-
تعداد ارسال ها
1,041 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
-
روز های برد
6 -
Donations
0.00 USD
تمامی مطالب نوشته شده توسط Taraneh
-
- 35 پاسخ
-
- 3
-
-
- 35 پاسخ
-
- 3
-
-
خلم من؟ بیام با تو که مخزنتون ۲۵۰۰ لیتریه؟
-
خدایا منم دوست دارم دلمو بزنم به دریا منتهی در جریانی که همش بیابونه.
-
خدایا من ایوب نیستم، معیوبم اینقدر صبر من و دستکاری نکن
-
امروز 3 August،روزِ جهانی خواهره.
- 32 پاسخ
-
- 3
-
-
روزِ دوست دختر هم گذشت و من هنوز دختر خوشگلهی کسی نیستم.
- 32 پاسخ
-
- 3
-
-
آدم مرده نمیتونه غذا بخوره پس زنده بمون تا غذا بخوری
-
اگه یکی بیاد بهم بگه یه مدت با هم باشیم بیبی! یا مثلا بگه عشقم عزیزم کوچولوی من بعد من بهش بگم: آقای محترم! من برای شما تا سفره عقد خانوم مهربانم، از سفره عقد تا بچه اول ترانه خانومم بعدش دیگه حاج خانومم! سن من داره میره بالا ولی تا حالا موقعیتش پیش نیومده
-
ما معمولیا میگیم «بغض کردم» ولی طالب آملی میگه: «گرهِ گریه ز بیرون گلويم پیداست».
-
به نام خدا سلام ترانه مهربان هستم در سایت نودهشتیا اینجاییم تا یه سری جملات و حرفا و توییت هایی که حق بودن و جایی رو نداریم که بی دلیل بیانشون کنیم رو بیان کنیم برای مثال چیزایی که تو ذهنتون آماده کردین تا موقع دعوا بگید و هیچوقت موقعیتش پیش نیومده! جملههایی که تو ذهنتون ساختین تا اگه کسی فلان حرف رو زد شما این جواب رو بهش بدین اما خب موقعیتش پیش نیومده! توییت ها و لطیفه ها و شعر ها و همه چیزهایی که جایی خوندین یا بهتون گفته شده و تو خاطرتون مونده! و... فقط یه نکته لطفا تو تاپیک با هم صحبت نکنید و فقط موقعیت، جواب یا جمله مد نظرتون رو بفرستید ممنون
-
روز جهانی هندونه رو به آدمایی که هندونه زیر بغلشون گذاشتم و باور کردن و الان خودشونو میگیرن تبریک میگم.
- 32 پاسخ
-
- 2
-
-
-
مسابقه کلاه گروهبندی | هاگوارتز نودهشتیا
Taraneh پاسخی برای زری گل ارسال کرد در موضوع : هاگوارتز نودهشتیا
1. گزینه دوم 2. گزینه سوم 3. گزینه چهارم 4. گزینه دوم 5. گزینه چهارم- 16 پاسخ
-
- 2
-
-
تخیلی بازگشت هاگوارتز | مسابقه بزرگ
Taraneh پاسخی برای زری گل ارسال کرد در موضوع : هاگوارتز نودهشتیا
قلم جادویی- 13 پاسخ
-
- 3
-
-
-
- هاگوارتز
- رمان تخیلی
-
(و 6 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
گرگ ها: قسمت چهارم این نویسنده از آن دسته نویسنده های رمانتیک و به اصطلاح فارسی آن احساساتی نیست که اراجیفی راجعبه آواز بلبل و عطریاس و صدای باران به خورد مردم بدهد. این نویسنده اصولا به ارزش ها و احترامات و اینجور چیزها پایبند است. اشتباه نکنید اینجانب از آن دسته ساکنان عشق گریز زمین نیستم! بالعکس من برای آن حالت مچاله شدن قلب و تپش های نامنظم با گونه های سرخ و دستان لرزان و ذهن های درگیر و پیام های اکلیلی صبح بخیر شب بخیر و قدم زدن های لا به لای برگ های پاییزی با آن ماگ چای معروف (البته نظر شخصی من این است که برای افزایش بار رمانتیک فضا، قهوهای که شیرینی عشق پاکتان تلخیاش را بزداید، انتخاب بهتری است) و اشعار حافظ (با شناختی که از شما دارم حافظ برایتان انتخاب کمتر چشم دربیاوری است و شاملو میتواند عکس ها و استوری هایتان را عاشقانهتر کند) احترام شدیدی قائلم! البته که صرفا فضای عاشقانه دو نفره برای شما اهمیت دارد و اصلا به پست و استوری و پروفایل و این چیزهای خانه خراب کن فکر نمیکنید!!! و من هم مدیون شما باشم اگر لحظهای، ثانیهای، دمی فکر کنم که آن عکس های دونفره با قهوه و شاملو و باران و خیابانی پر از درخت کاج و آواز پرندگان و شب و کوچه بن بست و پنجره هاای دودی و... به به صفا باشد؛ ربطی به استوری های بعدش و پست هایی با کپشن نفسم میگیرد در هوایی که نفس های تو نیست داشته باشد!! پناه بر GOD، بلا به دور باشد، اسپند دود کنید، صدقه بیاندازید، خروس سیاه قربانی کنید تا چشم هرچه حسود و بخیل و دشمن و بدخواه و دعانویس است کور شود که نمیتوانند احساسات عمیق و صادقانه شما کفر چاهی های جلد خانه عشق را ببیند. یقینا مسخره میکنم! یعنی قیمت شما چهار تا عکس دونفره و چند شات اسپرسو و چند شاخه گل و چند خط حرف عاشقانه حفظی است؟! حالا اگر پپرونی و چند سیخ کباب لقمه با کره اضافه و مخلفات و پشت بندش یک ظرف بزرگ معجون پر از موز و گردو بود و آخر شبش هم دل و خوش گوشت میزدید بر بدن، یک چیزی! البته که شما معیار های دیگری دارید مثلا ماشین طرف را میبینید و حساب کتاب میکنید بهتر است اول هایش با چند شاخه گل اصطلاحا خر بشوید، یا نه برجستگی های بدن طرف را میبینید و جای برادری... بماند! قصدم اصلا قضاوت کردن شما نیست، بالعکس آمدهام حق بدهم به شما و هرآنچه باعث شده در مسیری قرار بگیرید که هیچگاه قرار نیست روحتان را ارضا کند، مقصر بدانم! پول خوب است، آن برجستگی ها هم جذاب است، هیچ کدام بد نیستند! نیت است که بد است، حقیر است، پست است! خودتان را در تاریکی و سیاهیای که یقینا پشیمانتان میکند غرق میکنید، روزی به خودتان میآیید و میبینید در نقطهای ایستادهاید که بسیار بسیار پایین از تر از شأن گرگ عزیزی مثل شماست. به عقب، به گذشته نگاه میکنید و پشیمانی از چشمانتان چکه میکند و سرازیر میشود و هق هق ناشی از اشک تمساحتان گوش فلک را کر میکند! از خودتان میپرسید، واقعا ارزشش را داشت؟! و در جواب خاک رس به سر میریزید. این چیزی است که اتفاق میافتد و شما فکر میکنید در حال زندگی کردن کافیاست و در جواب نوشته هایم میگویید همه همین کارارو میکنن! این روزا دیگه عادیه! روشن فکر باش! ولی من میدانم فقط احمق هایی که فکر نمیکنند، فکر میکنند که آنچه اکثریت این به اصطلاح مردم انجام میدهند درست است، پس انجام میدهند! واقعا ارزشش را دارد؟! و در پایان به رسم همیشه این نویسنده تنها افکار و نظراتش را به طرز ناشیانهای بازگو میکند!
- 5 پاسخ
-
- 3
-
-
-
- گرگها
- موجوداتی که میبینیم
-
(و 1 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
امروز 12 اردیبهشت، روز ملی معلمه
- 32 پاسخ
-
- 1
-
-
امروز روز ملی کار و کارگره
- 32 پاسخ
-
- 1
-
-
امروز 1 May، روز جهانی عشقه
- 32 پاسخ
-
- 1
-
-
امروز روز جهانی ملکه هاست روزتون مبارک خانوما
- 32 پاسخ
-
- 2
-
-
-
امروز روز ملیه خلیج فارسه
- 32 پاسخ
-
- 2
-
-
امروز روز جهانی آرزو ها هستش.
