عضو ویژه آتناملازاده ارسال شده در 6 ساعت قبل سازنده عضو ویژه اشتراک گذاری ارسال شده در 6 ساعت قبل پارت بیست و شیش - دیگه یک میلیون و خورده ای چی هست که پدرت بخاطر حکومتش با خانوادهش رو در رو بشه. - پدر من فردی پول دوست هست. حتی با وجود اینکه شرایط مالی مردممون خوب نیست اما برای خودش جت شخصی خریده. - تو اینکارها رو نکنی ها! به خنده افتاد. کنجکاو نگاهش میکردم ببینم چه مرگشه که گفت: - حالا بذار ببینم شاه میشم. آهی کشید. - فعلا که چیزی معلوم نیست! - چند روز پیش که اومدم گفتی نمیشه، حالا میگی چیزی معلوم نیست؟ دوباره خندید. - حالا! یکم مکث کردیم بعد گفت: - ترنج میتونی کمکم کنی؟ - چی شده؟ - من میخوام دوست دختر بگیرم. ابروهام بالا پرید. - چی؟! - آره، اومدن زنهام به اینجا که درست نشد حداقل یک دوست دختر داشته باشم. - بیخیال بابا! گیج نگاهم کرد. - چرا؟ من از نوجوونی سینگل نبودم. تو دختری رو نمیشناسی که بخواد با من دوست بشه. نباید اینطور نقشههام رو خراب میکرد. - نه، اما منتظر بمون برات پیدا میکنم. - مرسی! سر تکون دادم و رفتم تا به بقیه جشن برسم. نقل قول لینک به دیدگاه https://forum.98ia.net/topic/64-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%84%DA%A9%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D9%88%D8%A7%D8%AA%D9%86%DB%8C-%D8%A2%D8%AA%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%84%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D9%86%D9%88%D8%AF%D9%87%D8%B4%D8%AA%DB%8C%D8%A7/page/2/#findComment-8359 به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
شما در حال پست به عنوان مهمان هستید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .
توجه: strong> مطلب ارسالی شما پس از تایید مدیریت برای همه قابل رویت خواهد بود.