رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
کارگاه آموزش رمان نویسی(ظرفیت 15 نفر) ×
انجمن نودهشتیا

بربری

پلیس انجمن
  • تعداد ارسال ها

    662
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • Donations

    0.00 USD 

تمامی مطالب نوشته شده توسط بربری

  1. بربری

    هپ با ضریب ۵

    453
  2. پارت3 سری تکان داد و گفت _ طرح رو میخونم و فردا تو جلسه مطرحش میکنم شاید لازم باشه یه سر بیای و خودتم توضیحات بدی تشکری کرده و با شب بخیری از اتاقش خارج شدم. از راهرو انبوه از در های اتاق ها گذشتم و به هال کوچک طبقه بالا رسیدم. از پله هایی که به بهار خواب را طی کردم و مقابل راهرویی که در ان سه در وجود داشت ایستادم اتاق انتهای راهرو متعلق به من بود همان در قهوه ای سوخته ای که بیست سال از زندگی ام به ان اختصاص داشت. با گشودن در حجم هوای سردی که بر گونه هایم نشست بوس چوب عصب های بویایی ام را تحریک میکرد. توران چمدان و کلاه و پالتویم را در کنار تخت تک نفره رها کرده بود. ورودم به اتاق با سوزش قلب و احساس دلتنگی همراه بود که گمان میکردم مدت ها پیش خاک کرده ام. هیزم های درون شومینه با فداکاری سعی در گرم و روشن نگهداشتن اتاق داشتند. در را بستم دست نبردم تا چراغ را روشن کنم. نور مهتاب و اتش درون شومینه تا حدودی اجسام را در محدوده بینایی ام قرار میداد. مقابل پنجره رو به باغ ایستادم درختان انتهای باغ همچون دیو هایی که مثالش را در قصه ها خوانده بودم قیام کرده بودند و من تخمین میزدم که از هنگامی که رفتم تا چه حد رشد کرده اند که با تاریکی هوا چندان قابل تشخیص نبود. رو نوک پا به سمت راست چرخیدم و به سوی میز مطالعه خاک گرفته ام گام برداشتم مقابلش رو دیوار حجم زیادی کاغذ و طراحی از اعضای بدن و گیاهان به چشم میخورد که همگی حاصل دست خط خودم بود. گرد و غبار نشسته روی میز را لمس کردم و پشت صندلی جای گرفتم. درحالی که بسته سیگار و فندک ارزان قیمتی که از فرودگاه خریده بودم را از جیب شلوارم بیرون میکشیدم پای رو پا انداختم . در میان انبوه طرح ها و اطلاعات چسبیده به دیوار نقشه جهانی که یکی از دومیراث جامانده از پدرم بود خودنمایی میکرد. کاکتوسم که میدانستم سالها پیش دار فانی را وداع گفته، شمع و دو قاب عکس خانوادگی متعلقات روی میز را تشکیل میداد. شمع را جلو کشیدم و خساست را کنار گذاشتم و تصمیم گرفتم میراث دوم پدرم را بعد از بیست سال به اتش بکشم. بسته سیگار را گشودم و درحالی که نخی را با اتش شمع روشن کردم. به افراد درون قاب عکس چشم دوختم. بغض ناخواسته گلویم را فشار میداد و نمیدانستم اثر خستگی ست یا احساساتی که اصولا جایشان در سطل اشغال بود شاید هم شمعی که با شعله ور تر شدن اش بوی قهوه را در اتاق گسترش میداد چه ارثیه باارزشی اگر میدانستم بودار است با اسانس قهوه روشن اش نمیکردم. حال مرثیه گرفتن برای شمع را نداشتم. سیگار به نصفه نرسیده در پای گلدان خاموش اش کردم و روی صندلی چوبی که مایه درد نشیمنگاهم بود وا رفتم.
  3. بربری

    مشاعره با اسم پسر🩵

    رهام
  4. بربری

    مشاعره با اسم پسر🩵

    نامی
  5. بربری

    مشاعره با اسم پسر🩵

    لاهور
  6. بربری

    مشاعره با اسم دختر🩷

    وحیده
  7. بربری

    هپ با ضریب ۵

    هپ
  8. بربری

    هپ با ضریب ۵

    473
  9. بربری

    هپ با ضریب ۵

    471
  10. بربری

    هپ با ضریب ۵

    469
  11. بربری

    هپ با ضریب ۵

    467
  12. بربری

    هپ با ضریب ۵

    هپ
  13. بربری

    هپ با ضریب ۷

    223
  14. بربری

    هپ با ضریب ۵

    463
  15. بربری

    مشاعره با اسم دختر🩷

    آیدا
  16. بربری

    یکیشو انتخاب کن!

    موتور سگ یا گربه؟
  17. بربری

    هپ با ضریب ۷

    221
  18. بربری

    هپ با ضریب ۵

    461
×
×
  • اضافه کردن...