رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
کارگاه آموزش رمان نویسی(ظرفیت 15 نفر) ×
انجمن نودهشتیا

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'رمان عاشقانه'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • عمومی
    • قوانین نودهشتیا
    • همه چیز در مورد نودهشتیا
    • پرسش و پاسخ
  • تایپ و شروع نویسندگی
    • تایپ رمان
    • داستان کوتاه
    • صفحه نقد رمان ها
    • رمان های متروکه
    • دلنوشته
  • تالار رمان های برتر
    • رمان های نخبگان برگزیده
    • رمان های مورد تایید مدیران
    • رمان های مورد پسند کاربران
  • تالار خدمات نودهشتیا
    • درخواست خط طرح و چارت بندی پارت ها
    • درخواست ویراستاری
    • درخواست صوتی شدن رمان
    • درخواست ناظر رمان
    • درخواست طراحی کاور
    • درخواست چاپ رمان
    • درخواست تبلیغات رمان
  • کتابخانه نودهشتیا
    • معرفی و نقد کتاب
    • مصاحبه با نویسندگان نودهشتیا
    • معرفی آثار منتشر شده در سایت اصلی
  • تالار آموزشی
    • متفرقه
    • آموزش نویسندگی
    • آموزش ویراستاری
    • آموزش گویندگی
  • فیلم و سریال
    • معرفی فیلم و سریال
    • نقد فیلم
    • تاتر و نمایشنامه
  • موسیقی
    • معرفی موزیک
    • خوانندگان
  • ورزشی
    • فوتبالی
    • اخبار ورزشی
  • خاطره بازی نودهشتیا
    • چالش نودهشتیا
    • خاطره بازی
  • سرگرمی
    • مشاعره
    • متفرقه
  • فرهنگ و هنر
    • تاریخ
    • بیوگرافی
    • هنر و عکاسی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


About Me

  1. رمان: سیمین‌آی ژانر: عاشقانه، درام، تاریخی نویسنده: مهسا فرهادی خلاصه: در ابتدای وجودش خلأ بود و آینده‌ی نامعلوم، در وجودش بانگ گرفتاری سر می‌داد. در حاکمیت قلب سودازده‌اش انحصار یک نفرین؛ یا شاید یک موهبت از فراسوی ماه، سوسو می‌زد. محبوس شده در میان تارهای ریسمانی به نام تولا؛ بی‌خبر از سرنوشتی که او را به سوی طالعی شوم سوق می‌دهد. حقیقت ادراک و ارجعیت موسمی که برای رفتن تعجیل دارد؛ رفتنی که گریبانگیر وجودش خواهد شد.
  2. عنوان مجموعه: جادوی کهن جلد اول: پارسه نویسنده: فاطمه السادات هاشمی نسب ژانر: فانتزی، عاشقانه، تاریخی خلاصه: قدمت ایران به پنج هزار سال پیش باز می‌گردد، تئوری‌هایی باب وجود جادو، اهرمن، موجودات جادویی همچون سیمرغ وجود دارد که اگر واقعی باشند دنیا دگرگون خواهد شد، و اما چطور باید فهمید؟ این رمان دقیقا قصد دارد این تئوری را برای شما اثبات کند، البته با چاشنی عشق و حقیقت ولی لطفا هیچ‌چیز را باور نکنید زیرا یکهو همه‌چیز تمام می‌شود. https://forum.98ia.net/topic/201-معرفی-و-نقد-مجموعه-رمان-جادوی-کهن-فاطمه-السادات-هاشمی-نسب-کاربر-انجمن-نودهشتیا/?do=getNewComment
  3. نام رمان: تینار نویسنده رمان تینار: هانیه ‌پروین ژانر رمان تینار: عاشقانه، اجتماعی ***رمان تینار برگرفته از واقعیت می‌باشد*** خلاصه رمان تینار: داستان ناهید را شنیده‌اید. زنی که گردن و دست‌هایش، همیشه‌ی خدا کبود بود. همه‌ی ما داستان ناهید را شنیده‌ایم. ناهیدی که مادر بود و محکوم به ماندن... صبر کن! این جمله‌ی آخر را چه کسی نوشته؟! هیچ ناهیدی محکوم به سوختن نیست. توضیح اسم رمان تینار: تینا به معنی تنها یا تنهایی و تینار از دو واژه‌ی تَن + یار تشکیل شده؛ یعنی تَن تو یاری نداره، یا اینکه تنها یار تو خودتی و تَن خودت. نقد و نظرتون برای رمان تینار رو اینجا بنویسید🩷👇
  4. رمان: جانای یار نویسنده: زهرا بهمنی ژانر: عاشقانه_طنز 《خلاصه》 نوشته‌های جانای یار، روایتی عاشقانه‌ای است از دلبر و دلدار، جانا و شهریار! شهریار خودساخته یکباره پا به دنیای عجیب جانای‌ خودخواه میزاره و گرفتار عشق حقیقی میشه اما تا رقم خوردن سکانس عاشقانه زندگیشون شکل میگیره، همه چی با‌ رو شدن یک راز شیرین عوض میشه!
