رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
کارگاه آموزش رمان نویسی(ظرفیت 15 نفر) ×
انجمن نودهشتیا

Paradise

مدیر اجرایی
  • تعداد ارسال ها

    593
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روز های برد

    13
  • Donations

    0.00 USD 

تمامی مطالب نوشته شده توسط Paradise

  1. Paradise

    یه جمله اضافه کن

    حداقل از این طریق به درامد زایی بالا میرسم اما...
  2. Paradise

    هپ با ضریب ۵

    ۱۱۶
  3. Paradise

    مشاعره با اسم دختر🩷

    آتنا
  4. Paradise

    مشاعره با اسم پسر🩵

    نوید
  5. Paradise

    مشاعره با اسم دختر🩷

    هایده
  6. Paradise

    مشاعره با اسم دختر🩷

    نفس
  7. Paradise

    هپ با ضریب ۵

    هپ
  8. Paradise

    مشاعره با اسم پسر🩵

    شکیب
  9. مامانم به من سپرد که برم مغازه خرید و شیر و سیر بخرم و برگردم اما توی مسیر برگشتن به خونه یه عروسک فیل خوشگل چشمم رو گرفت. تصمیم گرفتم بخرمش واسه همین کمی دیر یه خونه رسیدم که مامان حسابی بهم گیر داد. کلمات: جوجه تیغی، ابر، توت، سنگ، فرفره
  10. مقام جدید مبارکا

    1. ماهی

      ماهی

      مرسی عزیزم

  11. Paradise

    یه جمله اضافه کن

    آقاجون با حالت تاسف باری نگاهم کرد و در حالی کک ها رو نوازش میکرد بهم گفت: - دختر جون اصلا چرا وقتی راجع به چیزی اطلاع نداری شروع به کار کردن میکنی؟
  12. نام رمان: توکان پدر خوانده نویسنده: مرضیه ژانر: جنایی، پلیسی، عاشقانه خلاصه: به دنبال جواب معماهایی می‌گشتم که سر از گذشته در آوردم. گذشته‌ای که اثری از آن به جز چند قطعه عکس و چند خط نوشته نبود و جواب همه معماها از یک عکس شروع شد، عکسی که شبیه من بود اما من نبودم؛ آن لباس سفید با گل‌هایی قرمز و روسری سفید زیادی خوشگلش کرده بود. عکسی که اگر قدیمی نبود و تاریخ نداشت قطعا شک می‌کردم خودم هستم. اما آن دختر که بود که شبیه من بود و من نبود؟ مقدمه: در‌تاریکی مطلق فرو رفته‌ام! دلم یک روزنه امید می‌خواهد که با نورش تاریکی زندگی را از وجودم بشوید و مرا از این حس خفگی نجات دهد و بالاخره روزی خواهد رسید که من نیز‌بتوانم طعم گس زندگی‌ را کنار زده و شیرینی ان را تجربه کنم.
  13. پارت ۳ توی مسیر من و آرتین حسابی ساکت بودیم و هر دو فکرمون مشغول بود. آرتین رو نمی‌دونم چرا ولی من حسابی ذهنم درگیر شغلم بود و حس عجیبی که موقع بدنیا اومدن نوزادها داشتم؛ حسی که گاهی دلم می‌خواست بچه خودم رو در آغوش بگیرم. به خونه که رسیدیم آرتین گفت: - می‌خوای برسونمت؟ کمی خم شدم تا از شیشه ارتین رو ببینم: - نه نمی‌خواد خودم میرم. ریحانه منتظرته. آرتین آروم گفت: - مامان پیششه. مادر و پدرش هم دارن میرن پیشش. منتظر می‌مونم برسونمت توی مسیر هم باهات حرف بزنم. سری تکون دادم و به داخل رفتم. سریع لباس هام رو عوض کردم و وسایلم رو برداشتم و بیرون رفتم. امشب شیفت شب بودم و علاوه بر بیمارهای خودم مریض‌های بیمارستان هم بودن. توی ماشین که نشستم آرتین گفت: - وسایلت رو برداشتی؟ با تکون دادن سر جواب مثبت دادم که آرتین راه افتاد. توی مسیر سکوت کردم تا آرتین به حرف بیاد آخرش هم گفت: - دلوین بنظرت ریحانه برای بارداری‌اش مشکلی داره؟ همین‌طور که به چهره نگرانش چشم دوختم گفتم: - نه چطور؟ آرتین دنده رو عوض کرد و گفت: - نمیدونم. نگرانش شدم، آخه یه چند وقتیه که زود خسته میشه و بی‌حاله. نمیدونم شاید هم من اشتباه می‌کنم. رو بهش گفتم: - خب سن بارداری هرچی بالاتر میره آدم زودتر خسته میشه. ولی خب بازم اگه خودش مایل باشه توی این دو سه روز میام پیشش ببینم وضعیتش نرماله یا نه. آرتین تشکری کرد و من رو بيمارستان پیاده کرد و رفت. من هم به محض وارد شدن سریع شیفت رو تحویل گرفتم و وارد بخش مخصوص شدم.
  14. تازه دیدمت

    مقام جدید مبارک

  15. Paradise

    مشاعره با اسم پسر🩵

    رادمان
  16. Paradise

    مشاعره با اسم پسر🩵

    یاسر
  17. Paradise

    مشاعره با اسم پسر🩵

    مصطفی
  18. Paradise

    مشاعره با اسم پسر🩵

    نعیم
  19. Paradise

    مشاعره با اسم پسر🩵

    بهمن
  20. Paradise

    مشاعره با اسم پسر🩵

    داراب
  21. Paradise

    مشاعره با اسم پسر🩵

    حامد
  22. Paradise

    مشاعره با اسم پسر🩵

    مسیح
  23. Paradise

    هپ با ضریب ۵

    ۱۰۷
  24. Paradise

    مشاعره با اسم دختر🩷

    افسانه
×
×
  • اضافه کردن...