-
تعداد ارسال ها
23 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
دستاورد های mahvin
-
بهار از راه میرسدنسیمدلنواز بهاریزمزمههای عاشقانهای بر گوش زمین میخواند
زمینپیچوتاپی در بدن خودمیدهد ولباسی پراز شکوفه های رنگارنگ برتن میکند
نغمه های پرندگانِعاشق به گوش میرسد سمفونی زیبای طبیعت به راه می افتد وچون گرد جادویی پریان شکوفه ها به گلهای زیبا تغییر شکل میدهند وکم کم با طلوع آفتاب طلایی ونور جادوییگلها به میوه های شیرین وگوارا مبدّل میشود شاخه ها بار دار میشوند وماحصل زحمت کشاورزان وزمان برداشتمحصول فرا میرسد.
کم کم محصولات چیده می شوند بارانهای پاییزی و سوز استخوان سوز به وزش در میآیدبرگهای سبز طراوت خود را ازدست داده وبه رنگهای طلایی نارنجی وقرمز در می آیند با وزش بادها برگها رقصان به زمین میریزند وکم کم دردل خاک پنهان میشوند
کم کم زمین بهخواب میرود زمستان فرا میرسد با باریدن برف وباران ویخ زدن آبها در زمین نیرو خون تازه ای در رگهای درختان جاری میشود آب مایه ی حیات بشر از درون زمین میجوشد وکمکم جوانه ها شروع به روییدن میکنند وازدل خاک سر در می آورند
این چرخه تکرار شدنی و بی وقفه در طبیعت تلنگری است برای ما انسانها که بدانیم هیچ چیز در دنیا ازبین رفتنی نیست خوبی وبدی رشد میکنند وهرکدام ماحصل خود رو دارند قانون کائنات بهترین درس برای ماست،قیامت خیلی وقت است شروع شده وما درخواب غفلتیم،خیلی زود دیر میشودوپشیمانی سودی ندارد.قدره یکدیگر وباهم بودن رابدانیم فاتح دلها باشیم نه شکننده ی دلها. -
Iپاییز طلایی ورنگارنگ
فصل جدایی بین برگ ودرخت
فصل جدایی بین سرسبزی و طراوت با خشکی و خشکسالی
فصل نزدیک شدن به مرگ ظاهری وخوابیدن خرسهای قطبی
ایکاش انسانها هم فصلی رابه خواب میرفتن شاید بعداز بیدارشدن بیشتر قدر هم رو میدونستن،شاید مراقب رفتار وردار وگفتارشان بودن که چون برگهای پاییزی دردل زمین ذخیره میشود وروز رستاخیز برهمگان روشن خواهد شد که چه کسی مقصر وچه کسی مظلوم واقع شده...
خدایا تو خود شاهدی وبزرگ گردن به انسان نزدیکتر
قضاوتهای ناعادلانه در سطح زمین غوغا میکند.
زمین از تحمل اینهمه فشار منفی به تنگ آمده
امیدوارم آمدن منجی وشکافنده ی علمها به همین زودی اتفاق بیفتد.
کره ی زمین به بهاری مزیّن شود که تو مقدر کردهای
ای مهربانترین. -
یک غزل مهمان من باش و پس از آن شب بخیر
نرم نرمک دستی افشان پای کوبان شب بخیروسعت غمهای ما را نیست مرزی آشکار
زین سبب لختی قلم بر ما بگریان شب بخیراز نگاهت شور و مستی میتراود چون شراب
شور و مستی را از این مستان تو مستان شب بخیرلحظهای دیگر بمان ای بانوی شعر و غزل
میزبان اکنون تویی ما نیز مهمان شب بخیربرف میبارد هوا سرد است بیرون میروی
یک غزل مهمان من باش و پس از آن شب بخیر.