رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
کارگاه آموزش رمان نویسی(ظرفیت 15 نفر) ×
انجمن نودهشتیا

ارسال‌های توصیه شده

ارسال شده در (ویرایش شده)

عنوان: فصلِ لیلی 

نام نویسنده: nedgolli

ژانر: عاشقانه، اجتماعی 

هدف: تصویر کشیدن زیبایی عشق

خلاصه: تو بوی بهاری..بوی خاکِ نم خورده..بوی عطر سیب و رازقی..تو چای قرمزِ هل داری تو یه عصر پاییزی..تو خودِ زندگی هستی ..

لیلی دختری از دلِ ،کویر با گذرکردن از مراحل سخت زندگی به شکوه عشق دست پیدا میکنه آیا؟...

ساعت پارت گذاری:۱۰ صبح و ۸شب 

ویرایش شده توسط سادات.۸۲
  • سادات.۸۲ عنوان را به رمان فصلِ لیلی | nedgolli کاربر انجمن نودهشتیا تغییر داد
  • مدیر ارشد
ارسال شده در

%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B4%DB%B1%DB%B0%DB%

🌸درود خدمت شما نویسنده‌ی عزیز🌸

از آن‌که انجمن ما را برای انتشار اثر خود انتخاب کرده‌اید نهایت تشکر را داریم.

 

لطفا قبل از شروع پارت گذاری ابتدا قوانین تایپ رمان را مطالعه فرمایید.

قوانین تایپ اثر در انجمن نودهشتیا

 

برای اثر خود ابتدا درخواست ناظر بدهید تا همراه شما باشد.

آموزش درخواست ناظر

 

هنگامی که اثر شما به 30 پارت رسید می توانید درخواست نقد بدهید.

درخواست نقد اثر

 

با رسیدن به 35 پارت می توانید برای اثر خود درخواست جلد بدهید.

درخواست کاور رمان

 

با تحویل گرفتن نقد و ویرایش نکات، می توانید درخواست بررسی برای تالار برتر را بدهید.

درخواست انتقال به تالار برتر

 

همچنین با اتمام اثرتون لطفا در این تاپیک اعلام فرمایید.

اعلام پایان

 

با تشکر

|کادر مدیریت نودهشتیا|

  • 3 هفته بعد...
ارسال شده در

پارت ۳

لیلی چنان شیفته و دلبسته فرهاد بود که خداگونه میپرستید اونو .و فرهاد چنان عاشق لیلی که غیر اون چیزیو و کسیو نمیدید .خبر تو تموم آبادی پیجیده بود که بله لیلی و فرهاد خاطر خواه همدیگن .فرهاد خواستگاری ناموفقی داشت و لیلی هم نیز همچنین .پس فرهاد به خانوادش رسوند که برن و از لیلی خاستگاری کنن اما مادر فرهاد دوست داشت فرهاد با خواهر زاده اش ازدواج کنه و ناراضی بود اما از اونجایی ک فرهاد همیشه حرف خودش بود پس ناچارا باهاش رفتن خاستگاری و جواب بله رو گرفتن و برای عروسی اماده میشدن ..لیلی تک دختر خانواده و عزیز کرده مادرش مث ماه میدرخشید تو مجلس .شب بعد حلقه و چادر و شکلات و کله قند سفید بزرگ و بقیه رسومات رو به جا اوردن و لیلی و فرهاد رسما نامزد شدن و فردای اون روز عقد جاری شد و مراسم جنابندون و شب زفاف به خوشگلی تمام برگزار شد و لیلی پا به خونه ی عشقش فرهاد گذاشت ..

اما چه کسی از اینده و فرداها خبر داره ؟

چه کسی میدونه عشق گره اخر ه برای نبریدن ..

عشق چونان اتش به خرمن من زدی تو ...

 

 

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...