جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'هاگوارتز'.
8 نتیجه پیدا شد
-
بسم الله الرحمن الرحیم نام رمان : جادویِ احساس نویسنده: غزال گرائیلی | عضو هاگوارتز نودهشتیا ژانر رمان: تخیلی خلاصه داستان: در این شهر همه مردم برای زنده ماندن، هر چی احساس در وجود خود دارند را به ویچر میفروشند و با این کار به قدرت او و همراهانش میافزایند اما یک روز فردی به این شهر میآید که... مقدمه: کاش دلخوشیها بسیار بود و جادوی احساسات و عشق، میان تمام آدمها جریان داشت و هیچکس غمگین نبود. کاش بیدغدغه میخندیدیم و بیمنت میبخشیدیم و بیفکر میخوابیدیم و غرق در آرامش و اشتیاق، بیدار میشدیم... کاش مشکلات، اندک بود و رنجها محدود بود و نگرانیها در سطحیترین لایههای احساسات آدمی اتفاق میافتاد. کاش اتفاقات خوبی میافتاد و خبرهای خوبی میرسید و شادیِ بیاندازهای را جشن میگرفتیم. کاش آباد بودیم، کاش آزاد بودیم، کاش هیچ اندوه بزرگی نداشتیم.
-
"به نام خدا" نام رمان: رز وحشی نویسنده: فاطمه صداقت زاده ژانر : عاشقانه خونآشامی، درام فانتزی خلاصه: پنهان از دید انسانها و زیر برج و باروهای کاخ سنگی مخوف، قبایل خونآشام قرنهاست که با پیوندهای شکننده سیاسی و سنتهای خونین حکمرانی میکنند. سنت و اصالت حرف اول را میزند و تنها کسی لیاقت رهبری را دارد که خون ومپایر بزرگ در رگهایش جریان داشته باشد. در میان این دنیای استوار بر رسومات کهن، شاهزاده مارکوس، وارث تاج و تخت ومپایر بزرگ و حافظ اجماع قبایل خوناشام در آستانه ازدواجی سیاسی برای اثبات پایبندی خود به رسومات و تحکیم قدرت است؛ اما زندگی او با ملاقات تصادفی رُزا، دختری از جنس آدمیان دچار تحول و دگرگونی میشود. حال او با سرنوشتساز ترین لحظات زندگی خود رو به روست. تابو شکنی توسط کسی چون او میتواند دریایی از خون را به راه بیاندازد.
- 93 پاسخ
-
- 6
-
-
بازگشت گرگینه، رمان بازگشت آلفا | سایه مولوی عضو هاگوارتز نودهشتیا
سایه مولوی پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در تایپ رمان
نام رمان: بازگشت آلفا ژانر رمان: فانتزی، عاشقانه نویسنده: سایه مولوی | عضو هاگوارتز نودهشتیا خلاصه: بازگشت آلفا خلاصه: راموس گرگینهای است از نسل آلفا و جانشین پادشاهی، اما با چند تفاوت فاحش. تفاوتهایی که سرزمینی را به خط نابودی میکشانند و طایفهای را درگیر فتنه میکنند، اما چیزی در این تفاوتها پنهان شده است. راز در پس این تفاوتها چیست؟! آیا قرار است دنیا همیشه روی بدش را به راموس نشان دهد؟! شاید هم برای تغییر باید منتظر یک معجزه بود؛ معجزهای از جنس عشق! مقدمه: روزی باز خواهم گشت، روزی باز خواهم گشت و به همه نشان خواهم داد که متفاوت بودن همیشه هم بد نیست. روزی باز خواهم گشت و آلفا بودنم را اثبات خواهم کرد. من بد نیستم، من فقط کمی متفاوتم و با همین تفاوتها سرزمین گرگها را نجات خواهم داد. -
بسم الله الرحمن رحیم نام رمان : دروازه ناسوگان نویسنده: اماتا | عضو هاگوارتز نودهشتیا ژانر رمان: ترسناک، رازالود خلاصه: سرگرد بهمن راد، افسر پلیسی که در جریان عملیاتی خونین مجروح شده و همرزمش را از دست داده، پس از بازگشت از بیمارستان درمییابد ذهنش دیگر تنها در اختیار خودش نیست. او در میانهی پیگیری پروندهای ناتمام با فرقهای باستانی به نام نکراویل روبهرو میشود؛ گروهی که باور دارند مرگ تنها دروازهای به حضور “ارواح ناسو” است — موجوداتی که میان زندگی و نیستی سرگرداناند. بهمن هر شب در خواب به سال ۱۳۴۶ بازمیگردد، جایی که در کالبد افسر نگهبانی به نام جلال گرفتار است و قوانین هولناک یک تیمارستان متروکه را دنبال میکند. مرز میان واقعیت و کابوس در ذهن او از هم میپاشد، و پلیسی که روزی در پی جنایتکاران بود، اکنون باید در برابر روحی که درون خودش بیدار شده بجنگد... مقدمه: در جهان تاریک ذهن، حقیقت همیشه چهرهای دوگانه دارد. بهمن، افسر جوانیست که پس از شکست در عملیاتی خونین، درگیر پروندهای نیمهتمام میشود؛ پروندهای که شصت سال پیش، پلیسی دیگر به نام جلال، جانش را بر سر آن گذاشته بود. اما هرچه به حقیقت نزدیکتر میشود، خودش را بیشتر از دست میداد. او هر شب در خواب به تیمارستانی قدیمی منتقل میشود، جایی که قوانین عجیب، صداهای نامرئی و سایههایی بیچهره، از او میخواستند حقیقت را به یاد بیاورد... حال در جهانی که مرز خواب و بیداری محو شده، حقیقت دیگر آن چیزی نیست که با چشم دیده میشود. این داستان، روایتی است از تسخیر، گناه و مردی که باید با روحی درون خود بجنگد تا دیوانه نشود. این رمان، دعوتی است به جایی که هر قانون، مرز بین مرگ و زندگی را تعیین میکند...
