رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
به اطلاع کاربران می‌رسانیم دو انجمنِ نودهشتیا باهم ادغام شده‌اند. با این وجود، تمامی آثار شما محفوظ است و جای نگرانی نیست. در صورتی که مشکل ورود به اکانت خود را دارید، از گزینه "بازیابی پسوورد" استفاده کنید. ایدی تلگرام جهت بروز خطا: @Delbarity ×
انجمن نودهشتیا
به اطلاع کاربران می‌رسانیم دو انجمنِ نودهشتیا باهم ادغام شده‌اند. با این وجود، تمامی آثار شما محفوظ است و جای نگرانی نیست. در صورتی که مشکل ورود به اکانت خود را دارید، از گزینه "بازیابی پسوورد" استفاده کنید. ایدی تلگرام جهت بروز خطا: @Delbarity

ارسال‌های توصیه شده

به نام خدا 

نام رمان: یه مشت گیلاس

ژانر: عاشقانه 

نویسنده: فاطمه صداقت زاده

مقدمه:

اگر قرار باشه که نشه، خودت رو بکشی هم نمیشه.

اگر هم که قرار باشه بشه، دنیا هم بسیج بشن نمیتونن جلوش رو بگیرن.

یه وقت‌هایی هم هست که همه چیز دست به دست داده تا نشه. ولی خب ما انسان ها یه چیزی داریم به اسم "اراده" که کوه رو میتونه جا به جا کنه.

قهرمان‌ها همه جا هستن. اونا بین ما آدم‌های عادی زندگی میکنن فقط یه تفاوت بزرگ دارن که همون باعث میشه اونا قهرمان بشن اما ما نه!

قهرمان‌ها طرز فکرشون متفاوته، اونا فقط به فکر خودشون نیستن، راه ساده و پیش پا افتاده رو دوست ندارن. قهرمان‌ها حاضرن سختی بکشن و فداکاری کنن تا مسیر برای هم‌نوع هاشون هموار بشه.

اون‌ها دنبال یه زندگی آروم و بی سر و صدا نیستن. بزرگترین ویژگی این آدم‌ها "از خود گذشتگی" نام داره.

خلاصه:

همه چیز با یه نگاه شروع شد...
نگاهی که اکر کسی می‌دید حکم زنده به گور شدنمون رو امضا می‌کرد!
اما نگاه تو انقدر رنگ زندگی داشت که نتونم ازش چشم بگیرم. 
تو روستایی که دور تا دورش تا چشم کار می‌کنه فقط کوه و درخت و جنگله و خان نعوذبالله جای خدا برای جان و مال و ناموس مردم حکم می‌کنه؛ کسی حق نداره بی‌اجازه‌ی خان نفس بکشه.
وقتی خان بگه عشق و عاشقی ممنوعه صرف کردن فعل "دوست داشتن" از موهبت الهی تبدیل میشه به مصیبت، به بلا...
اینجا "دوستت دارم" خطرناک ترین جمله‌ایه که میتونی به زبون بیاری!
 اما من از هیچ چیز نمی‌ترسم.
مخصوصا وقتی که نگاهم که به چشم‌های تو باشه.

ویرایش شده توسط shirin_s
  • مدیریت کل

do.php?imgf=org-5fba488537971.png

🌸درود خدمت شما نویسنده‌ی عزیز🌸

از اینکه انجمن ما را برای انتشار اثر خود انتخاب کرده‌اید نهایت تشکر را داریم. لطفا قبل از شروع پارت گذاری، ابتدا قوانین تایپ رمان را مطالعه فرمایید.
قوانین تایپ اثر در انجمن نودهشتیا

برای اثر خود ابتدا درخواست ناظر بدهید تا همراه شما باشد.
آموزش درخواست ناظر

هنگامی که اثر شما به 30 پارت رسید، در راستای بهبود قلم، می‌توانید درخواست نقد حرفه ای بدهید.
درخواست نقد اثر

با نوشتن 25 پارت از رمان خود، می توانید درخواست طراحی جلد بدهید.
درخواست کاور رمان

بعد از انجام نقد توسط منتقدین حرفه‌ای و ویرایش نکاتِ گفته‌شده، می توانید برای انتقال اثر به تالار برتر درخواست نمایید:
درخواست انتقال به تالار برتر

همچنین پس از اتمام اثر، لطفا در این تاپیک اعلام فرمایید.
اعلام پایان

با تشکر کادر مدیریت نودهشتیا

ناهید زنی که تحت خشونت شوهرشه و رنگ پوستش از سفید، به کبود تبدیل شده! آیا عشق قدیمیش می‌تونه نجاتش بده؟!

کلیک کنید تا داستان ناهید رو بخونید

به گفتگو بپیوندید

شما در حال پست به عنوان مهمان هستید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .
توجه: مطلب ارسالی شما پس از تایید مدیریت برای همه قابل رویت خواهد بود.

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
  • اضافه کردن...