رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
کارگاه آموزش رمان نویسی(ظرفیت 15 نفر) ×
انجمن نودهشتیا

Paradise

مدیر اجرایی
  • تعداد ارسال ها

    593
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روز های برد

    13
  • Donations

    0.00 USD 

تمامی مطالب نوشته شده توسط Paradise

  1. Paradise

    یکیشو انتخاب کن!

    سفر شب یا روز؟
  2. خوش اومدی

  3. میدونستی اولین گرافیست انجمنی؟

    1. نمایش دیدگاه های قبلی  بیشتر 2
    2. Paradise

      Paradise

      😁

      حس خوبیه نه؟

    3. ماسو

      ماسو

      تقریبا😁😁😁😁وقتی خوب میشه که اسم خودمو رو جلد رمانا ببینم😍

    4. Paradise

      Paradise

      وای آره خیلی خوبه

  4. میدونی اولین پلیس انجمنی؟

    1. Paradise
    2. بربری

      بربری

      نههه عه راست میگی 

      حاجی قربون دستت یادم انداختی❤❤😂

    3. Paradise
  5. چه خوشگل شدی

  6. Paradise

    مشاعره با اسم پسر🩵

    داریوش
  7. Paradise

    مشاعره با اسم پسر🩵

    نویان
  8. پارت اول رقص کنان لباس عروسی که تازه تموم کرده بودم رو تن مانکن کردم و بهش خیره شدم. این لباس عروس رو خیلی خاص طراحی و دوخته بودم و به هرکسی هم نشون نمی‌دادم. مطمئن بودم هرکس بخواد باید کلی هزینه بابتش بده. واسه همین اتاقش از بقیه لباس های کارگاه جدا بود و قصد داشتم به مشتری نشون بدم که میدونم ارزشش رو داره و بابتش هزینه دلخواه رو میده. با کلی وسواس دامنش رو مرتب کردم و از اتاقش خارج شدم که نگار جلوم سبز شد و با هیجان گفت: - آخ جونمی جون! بگو چی شده؟! با بهت و گیج از رفتارش پرسیدم: - چی شده؟ همینطور که دستم رو می‌کشید و به سمت دفتر می‌برد گفت: - امروز یه گروه فیلمبرداری اومده بود اینجا.. اینبار تعجب کردم و با اشتیاق بیشتری بهش گوش دادم: - خب؟! نگار که دید من ذوق دارم گفت: - شیرینی می‌خواما! با ذوق گفتم: - حالا تو بگو. نگار ادامه داد: - اومده بودن کارگاه. مدل لباس‌هایی که دوخته بودی رو نگاه کردن. پیج رو هم چک کردن و گفتن می‌خوان برای ۵ سال باهامون قرار داد ببندن. با ذوق نگار رو بوس کردم و گفتم: - اگه قرارداد بسته بشه حتما یه شیرینی پیش من داری. نگار هم خوشحال و خندان اومد بغلم. از تصور اینکه یه روزی بخوام برای گروه فیلمبرداری لباس بدوزم خوشحالم می‌کرد.
  9. سلام.