-
فرا رسیدن فصل جادو، ترس و عاشقی رو بهتون تبریک میگم دخترای خوش قلم! Welcome to the magical autumn این مرحله به معنای اتمام هاگوارتز نیست این مسابقه اصلی و بزرگ ماوراء هستش، شما به قسمت نوشتن رمان رسیدید🍁🤍🍁 زمان اتمام این مسابقه پایان ماه دوم از پاییز یعنی آبان هستش پس قلمهاتون رو به گرد جادویی آمیخته کنید و بشتابید🤞🏻🍁 https://cdn.imgurl.ir/uploads/g105878_POV-_you_wake_up_Halloween_morning_in_Hocus_Pocus_world__1.mp4 این کلیپ ☝🏻هم حتما ببینید به من که خیلی حس خوبی داد🍁🤍🍂 توضیحات لازم: حداقل صفحات این رمان پونصد هستش، زیر این عدد غیرقابل قبول محسوب میشه🍂 هر شخص موظفه که رمانی با نوع گروه خودش بنویسه، یعنی اگه خون آشام هستید رمانی بنویسید که راجب خون آشام ها باشه🍁 شما از امشب تاپیکی تو قسمت تایپ رمان ایجاد میکنید با اسم: رمان(....) | هانیه پروین عضو هاگوارتز نودهشتیا یا اگه طولانی شد و دوست نداشتید، تو قسمت برچسب کلمه هاگوارتز رو وارد کنید و تو قسمت پیشوند بزارید که پررنگ و جلوه دار باشه.. به پارت سی که رسیدید درخواست جلد میدید و تو تاپیک درخواست جلد حتما ذکر میکنید که این رمان برای هاگوارتز هستش، جلدی که براتون زده میشه یه تفاوت کوچیک با بقیه جلدها داره. هیچ تاپیک نقد و نظری لازم نیست، دوستان میتونن مطالعه کنن و تو نمایه هاتون با شما ارتباط بگیرن، به تاپیک نقد یا درخواست نقد احتیاجی نیست. بعداز زدن تاپیک رمان حتما لینکش رو اینجا برام ارسال کنید با این عنوان: [من هانیه پروین خون آشام هاگوارتز کتاب جادویی خود را آغاز کردم🍁 لینک رمان] هر سئوالی که داشتید تو تاپیک پرسش میتونید ارسال کنید. با آرزوی موفقیت برای تک تک شما خوش قلم های عزیز و صبورم🍁🤍🍁 🍁 @هانیه پروین @سایان @سایه مولوی @Taraneh @ملک المتکلمین @QAZAL @Amata @عسل @S.Tagizadeh @shirin_s @raha @Mahsa_zbp4 @آتناملازاده
-
نام رمان: طبقهی فراموش شده نویسنده: زهرا | عضو هاگوارتز انجمن نودهشتیا ژانر: عاشقانه – ماورایی – معمایی – روانشناختی خلاصه در دل دوبی، شهری که شبهایش از نور میدرخشند و روزهایش زیر لایههای گرما و سکوت خفه میشود، برجی ایستاده که هیچوقت خاموش نمیشود. رها، زنی ایرانی، برای طراحی داخلی واحدهای متروک آن برج استفاده میشود — پروژههای ساده، در شهری که همهچیزش نو و بیگذشته به نظر میرسد. اما هرچه بیشتر در طبقات بالا کار میکند، حس عجیبی در او بیدار میشود. در نقشههای عددی وجود دارد که در خود برج دیده نمیشود؛ طبقهای که کسی از آن حرف نمیزند. با هر قدمی که برمیدارد، نور، صدا و زمان شکل دیگری پیدا میکنند، و دوبیِ شیشهای اطرافش کمکم چهرهای دیگر به خود میگیرند — شهری که زیر پوستش چیزی خاموش میشود. میان سکوت و برق، میان گذشته و آینده، میان عشق و سایه، رها به حقیقتی نزدیک میشود که نه فقط دربارهی برج، بلکه دربارهی خودش هم هست. حقیقتی که بهجای فریاد، با زمزمهای از پشت دیوارها آغاز
- 38 پاسخ
-
- 5
-
-
- روح هاگوارتز
- هاگوارتز
-
(و 3 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
