رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
کارگاه آموزش رمان نویسی(ظرفیت 15 نفر) ×
انجمن نودهشتیا

nsr

کاربر نودهشتیا
  • تعداد ارسال ها

    9
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • Donations

    0.00 USD 

درباره nsr

  • تاریخ تولد ۱۰ تیر ۱۳۸۴

آخرین بازدید کنندگان نمایه

بلوک آخرین بازدید کننده ها غیر فعال شده است و به دیگر کاربران نشان داده نمی شود.

دستاورد های nsr

Rookie

Rookie (2/14)

  • Week One Done
  • Conversation Starter
  • Reacting Well
  • First Post

نشان‌های اخیر

18

اعتبار در سایت

  1. nsr

    هپ با ضریب ۵

    437
  2. nsr

    هپ با ضریب ۵

    هپ
  3. nsr

    رمان فرود | nsr کاربر انجمن نودهشتیا

    صدای جر و بحث سرم را به بند کشیده بود. به دیوار کنار در تکیه داده و گوش‌هایم را گرفته بودم و دانه های اشک از چشم‌هایم روی موزائیک خانه فرود می‌آمد. صدای ناله سعید که بلند شد، زیر پایم خالی شد و دو زانو نشستم؛ این روزهای تیره، تمام شدنی نبودند! شانه‌هایم گویی خاطراتش را با خود هر روز حمل‌ می‌کردند که آنگونه شکسته شده بودند. کنار دیوار مانند جنین خود را بغل گرفتم. صدا برایم کم کم محو شد و پلک‌هایم قصد فرار از مهلکه را کردند. *** دستی رو شانه‌هایم به حرکت در می‌آمد، پلک‌های خسته‌ام را باز کردم و چند بار بر هم زدم تا تصویر محو مقابلم را ببینیم. سعید با نگاهی تکیده بالای سرم نشسته بود و به من چشم دوخته بود. لبانش چاک خورده و خون بینی‌اش در لا به لای ریش‌های مردانه‌اش گم شده بود. آب دهانم را به سختی فرو فرستادم و بغض کرده لب باز کردم: _ سعید! کِی تموم میشه؟ سعید که از حالم مطمئن شده بود، تکیه‌اش را به دیوار داد و خیره شد به تابلوی کوچک نقاشی بچگی‌مان! نفس عمیقی کشید که چند باره به سرفه افتاد. بدنم هنوز کوفته شده بود، آرام ایستادم و به آشپزخانه کوچک‌مان رفتم. هنوز بوی نم، در آشپزخانه پیچیده بود؛ هر چند سعید بعداز تذکرهای چند باره‌ام می‌گفت، مشکل نم را حل کرده! لیوانی را از سبد برداشتم و با شیر آب پر کردم. قرصش را از لیوان برداشتم و بعداز چند قدم، کنارش دوز زانو نشستم. - بخور جان بهار! ریه‌ات داره اوضاعش وخیم‌تر میشه. پوزخندی کنار لبش سبز شد. با صدای گرفته‌ای آرام گفت: - همه چیز وخیمه! ریه من بماند. نگاه سر خورده‌ام جز جز صورتش را بررسی می‌کرد. واقعا این سعید بود؟ همان سعید پر انگیزه؟ باورش سخت بود. راستش اصلا اسمم را دوست نداشتم. دفتر زندگی من خزان زده بود و بهاری نداشت. تازگی و طراوتش مانند نسیمی زودگذری بود که گذشت و تمام شد! پاییز، سردی و دوری‌اش، سختی و حسرتش بیشتر به من می‌آمد تا بهار. بهار زندگی من خیلی وقت بود که غزل خداحافظی را خوانده بود.
  4. nsr

    رمان فرود | nsr کاربر انجمن نودهشتیا

    مقدمه:
  5. درود دوست عزیز

    لطفا خلاصه و مقدمه رو برای بنده ارسال کنید همینجا تا جاگذاری کنم.

    و الان می تونید پارت گذاری رو شروع کنید.

    1. nsr

      nsr

      سلام و احترام

      متشکرم🌹

  6. nsr

    رمان فرود | nsr کاربر انجمن نودهشتیا

    عنوان: فرود نویسنده: nsr ژانر: اجتماعی، عاشقانه خلاصه: ویراستار: @marzii79
  7. nsr

    هپ با ضریب ۵

    هپ
  8. _ من حوای تو بودم اما تو تمام من بودی... تو به جز گذشتن راهی برام باقی نذاشتی.
  9. nsr

    هپ با ضریب ۵

    ۳۴۶
  10. M@hta

    سلام، به نودهشتیا خیلی خیلی خوش اومدین@_@

    از اینجا میتونید رمان نوشتن رو شروع کنید:

    تالار تایپ رمان

×
×
  • اضافه کردن...