر این کمبود ها و خلاءها قضاوت کنیم(غصه نخور گرگ کوچکم).
اما تمام اشخاصی که میشناسندتان میتوانند شما را به خاطر اینکه قدمی برای تغییر شرایط بر نمی دارید مسخره کنند و اینکار را انجام میدهند. بلد نبودن تقصیر شما نیست اما یاد نگرفتن تقصیر شماست (ضجه بزن گرگ عزیز)
خوشبخت بودن یک هنر است. تمام افراد جهان و حتی آن موجودات فرازمینی که وجودشان اثبات شده میتوانند که نتوانند و نخواهند و انجام ندهند و خوشبخت نباشند و یاد نگیرند و زندگی نکنند و تمامش کنید و لعنت به این «ن» که به شما اجازه میدهد در زندگیتان باقی مانده حرکات رودهتان را تخلیه کنید و با جمله «زندگی خودمه!» و «من فقط یه بار زندگی میکنم!» رفتارتان را توجیح کنید.
تمامش کنید... لطفا!
محض رضای خدا، نمیتوانید انقدر نسبت به خودتان و زندگیتان بیرحم باشید!
هر اسمی که میخواهید روی حرف هایم بگذارید، موعظه، نصیحت، چرت و پرت و حتی کلماتی که نمیتوانم بنویسمشان.
اهمیتی ندارد.
این نویسنده تنها به سبکی ناشیانه افکار و دیده هایش را بازگو میکند.