  5. نام رمان: تینار نویسنده: هانیه ‌پروین ژانر: عاشقانه، اجتماعی ***این رمان، برگرفته از واقعیت می‌باشد*** خلاصه: از حریم گرم خانه‌ام هیچ نمانده بود، از منِ تبعید شده به جزیره‌ی زوال هم هیچ! جانم با هر ضربه به لب می‌رسید و ناله‌ای در کار نبود. سنگسار تمامی نداشت اما کسی در آن میان، شقایقی پشت پنجره‌ام کاشت و گریخت... ناگهان همان پرنده‌‌ی پر و بال شکسته‌ای که آواز را از یاد برده بود، غزل سرود! ماه از پشت خانه‌ی ما طلوع کرد و من برایت چندشاخه گل مریم توی گلدانِ روی میز گذاشتم. مقدمه: پای حرف‌های من ننشینید! زخمی‌تان خواهم کرد. من مرگ را با زبان چرخاندنی، جلوی چشمتان علم می‌کنم. زندگی‌ام مرا طوری تربیت کرده‌ که می‌دانم هیچ مقدمه‌ای در لیست‌کار این دنیا وجود ندارد. چه یکی بودی؟ چه یکی نبودی؟! بیایید با هم رو راست باشیم؛ به‌دور از یکی بود و یکی نبود‌های قصه‌ی شاه پریان، تمام مرا لاجرعه سر بکشید! آن‌وقت تازه چشم بر زیرِ گنبد کبودی باز می‌کنید که اتفاقاً، غیر از خدا، کَسان دیگری هم دارد. پ.ن: تینا به معنی تنها یا تنهایی و تینار از دو واژه‌ی تَن + یار تشکیل شده؛ یعنی تَن تو یاری نداره، یا اینکه تنها یار تو خودتی و تَن خودت. برای مطالعه رمان روی لینک زیر کلیک کنید💖👇
  6. عنوان: تناسخ یافته ژانر: تخیلی، تاریخی، عاشقانه نویسنده: ساناز محمدی خلاصه: در اعماق ناامیدی و خشم، عشقی جوانه می‌زند.چو لیان، در کالبد عروسی ناخواسته، با مردی روبرو می‌شود که قلبش مملو از نفرت است، هه چانگدی، پس از خیانت و تحقیر، قسم خورده که انتقام بگیرد.اما سرنوشت، بازی دیگری برای آنها رقم زده است. مقدمه: در دنیایی که سرنوشت، بازی‌های عجیب و غریبی دارد، گاه دو قلب، در تضادی آشکار، به هم گره می‌خورند. آتش انتقام، در چشمان هه چانگدی زبانه می‌کشد و او را به گردابی از کینه می‌کشاند. اما، آیا این آتش، قادر به سوزاندن عشق نهفته در اعماق قلب او نیز هست؟ در این میان، "چو لیان"، با قلبی سرشار از امید و اراده، تلاش می‌کند تا روشنایی را به این دنیای تاریک بازگرداند. او، در جستجوی راهی برای رهایی از گذشته و ساختن آینده‌ای روشن، با چالش‌های بسیاری روبرو می‌شود.سرنوشت، این دو قلب را در مسیری پر فراز و نشیب قرار می‌دهد. مسیری که در آن، عشق و نفرت، انتقام و بخشش، در هم می‌آمیزند و سرنوشت آنها را به گونه‌ای غیرمنتظره رقم می‌زنند. آیا این دو قلب، می‌توانند در این مسیر پر پیچ و خم، به آرامش برسند؟ آیا عشق، قادر به غلبه بر نفرت خواهد بود؟
  7. نام رمان: تیر خلاصی ژانر: عاشقانه، پلیس نویسنده: نهال خلاصه: فرناز رمز و رازی در زندگی اش دارد که با هر گوش شنوایی لب به سخن نمی‌گوید و به هر کس اعتماد شنیدن آن را نمی‌کند.اما آن روز که تیر خلاصی زده شود و بر زبان بیاید راز سر به مهرش و همه چیز برملا شود هیچ چیز سرجایش بند نمیشود.
  8. نام رمان: مَخمورِ شَب نویسنده: نسترن اکبریان(n.a25) ژانر: عاشقانه، اجتماعی هدف: اعتماد بعضی وقت ها تیشه به ریشه انسان می‌زنه. بعضی از قربانی ها گناهی ندارن اما با اعتماد بی‌جا به یک دوست توی منجلابی اسیر می‌شن که خروج از اون یه اراده قوی و شاید یه دستِ قدرتمد می‌خواد. خلاصه: در گیر و دار های ریسمانِ سرنوشت، گره ای کور به نخِ سرونوشت دختری افتاد و گولِ گودالی عمیق را خورد... گودالی که همانند باتلاق، شب به شب او را بیشتر در خود می‌کشید و چاره اش دود کردن شب ها بود...دودی که در مِه شب غرق شده و گرهِ سرنوشت، از تاریکی بحره برد و نخ های دیگری را بهم گره زد...نخ های که یکی از جنس باروت و دیگری جرقه بود. جرقه ای که خود به باروت آتش انداخته نمی‌دانست به زودی با گره‌ی سرنوشت تلاقی خواهد کرد... مقدمه: در آن پس کوچه های تاریک، میان رقص نورِ شب تاب ها و واژگونی قاصدک های دل‌شکسته، کدامین نگاه تار های رقصده‌ی موهایم را میان انگشتان باد، شکار کرد؟ هنگامی که جام تنهایی را به دست گرفته و به هم‌نشینی نگاهِ بی فروغ ماه می‌نوشیدم، کدامین دست جامِ مرگ را از میان انگشتان تکیده ام بیرون کشید؟! سرمایی که قلبم را به تکه یخی سنگی بدل کرده بود، با کدام جوانه‌ی عشق در هم شکست و جانم را میان چنگال های آتیش سپرد؟! وقتی ستاره های دلگیری تک تک، چراغِ خانه‌شان را به رویم خاموش می‌کردند تا مهمان نشوم و طره ای نور، با بی‌رحمی در را به رویم می‌کوبید، کدام دلی درش را به رویم گشود و پذیرای روح ترک خورده ام شد؟ شب بود و جام و ساقی‌ ای که بی منت جام پر می‌کرد تا پیک پیک به نظاره‌ی رخ ماه، بنوشم... سگ های ولگرد که همانند من طرد شده ای مغموم بودند می آمدند و خرمان خرمان رقصنده‌ی شب می‌شدند و واق واق های‌شان را آهنگ آن شب مخمور می‌کردند... بزمی به پا می‌شد و در نگاه خیسم چه خوش انعکاس می‌شدند... بزمی که مرا بَد خمار آن شب ها می‌کرد! خماری که مخدرش نگاه او، زیر دلبرانه های ماه شد...
×
×
  • اضافه کردن...