رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
کارگاه آموزش رمان نویسی(ظرفیت 15 نفر) ×
انجمن نودهشتیا

ارسال‌های توصیه شده

بنام خالق تخیل ها

نام اثر: راز پسر همسایه 

نویسنده: الناز سلمانی 

پارت گذاری: نامعلوم 

مقدمه: 

مقدمه:

 

در تاریکی شب، در سکوت خفته‌ی کوچه‌های تاریک می‌دویدم. انگار که کوچه‌ها کش می‌آمدند، فشرده‌تر از همیشه. سایه‌ها مرموز بودند و گیج‌تر از آن که بتوانم سایه خودم را میان‌شان تشخیص بدهم. هر قدمی که برمی‌داشتم، بیشتر به شک می‌افتادم. اینجا جایی نبود که آدم بتواند احساس امنیت کند، اما عجیب‌تر از همه، چیزی در این شبِ تاریک مرا به پیش می‌برد.

***

پارت ۱: آشنایی با آرین

آرین پسری بیست و یک ساله، قد بلند با چشم‌ها و ابروی مشکی است؛ پسر کاملاً شرقی. برای ادامه تحصیل در دانشگاه به خانه‌ی پدربزرگش آمده بود. از تنهایی حوصله‌اش سر رفته بود و درس خواندن دیگر برایش جذابیت نداشت. پدربزرگ هم دارو می‌خورد و بیشتر اوقات یا خواب بود، یا در چرت. روزها و ماه‌های کسل‌کننده پشت سر هم می‌گذشت که یک روز، همسایه‌ای جدید به آن کوچه تاریک و سرد، که چراغ برقش سوخته و تیره بود، می‌آید.

آرین با خوشحالی بیرون می‌آید و به پسری مرموز برخورد می‌کند. نگاه سرمه‌ای سینا عادی نبود، اما آرین هم تحت فشار تنهایی، آن را نادیده می‌گیرد. با سرعت گفت:

«سلام، من همسایه‌ی کناری‌ام. آرین هستم. کمکی از دستم برمیاد؟»

پسر مرموز که آرین را می‌دید، چند ثانیه به او نگاه کرد. سکوت عجیبی میان‌شان برقرار شد. آرین منتظر بود تا او پاسخی بدهد، اما چشمان سرمه‌ای سینا به طرز عجیبی عمیق و نافذ به نظر می‌رسید. انگار که نگاهی از گذشته‌ای دور و پنهان به او دوخته شده بود. پس از لحظه‌ای سکوت، سینا با صدای آرام و محجوبی پاسخ داد:

«نه، مرسی. وسایل زیادی ندارم.»

صدایش نرم بود، اما در آن چیزی نهفته بود که آرین نمی‌توانست آن را توضیح دهد. گویی در عمق صدای سینا، چیزی خطرناک و تاریک وجود داشت که او نتوانست به راحتی از آن بگذرد.

آرین کمی مکث کرد. از آنجا که احساس تنهایی شدیدی داشت و به هم‌صحبتی نیاز داشت، در ادامه گفت:

«اگر چیزی نیاز داشتی، حتما بگو. من همیشه اینجا هستم.»

سینا فقط نگاهی کوتاه به او انداخت و سپس در را آرام بست. آرین خوشحال شد که همسایه جدیدی آمده است.

او فکر می‌کرد سینا از آن دسته آدم‌هایی است که دیر با دیگران گرم می‌شوند، اما آرین خود شخصیتی بود که تا با کسی که مدنظرش باشد دوست نشود، دست از تلاش نمی‌کشید.

moonecho

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .
توجه: مطلب ارسالی شما پس از تایید مدیریت برای همه قابل رویت خواهد بود.

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
  • اضافه کردن...