    آیا نمی‌خوای ملکه اسواتنی رو بنویسی؟

    1. Atna1318

      Atna1318

      سلام می خونی؟ 😍😍

    2. Paradise

      Paradise

      بله ک میخونم.. لطفا ادامه اش رو بنویس

    3. Atna1318

      Atna1318

      چشم 😍😍

  10. اولین ویراستار سایت مبارکت باشه عزیزم😍

    1. Kahkeshan

      Kahkeshan

      ممنونم خوشگل خانم🫀

  11. پارت ۶ آرتین همینطور که چایی‌اش رو بر می‌داشت گفت: - می‌ذاشتی ناهار از گلوت می‌رفت پایین بعد چایی می‌خوردی؟ همینطور که لیوان مخصوصا رو بر می‌داشتم گفتم: - دوس دارم روی تو بالا بیارم. آرتین هم یا حالت چندش نگاهم کرد که ریحانه گفت: - آخه تو چیکارش داری؟ چرا انقدر اذیت می‌کنی بنده خدا رو؟ آرتین هم در جوابش گفت: - آخه حال میده آوم حرص خواهرش رو در بیاره. حرص که می‌خوره قیافه اش باحال میشه. چایی به دست داشتم توی موبایلم چرخ می‌زدم و جواب راحیل رو می‌دادم که مامان صدام زد: - دلوین تو کی مطب نیستی؟! یه نگاه به تقویم گوشیم انداختم و گفتم: - اون هفته سه ‌شنبه و چهارشنبه بی کارم. مامان رو به آرتین گفت: - تو چی؟ آرتین چایی رو روی میز گذاشت و گفت: - من هر وقت امر کنین. چطور؟ مامان گفت: - می‌خوام یه سفر بریم. حوصله‌ام سر رفته. خندیدم و گفتم: - خب مادر من از اول هم همینو بگو. من با بیمارستان اوکی می‌کنم و پنج شنبه و جمعه هم نمیرم که بریم سفر. حالا کجا دوس داری بریم؟ مامان یکم فکر کرد و گفت: - شمال بریم. با آرتین و ریحانه دست‌‌هامون رو به هم کوبیدیم و گفتیم: - ایول.
  12. پارت ۵ با سرو صدای توی خونه بیدار شدم. گیج و منگ بودم و حتی نمی‌تونستم چشم‌هام رو باز کنم ببینم ساعت چنده؟ یکم با دست‌هام چشم‌هام رو مالیدم خمیازه‌ای عمیق کشیدم؛ دست‌هام رو آروم به پتوی روی پام کوبیدم و با حالتی خواب‌آلود به ساعت نگاه کردم که از دو بعدازظهر گذشته بود. از روی تخت بلند شدم و به سمت سرویس بهداشتی رفتم؛ آبی به صورتم زدم و به سمت سر و صدا رفتم که ببینم چه خبره سر ظهری که با دیدن ریحانه و آرتین سلام بلند و بالایی کردم. ریحانه با دیدنم خندید و گفت: - سلام. چه خواهر شوهر ژولیده‌ای یه برس به موهات میزدی بچه‌ام از عمه اش نترسه! خندیدم و گفتم: - حوصله‌ام نکشید. بخدا هنوز تو چرتم. ریحانه از اتاقم برس رو آورد و گفت: - بیا بشین اینجا تا موهاتو ببافم. بی حرف به جایی که اشاره کرده بود نشستم تا کارش رو بکنه. ریحانه عاشق بافت مو و آرایشگری هست و تا قبل از بارداری به شدت پیگیر بود و درآمد خیلی خوبی هم داشت اما بعد از بارداری به خاطر شرایطش کارش رو کمتر کرده بود و فقط از دور سالنش رو چک می‌کرد. آرتین با حالت ناراحتی ساختگی گفت: - ای خواهرشوهر جلب! چرا از زنداداشت کار می‌کشی؟ ریحانه هم در جوابش گفت: - خودم دوس دارم براش ببافم. موهاش بلند و قشنگه. زبونم رو برای آرتین در آوردم که آرتین هم با کنترل کوبید تو سرم. یکم آخ ‌ اوخ کردم دیدم کسی بهم محل نمیده دیگه لوس بازی در نیاوردم. بعد از اینکه ریحانه بافت موهام رو تموم کرد خودم رو توی آیینه دیدم. خیلی قشنگ و زیبا شده بود. لپ‌های تپلی ریحانه رو بوسیدم و ازش تشکر کردم که مامان از توی آشپزخونه داد زد: - دلوین بیا ناهار بخورد. خندیدم و گفتم: - مامان این هوار زدن نداشت‌ها! اومدم. آرتین هم گفت: - عوض این حرفا برو ناهارتو کوفت کن. همینطور که ازکنار می‌گذشتم تا برم آشپزخونه با برس کوبیدم توی سرش که آخش به هوا رفت و ریحانه خنده‌ی کوتاهی کرد. من هم سر میز نشستم و از قیمه بادمجون که مامان برام ریخته بود خوردم و از مامان پرسیدم: - بابا کجاس؟ مامان همینطور که وسایل دستش رو جا به جا می‌کرد گفت: - امروز کلاس جبرانی برای دانشجو‌هاش گذاشته. یکم دیر میاد. با دهن پر اوهوم گفتم و در آخر هک دونم رو خوردم. ظرف‌هام رو جمع کردم و شستم و با ریختن یه سینی چایی همه رو دعوت به نشستن کردم.
  13. خوشگل خانوم نمی‌خوای رمان من رو پیام تایید بفرستی؟

  14. مبارک باشه

    1. سایه مولوی

      سایه مولوی

      ممنونم عزیزم💕

    2. Paradise

      Paradise

      خیلی خوشگل شدی

    3. سایه مولوی

      سایه مولوی

      مرسی مرضیه جان💕🌹

  15. Paradise

    یکیشو انتخاب کن!

    متاهل گل رز یا گل نرگس؟
  16. مقدمه: چشم در چشم خیره به یکدیگر خیره شده و هم قسم شدیم که تا ابد و یک روز عاشقانه برای بودن در کنار هم جنگیده و تلاش کنیم و امروز من برای آن تلاش ها خودمان را تحسین کرده و ایستاده کف میزنم.
  17. رمان قسم میخورم ژانر: عاشقانه نویسنده مرضیه کریمی خلاصه:روزگار بی رحم تر از آن است که می‌شناسی! در این روزها همه با اسم عشق جلو آمده و بعد از نفع بردن کنار می‌کشند و فراموش می‌کنند گذشته را! اما من در این لحظه قسم میخورم در روزگاری که عشق را نمی‌شناسند عاشقانه دوستت داشته باشم.
  18. Paradise

    هپ با ضریب ۵

    ۲۸۷
  19. Paradise

    هپ با ضریب ۵

    هپ
  20. Paradise

    هپ با ضریب ۵

    بچه نذاشت ۱ بخوره😆 ۲۸۳
  21. Paradise

    هپ با ضریب ۷

    ۲۳۱
  22. Paradise

    هپ با ضریب ۵

    ۲۸
  23. عزیزم بعد از هر پارت رمانت من رو تگ کن برای ویرایش رمانت

    1. نمایش دیدگاه های قبلی  بیشتر 1
    2. Paradise

      Paradise

      نه نمی‌خواد از اول تگ کنی.

      @ رو میزنی و بدون فاصله اسم من رو مینویسی

    3. QAZAL

      QAZAL

      باشه عزیزم، بعد از آخرین جمله‌ی پارتم تگتون کنم دیگه ؟

    4. Paradise
  24. یه فانتزی شیک و قشنگ با رعایت تمام نکات ویرایشی... 😇

    آفرین تا تهش همینطور پیش برو

    1. S.NAJM

      S.NAJM

      ممنون از نگاه زیبای شما♡

  25. رمان فصل لیلی...

    خلاصه‌ی قشنگ وزیبایی داره.. منتظر پارت های زیباتون در تاپیک هستم

×
×
  • اضافه کردن...