جنگ با دشمن فرضی! چه بگویم؟! | Taraneh کاربر انجمن نودهشتیا

[Taraneh]

من کم‌حرف نیستم، تو اونی نیستی که براش حرف داشته باشم.

[Taraneh]

تو‌ کافه داشتم از پله های طبقه بالا میومدم پایین

یهو‌ یه اکیپ همزمان از دور یه میز بلند شدن

هول شدم گفتم :

تروخدا بلند نشید من میرم دستمو بشورم :))))

[Taraneh]

تو‌ کافه داشتم از پله های طبقه بالا میومدم پایین

یهو‌ یه اکیپ همزمان از دور یه میز بلند شدن

هول شدم گفتم :

تروخدا بلند نشید من میرم دستمو بشورم :))))

[Taraneh]

تو درست به اندازه حرف هایی که کسی را نداری که برایش بگویی، اندازه گریه هایی که برایشان شانه‌ای نداری، اندازه دستهایی که نیست تا دستهای سردت را بگیرد و اندازه بوسه هایی که پشت استیکرها مخفی میشوند، تنهایی.

[Taraneh]

‏مامانم رفته موهاشو کوتاه کرده، برام عکس فرستاده. دوستم عکسه رو دید گفت وای مامانت چه خوشگله. بعد گفت عکس باباتم ببینم. نشونش دادم. گفت مامانت خیلی خوشگله ولی تو شبیه باباتی=))))))))

[Taraneh]

‏مامانم رفته موهاشو کوتاه کرده، برام عکس فرستاده. دوستم عکسه رو دید گفت وای مامانت چه خوشگله. بعد گفت عکس باباتم ببینم. نشونش دادم. گفت مامانت خیلی خوشگله ولی تو شبیه باباتی=))))))))

[Taraneh]

تا حالا شده این حس بهتون دست بده که رفقای نزدیکتون از خوشحالی شما خوشحال نمیشن؟

از این حس بدتر نداریم

[Taraneh]

بدترین حس اونجاست که حس می‌کنی مزاحم اونی که عاشق حرف زدن باهاشی، هستی!

[Taraneh]

هیچ‌وقت آدمارو از روی ظاهرشون قضاوت نکنید. یکم باهاشون ارتباط بگیرید، بعدش با خیال راحت از روی باطن کثیف‌شون قضاوت کنید.

[Taraneh]

‏همه چیز خیلی مهم به نظر میاد، تا وقتی که یکی تو خانواده مریض می‌شه و می‌فهمی نتیجه‌ی فلان امتحان و فلان کار به هیچ جات نیست و حالا نشد هم، فدای سرت.

[Taraneh]

یکی از ترس‌هایی که همیشه تو زندگیم داشتم اینه که «ناخواسته» کسی رو ناراحت کنم، چون ناخواسته اصلا حال نمیده، باید با برنامه‌ریزی و عمدی باشه که قشنگ پاره شدنشو ببینم کیف کنم.

[Taraneh]

یاد بگیرید که مردم را «هم‌کلاسی، هم‌باشگاهی، همکار، متقاضی و همسایه» خطاب کنید.

همه دوست و رفیقِ شما نیستند!

این‌جور کلمات، قوی هستند، از آن عاقلانه و برای آدمِ درست استفاده کنید...

[Taraneh]

واقعا حوصله رابطه الکی رو ندارم اگه زن میخوای هستم