پارت سه
صبح روز بعد
نایرا درو باز کرد وداد زد
ـ ایلن، ایلن بیا
ایلن از اتاق بیرون آمد و گفت
ـ چی شده؟
نایرا روزنامه ای رو که در دست داشت را بالا گرفت و گفت
ـ بببین ادامه روزنامه
و نشست رو مبل و روزنامه را خواند
«پیترو دنیرا»
ـ نام مردی که طلسم شده است پیترو دنیرا است.
طبق بازرسی های ما یک چاقو در قلب اقای دنیرا پیدا کردیم و سعی کردیم اثر انگشت قاتل روی چاقو پیدا کنیم و بعد از بازرسی به یک اتفاق عجیب برخورد کردیم اثر انگشت روی چاقو با اثر انگشت اقای دنیرا مطابقت دارد.
از یک لحاظ آشپزخانه بیمارستان چاقو دارد و اوضاع آقای دنیرا انقدر وخیم بود که اگر قصد خودکشی داشت نمیتوانست پاشد و به آشپزخانه برود و خود را بکشد.
ما آقای دنیرا را پشت در پیدا کردیم
یعنی وقتی اقای دنیرا در قلبش چاقو خورده بود پشت در پیدا کردیم و پنجره اتاق شکسته بود پس به طور قطعی نمیتوانیم بگوییم که خودشکی کرده و از لحاظ دیگر میتوانیم بگوییم کشته شده چون پنجره اتاق شکسته بود.
اگر شما توی روزنامه با همچین خبری رو به رو شوید چه کاری میکنید؟ می دانم سوالم احمقانه است و الان با خود می گویی که دیگر روزنامه پیدا نمیشود و الان با گوشی میشود هزار خبر جور وا جور راست یا دروغ دید و خواند.
در سر نایرا هزار سوال وجود داشت مثل
چرا اثر انگشت روی چاقو یکی است، چرا فامیلی مرد شبیه اسم نایرا بود، چرا خواست دو نامزد را طلسم کند، اگر اقای دنیرا پشت در بود پس داشت فرار میکرد؟
نایرا دیر یا زود به جواب سوالات خود میرسید.