- 32 پاسخ
-
- 2
-
-
بلاخره پس از سالها انتظار و در اتفاقی کم سابقه و عجیب، امروز روز دختره. تبریک به دخترای سایت
- 32 پاسخ
-
- 2
-
-
-
گرگ ها: قسمت سوم بعد از چندین هفته غیبت، این نویسنده با تجربیات جدید و ذهنی باز تر مینویسد. در ماهنامه های قبلی به ضمیر تاریکی از خودمان اشاره کردم که بار های بارها اثرات منفی آن ها را در افراد دیده بودم. خب گرگ های عزیزم اجازه بدهید جور دیگری عرض کنم، شما به گرگ بودن عادت کردید! یه دریدن، به صفات غیر انسانیای که زندگی خاکستری و تاریکتان را پر کرده... و چه سخت است قصهی عادت، نه؟! برای بار هزارم، شما سرشار از حسادت، ریا، دروغ، خیانت و بدی هستید. موجودات نامهربانی که سخت میبینند، سخت فکر میکنند و حتی سخت تر عمل میکنند. شخصیت های داستانیای که بویی از ارزش های سفید صورتیای که بارها بازگو کردم نبردند. یک سوال بزرگ! دارید با زندگیتان، با این کره خاکی، با جامعهای که آن را تشکیل میدهید، چه غلطی میکنید؟! به چیزی که هستید افتخار میکنید؟ دوستش دارید؟! به چه چیزی افتخار میکنید؟ چه چیز را دوست دارید؟! چطور؟! مسئلهای وجود دارد. اکثریت آدم ها فکر میکنند، آنچه اکثریت آدم ها انجام میدهند، درست است، پس انجام میدهند. در واقع این یک چرخه است که توسط افرادی که فکر میکنند برای افرادی که فکر نمیکنند ساخته شده. (احمق های نابلد) اجازه بدهید جور دیگری نگاه کنیم. شما مدام فکر میکنید، تا اینجا بد نیست. فکر میکنید که باید زیست بخوانید، چون این سه شنبه امتحان دارید و فکر میکنید حتما کلاس هشت صبح دانشگاه را شرکت کنید، چون تعداد غیبت هایتان در این ترم به اندازهی جمع اعداد طبیعی است و فکر میکنید که برای شام بهتر است املت بزنید چون دیروز خیلی کربوهیدرات وارد برنامهی غذاییتان کردید و فکر میکنید این ماه هزینهی تاکسی اینترنتیتان سر به فلک کشیده چون نتوانستید مسیر اینجا تا سر کوچه را با مترو طی کنید و فکر میکنید تا آخر هفته حتما بدهی صاحبکارتان را تسویه کنید چون بندهی خدا خیلی معطل مانده و فکر میکنید که برای عید چند روزی شمال را امتحان کنید چون هوای تهران آلوده است و فکر میکنید که زندگی چقدر سخت است که هست. فکر کردن بد نیست و دغدغه داشتن از علائم مبتلا بودن به زندگی است! اما، جنگی پشت این همه فکر کردن و حتی همین حالا در حال وقوع است. شما به صورت مداوم در حال جنگ هستید. جنگ با همه چیز و همه کس! جوری زندگی میکنید که انگار عالم و آدم شمشیر و قمه و تفنگ برداشتند و میخواهند هرجور شده شما را بِـکُشند. میپذیرم که گرگ ها اینگونهاند و میپذیرم که شما زخمی هستید و میپذیرم که مار گزیده از ریسمان سیاه سفید میترسد. اما شما بیشتر خستهاید تا ترسیده! اما مدام فراموش میکنید که آدم های امنی هم وجود دارند و مدام یادتان میرود که حتی در هیچ داستان کودکانهای هم نیامده که قهرمان داستان به تنهایی موفق شود، بچه ها هم این را میدانند، تنهایی فقط میتوانید گل به سر بمالید، موفق باشید! این یک اصل است. گرگ هایی وجود دارند که آنقدر ها هم گرگ نیستند و آدم هایی که قابل تحملند و آنقدر ها بد نیستند. شخصی موفق است که خوب و بد را نه با فیلتر های شخصی بلکه به معنای واقعی کلمه تشخیص دهد و بشناسد، اما چه کنیم که قبول نمیکنید تا ثابت نشود و زندگی با سوال سختی به شما ثابت خواهد کرد گرگ عزیزم! گرگ نبودن و انسان بودن به معنای نداشتن حسادت، ریا، دروغ، خیانت، و بدی نیست. وجود نور به معنای نبود تاریکی نیست. با خودتان مهربان باشید، خودتان را دوست بدارید و هنگام عصبانیت پنج ثانیه نفس عمیق بکشید و به زندگی لبخند بزنید و حس کنید در آگهی بازرگانیه ماستی، کرهای، کشکی چیزی بازی میکنید. مسخره میکنم. واقع بین باشید که قطعا به معنای بدبین نیست. و به رسم انتها این نویسنده ناشی تنها افکار و نظراتش را به طرزی ناشیانه بازگو میکند.
- 5 پاسخ
-
- 3
-
-
- گرگها
- موجوداتی که میبینیم
-
(و 1 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :