رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
کارگاه آموزش رمان نویسی(ظرفیت 15 نفر) ×
انجمن نودهشتیا

M@hta

مالک
  • تعداد ارسال ها

    93
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روز های برد

    4
  • Donations

    0.00 USD 

تمامی مطالب نوشته شده توسط M@hta

  1. معرفی و نقد کامل کتاب "پس از تو" کتاب پس از تو نوشته‌ی جوجو مویز و ترجمه‌ی فاطمه قربان‌زاده، به نوعی دنباله‌ی معنوی و احساسی برای کتاب مشهور من پیش از تو محسوب می‌شود. این رمان، داستان زنی به نام لو کلارک را بازگو می‌کند که پس از تجربه‌ی عشقی عمیق و از دست دادن معشوقش، ویل، باید دوباره زندگی‌اش را از نو بسازد و با چالش‌های ناشی از این فقدان بزرگ روبرو شود. جوجو مویز با ظرافت قلم و توصیفاتی گیرا، توانسته زندگی و روحیات انسانی را به شکلی ملموس و قابل فهم به تصویر بکشد و همین ویژگی است که مخاطب را از ابتدا تا انتها همراه خود می‌کشاند. درباره‌ی داستان و شخصیت‌ها داستان پس از تو روایتگر مسیری است که لو باید طی کند تا بتواند با جای خالی ویل و تاثیرات عمیقی که او بر زندگی‌اش گذاشته، کنار بیاید. این رمان با توصیف درد و اندوهی که از دست دادن یک عشق می‌تواند به دنبال داشته باشد، آغاز می‌شود. لو به عنوان شخصیت اصلی، زنی است که همزمان با مواجهه با یادها و خاطرات شیرین گذشته، مجبور به رویارویی با چالش‌های جدید زندگی می‌شود. او از مردی سخن می‌گوید که با وجود اینکه زندگی‌اش را عمیقاً متحول کرده بود، نمی‌توانست تا ابد کنار او بماند. مرگ ویل، او را در شرایطی قرار داده که باید با احساساتی مثل سردرگمی، اندوه و حتی گاهی سرزنش خود مواجه شود. ویل در دنیای او شخصیتی متفاوت و الهام‌بخش بود و لو حالا بدون او باید راهی برای بازسازی خود بیابد. مویز در پس از تو شخصیت‌های جدیدی را نیز به داستان وارد می‌کند که هر کدام به نوعی روی زندگی لو تأثیر می‌گذارند. این شخصیت‌ها او را به چالش می‌کشند و در مسیر بازگشت به زندگی کمکش می‌کنند. به خصوص شخصیت سم، که به تدریج وارد زندگی او می‌شود و با وجود اینکه برای او یادآور خاطرات گذشته است، اما فرصتی برای شروعی دوباره به او می‌دهد. ارتباط لو و سم یکی از بخش‌های برجسته این کتاب است که در عین سادگی، پیچیدگی‌های عمیقی در بطن خود دارد و نشان‌دهنده‌ی شکاف میان عشق گذشته و امید به عشقی تازه است. بیشتر بخوانید: نقد و بررسی کتاب اسرار ذهن ثروتمند نقد و بررسی کتاب بیشعوری تحلیل تم‌ها و سبک روایت پس از تو به عنوان یک رمان عاشقانه و اجتماعی، بیشتر از یک داستان ساده‌ی عشق و فقدان است؛ این اثر به تاثیرات و پیامدهای این احساسات بر اطرافیان و حتی آینده‌ی شخصیت‌ها می‌پردازد. یکی از نکات قوت کتاب، توصیف‌های دقیق و جزئیاتی است که مویز برای ایجاد یک حس واقعی و قابل لمس از سوگواری و جستجوی معنا در زندگی به کار برده است. او از طریق شخصیت لو، به عمیق‌ترین زوایای احساسات انسان دست می‌زند و بدون اغراق، لحظاتی را به تصویر می‌کشد که بسیاری از افراد در زندگی تجربه کرده‌اند. مویز در پس از تو تلاش کرده تا به خواننده نشان دهد که زندگی پس از تجربه‌ی یک عشق عمیق و از دست دادن آن، ممکن است. این پیام امیدبخش، به نوعی نقطه‌ی قوت کتاب محسوب می‌شود. او با قلمی روان و گیرنده، احساساتی چون اندوه، ترس، امید، و حتی سرخوردگی را به تصویر می‌کشد و مخاطب را به تماشای سفر لو برای پیدا کردن دوباره‌ی خودش دعوت می‌کند. در بخشی از کتاب، لو می‌گوید: > "گاهی فکر می‌کنم همه‌ی ما به نوعی زخمی از عشق خورده‌ایم؛ برخی از عشق گریخته‌اند، برخی در سوگ آن نشسته‌اند، و برخی دیگر در جستجوی چیزی که به‌نظر دست‌نیافتنی است." این جمله به خوبی تم اصلی کتاب را به نمایش می‌گذارد؛ عشق به عنوان یک تجربه‌ی انسانی مشترک، اما در عین حال زخم و اندوهی که از آن به جای می‌ماند، موضوعی جهانی است که افراد مختلف به شکل‌های متفاوت با آن روبرو می‌شوند. نقد و نتیجه‌گیری پس از تو به عنوان یک اثر ادامه‌دار برای من پیش از تو، نه تنها توانسته طرفداران قبلی را با شخصیت‌های محبوب‌شان دوباره پیوند دهد، بلکه داستانی مستقل و تأثیرگذار را نیز ارائه داده است که خواننده را به تفکر و هم‌دردی وامی‌دارد. این کتاب بیشتر از یک رمان عاشقانه، یک روایت از بازسازی خود و بازگشت به زندگی پس از یک تجربه‌ی عمیق و تلخ است. مویز با به‌کارگیری روایت‌هایی احساسی و انسانی، توانسته خواننده را به عمق روحیات شخصیت‌ها بکشاند و به آن‌ها نشان دهد که هرچند عشق ممکن است زخم‌هایی عمیق بر جای بگذارد، اما با گذشت زمان و حمایت دیگران، می‌توان دوباره به زندگی امیدوار بود. این کتاب برای آن دسته از مخاطبانی که به ادبیات عاشقانه علاقه‌مندند، به خصوص کسانی که از تجربه‌ی عشق و فقدان تأثیر گرفته‌اند، جذاب و قابل لمس خواهد بود. پس از تو، ما را دعوت می‌کند که به رغم همه‌ی اندوه‌ها و تردیدها، هنوز امید به فردایی روشن‌تر وجود دارد. با خواندن این کتاب، احساس نزدیکی بیشتری با شخصیت‌های داستان خواهید کرد و شاید حتی بخشی از تجربیات خود را نیز در آن‌ها ببینید. خرید کتاب پس از تو اثر جوجو مویز نشر یوشتیا
  2. نام رمان: ون توری نام نویسنده: فاطمه عیسی زاده(مهتا) ژانر: عاشقانه، طنز، اجتماعی خلاصه: روزی روزگاری در شهری پر از دود و هیاهو شخصی خسته شده، تمام داراییش را فروخت و یک ون مسافرتی خرید تا به دنبال خوشحالی و آزادی واقعی برود. او از ته دلش می‌خواست هیچ مسئولیتی نداشته و آزادانه زندگی کند. در این مسیر پر از بالا و پایین و دست انداز او هربار با شخص جدیدی آشنا شده و علی‌رقم میل باتنی اش همسفرها سر و کلشان پیدا می‌شود. هر یک از مسافرها ماجرایی برای تعریف دارد و به دنبال چیز خاصی می گردد. یا از چیزی فرار می کند... مقدمه : پیشگفتار: من اول دو کلمه ماشین ون و تور مسافرتی رو کنار هم گذاشتم و کلمه ون توری رو ساختم. بعد توی اینترنت سرچ زدم و متوجه شدم (ونتوری) به صورت چسبیده اسم یه دستگاه اندازه گیری حرکته و اصل اساسی اون هم به معادل برنولی بر می‌گرده به این معنا که با افزایش سرعت، فشار کاهش پیدا می‌کنه؛ خوشحال تر شدم و شعار شخصیت های داستانم رو ساختم: «هرچه سرعت سفرها بیشتر باشه، فشار زندگی کمتر می‌شه...!» صفحه نقد: رمان ون توری
  3. 📚نام رمان: تجسد ✍🏻نویسندگان: فاطمه عیسی زاده، نسترن اکبریان 🎭ژانر: معمایی، جنایی، عاشقانه 🕘ساعت پارت گذاری: هرشب ساعت21:00 📝خلاصه: بوی گس تعفن، عطر تلخ مرگ، بوی نای تنهایی؛ مزاج بی حس زندگانی را کر کرده بود! در فنجان عاری از سیاهی، فال دستان بی گناهی در آمده که چرکین، به هر سو چنگ می انداخت. مرگ؛ واژه‌ی نابی که در خانه ای تنگ، میان دستان بی حسی که بلور اشک از نک انگشتانش غلتیده می شد، بدل به زندگانی بود و خواب؛ مصیبتی که وحله را برای شکار حقایق در صید نگاهی نگران، باز می‌کرد! پای خواب بازی که به میان می آمد، فریاد سکوت های خفه در حنجره، حواس را کیش و مات کرده و افسار را به دست خوابگری می‌داد که نگاهش گیر نگاه های زخم خورده‌ی روزگار بود. ورق که بر می خورد، قرعه به نام سرباز حاکم بر بازی که مشت در گره‌ی کور طالعی نحس برده بود، می افتاد! ته این قرعه به بالاتر از سیاهی بدل بود و سرش منتهی به تک گل ساقه شکسته ای بود که گویاکلامش، خفه در نگاه های پر حرفی بود که آفتاب، رنگ سکوت را به مردمک های ترسیده اش حکم می‌زد. 💯⚠️هرگونه کپی برداری از متن یا ایده این رمان پیگیرد قانونی دارد⚠️💯 📜مقدمه: بجنب! دست زندگی را بگیر و به هیاهوی زیستن بکش، ورنه در کوچ بعدی اش، منکوب انزوا می‌شوی! هراس از قتل نیست، مقتول نفس توست؛ عشق ناب و جسم ستردت. دم بزن، اعتراض کن؛ سکوت جثه بی جانت را دوباره به دار می‌کشد. برخیز! روحت را از جدول کشی موازی جسم رها کن، برخیز... روان را از لجنزار جسد جاندارت سوا کن! بلور دل بگشای، از پژمان دل گوی و بنال. در این بام قصیر روزگار، غم های کوچک پر حرفند‌؛ غم های بزرگ، لال. ملالی نیست، دراین قرن آدم ها جهش یافته اند حتی من حتی تو حتی ما 📜مقدمه: بجنب! دست زندگی را بگیر و به هیاهوی زیستن بکش، ورنه در کوچ بعدی اش، منکوب انزوا می‌شوی! هراس از قتل نیست، مقتول نفس توست؛ عشق ناب و جسم ستردت. دم بزن، اعتراض کن؛ سکوت جثه بی جانت را دوباره به دار می‌کشد. برخیز! روحت را از جدول کشی موازی جسم رها کن، برخیز... روان را از لجنزار جسد جاندارت سوا کن! بلور دل بگشای، از پژمان دل گوی و بنال. در این بام قصیر روزگار، غم های کوچک پر حرفند‌؛ غم های بزرگ، لال. ملالی نیست، دراین قرن آدم ها جهش یافته اند حتی من حتی تو حتی ما صفحه رمان:تجسد از گروه ترمه
  4. 📚نام رمان: تجسد ✍🏻نویسندگان: فاطمه عیسی زاده، نسترن اکبریان 🎭ژانر: معمایی، جنایی، عاشقانه 🕘ساعت پارت گذاری: هرشب ساعت21:00 📝خلاصه: بوی گس تعفن، عطر تلخ مرگ، بوی نای تنهایی؛ مزاج بی حس زندگانی را کر کرده بود! در فنجان عاری از سیاهی، فال دستان بی گناهی در آمده که چرکین، به هر سو چنگ می انداخت. مرگ؛ واژه‌ی نابی که در خانه ای تنگ، میان دستان بی حسی که بلور اشک از نک انگشتانش غلتیده می شد، بدل به زندگانی بود و خواب؛ مصیبتی که وحله را برای شکار حقایق در صید نگاهی نگران، باز می‌کرد! پای خواب بازی که به میان می آمد، فریاد سکوت های خفه در حنجره، حواس را کیش و مات کرده و افسار را به دست خوابگری می‌داد که نگاهش گیر نگاه های زخم خورده‌ی روزگار بود. ورق که بر می خورد، قرعه به نام سرباز حاکم بر بازی که مشت در گره‌ی کور طالعی نحس برده بود، می افتاد! ته این قرعه به بالاتر از سیاهی بدل بود و سرش منتهی به تک گل ساقه شکسته ای بود که گویاکلامش، خفه در نگاه های پر حرفی بود که آفتاب، رنگ سکوت را به مردمک های ترسیده اش حکم می‌زد. 📜مقدمه: بجنب! دست زندگی را بگیر و به هیاهوی زیستن بکش، ورنه در کوچ بعدی اش، منکوب انزوا می‌شوی! هراس از قتل نیست، مقتول نفس توست؛ عشق ناب و جسم ستردت. دم بزن، اعتراض کن؛ سکوت جثه بی جانت را دوباره به دار می‌کشد. برخیز! روحت را از جدول کشی موازی جسم رها کن، برخیز... روان را از لجنزار جسد جاندارت سوا کن! بلور دل بگشای، از پژمان دل گوی و بنال. در این بام قصیر روزگار، غم های کوچک پر حرفند‌؛ غم های بزرگ، لال. ملالی نیست، دراین قرن آدم ها جهش یافته اند حتی من حتی تو حتی ما 💯⚠️هرگونه کپی برداری از متن یا ایده این رمان پیگیرد قانونی دارد⚠️💯 صفحه نقد رمان: رمان تجسد از گروه ترمه
  5. M@hta

    قوانین جامع

    سلام نودهشتیا فرهنگی و فرهیختگان گرامی، آنچه بدیهی است؛ تلاش بی وقفه ما برای ارائه ارزنده ترین خدمات به شماست. در همین راستا خواهشمند است برای عملکرد هرچه بهتر انجمن، نسبت به رعایت قوانین ابتدایی این فضا کوشا باشید: از زدن اکانت با نام های جعلی خودداری کنید. نوشتن متون غیر اخلاقی و خارج از عرف و شرع جامعه پیگرد جدی دارد. هرگونه تبلیغات مستقیم و غیر مستقیم برابر با مسدود شدن اکانت شماست. در مسیر انتشار آثار خود؛ قوانین بخش های مرتبط را مطالعه کنید. انجمن نودهشتیا تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران است، از هرگونه بحث سیاسی خودداری کنید. ایجاد هرگونه تنش، بحث و دعوا ممنوع و با هر دو طرف برخورد خواهد شد. این قوانین کلی گویی شد. آنچه در متن گنجانده نشد و شما بهتر می دانید و شایسته شخصیت هنری شماست رفتار کنید. ارداتمند مدیریت نودهشتیا
×
×
  • اضافه کردن...