شاعران گمنام | اشعار

[Taraneh]

دل شکستی و کسی نیست بگوید این غم ،

بومرنگ است و شبی سوی تو بر می‌گردد !

[Taraneh]

شنیده‌ام که درخت از درخت باخبر است           

و من گمان دارم که سنگ هم از سنگ

و ذره ذره عالم که عاشقان هم‌اند

مگر دل تو که بیگانه است، با دلِ من!

- هوشنگ ابتهاج

[Taraneh]

یک رساله دیده ام، با نام زیبای بغل

پس عزیز قلب من، حی علی خیر العمل!

[Taraneh]

عشق بعضی وقت‌ ها از درد دوری بهتراست

بی‌ قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است!

[Taraneh]

توی قرآن خوانده‌ام… یعقوب یادم داده است:

دلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتر است :)

[Taraneh]

نامه‌ هایم چشم‌ هایت را اذیت می‌کند

درد دل کردن برای تو حضوری بهتر است

[Taraneh]

چای دم کن… خسته‌ ام از تلخی نسکافه‌ ها

چای با عطر هل و گل‌ های قوری بهتر است

[Taraneh]

من سرم بر شانه‌ات؟ . . یا تو سرت بر شانه‌ام؟

فکر کن خانم اگر باشم چه جوری بهتر است؟

[Taraneh]

گفتا که می‌بوسم تو را، گفتم تمنا می‌کنم

گفتا اگر بیند کسی، گفتم که حاشا می‌کنم

[Taraneh]

گفتا ز بخت بد اگر، ناگه رقیب آید ز در

گفتم که با افسونگری، او را ز سر وا می‌کنم

[Taraneh]

گفتا که تلخی‌های می گر ناگوار افتد مرا

گفتم که با نوش لبم، آن را گوارا می‌کنم

[Taraneh]

گفتا چه می‌بینی بگو، در چشم چون آیینه‌ام

گفتم که من خود را در آن عریان تماشا می‌کنم

[Taraneh]

گفتا که از بی‌طاقتی دل قصد یغما می‌کند

گفتم که با یغماگران باری مدارا می‌کنم

[Taraneh]

گفتا که پیوند تو را با نقد هستی می‌خرم

گفتم که ارزان‌تر از این من با تو سودا می‌کنم

[Taraneh]

گفتا اگر از کوی خود روزی تو را گفتم برو

گفتم که صد سال دگر امروز و فردا می‌کنم

[Taraneh]

من حسـودی میکنم حتی به دیوار اتاق ، 

تکیه‌گاهت میشـود وقتی کنارت نیستم!

[Taraneh]

زندگی صحنه دل بود که من کات شدم،

بس که در محضر چشم تو مجازات شدم!

[Taraneh]

من که از شعر و غزل هیچ نمی‌دانستم .‌.

تا که در فرضیه چشم تو اثبات شدم!

[Taraneh]

من شعر نوشتم که دلش رام من خسته شود

او شعر مرا برد که دل از کس دیگر ببرد !

[Taraneh]

کافری یا قاتلی یا از وجودم خسته‌ای ؟

روسری با رنگ قرمز تازه کج هم بسته ای!

[Taraneh]

روز اول كه به من بوسه زدي جای سلام

كاش ميگفتم جوابش واجب است والامقام

[Taraneh]

قيمت لعل لبت كم نشود آرام جان

خمس آن شهد لبت بوسه بُوَد از هركدام

[Taraneh]

مستحق هستم زكاتم را به آغوشی بده

تا كه من دور تو گردم جای هر بيت الحرام

[Taraneh]

شب به شب با ياد تو سر ميكنم كنج اتاق

هم در آغوش خيال تو رسد صبحم به شام

[Taraneh]

آخر از چشمك اين ستاره ها خسته شدم

به تماشای تو سوگند كه تویی ماه تمام