نام رمان: هیدارا: طلوع یک بازمانده! نویسنده: ترانه مهربان ژانر: فانتزی-تخیلی، عاشقانه و.. خلاصه داستان: خانوادهی هیدارا که حاکمان و نگهبانان جامعه جادوگران در برابر تهدید های مهر و موم شده بودند به دست مردم جادوگر سرنگون و تبعید شدند. حالا هیدارا باید راز سقوط خانوادهش را کشف و از نابودی دنیای جادو جلوگیری کند! مقدمه: در روزگاری که خورشید بر قصرهای سنگی ما غروب میکرد و سایهی اژدها بر برجهایمان میافتاد، جهان زیر فرمان نام ما بود! میگفتند ما با آتش پیمان بستهایم، که قدرتمان از نفس موجوداتی میآید که از آغاز خلقت، مرز میان تاریکی و نور را پاس میداشتند. اما هیچ شعلهای تا ابد نمیسوزد. روزی رسید که مردم بر ما شوریدند؛ همان کسانی که روزگاری زیر پرچم ما پناه میگرفتند. آتشی که ما برای محافظت افروخته بودیم، در دستان آنان بدل به نابودیمان شد. اکنون تنها من ماندهام؛ بازماندهای از خاکستر نامی که جهان از یاد برد. و اگر روزی این خونِ خاموش در رگهایم بیدار شود، شاید تعادل بازگردد…! یا شاید، جهان دوباره در آتش من بسوزد.
- 1 پاسخ
-
- 4
-
-
سلام نودهشتیا! حالتون چطوره؟! من برگشتم با یک مسابقه دیگه... مسابقهای که زمانی کلی طرفدار داشت و شرکت کننده💛 بنا به درخواست مکرر شما عزیزان هاگوارتز به نودهشتیا برگشته🤎 این مسابقه با تمام مسابقهها فرق میکنه چون پشتش یک قصه داره، قصهای از دل رویا... 📚📚📚 روزی روزگاری نودهشتیا با سرزمینی بزرگ و عجیب مواجه میشه، سرزمینی به اسم ماوراء... این سرزمین درست مثل چهارفصل زندگیمون به چهار قسمت تقسیم میشد. قسمت اول آبی رنگ بود، آبی تیره... قصرش از غار سنگی بود، ماه آسمانش همیشه کامل! این قسمت به اسم گرگها بود، گرگینههای ماوراء!🐺💙 قسمت دوم تنها قسمت دو رنگ سرزمین بود، این بخش تماما سبز و بنفش بود، قصری در کار نبود بلکه پراز کلبههای عجیب و شلوغ بود، شلوغ از جاروهای بلند! این قسمت صدای غار و غار کلاغها با صدای خندههای مهیب مساوی میشد، خندههای جادوان! این بخش از سرزمین به نام جادوگرهای ماوراء بود!🧙🏻♀️🧝🏻♀️ قسمت سوم که به بخش خونین شهرت داشت، قسمت پرآوازه و خاص ماوراء... قصری سیاه رنگ با افرادی خونین لب و پوستی همانند برف... جامهای سرخشان را بالا آوردند و این قسمت از سرزمین را به نام خود کردند معرفی میکنم، خونآشامهای ماوراء!🧛🏻♀️ و قسمت آخر... بوی مرگ و بوی ترس... قصر که نه اما این قسمت ساخته از خانههای بزرگ و کوچک بود، خانههایی که به تسخیر اشباح درآمده، این بخش از سرزمین متعلق به ارواح و معروف به وحشت است.🧟♀️🩶 و حالا ماوراء بود و نودهشتیا... نودهشتیا برای گذر از هاگوارتز قلم جادویی حاضر کرد و با امید به چشمهای نویسندهها خیره شد، با قدرت همیشگیاش گفت: - هزاران درود به هنرمندهای ایرانی، نویسندههای من، این قلم جادویی برای شما است، در این مسیر از ماورا افتخار همراهی میدهید؟! 📚📚📚 این بود از قصه بی پایان مسابقه، پایان رو کدوم از شما عزیزان قراره بنویسه؟ الله و اعلم!🌈 توضیحات👇🏻 مرحله اول: بعداز اعلام آمادگی برای مسابقه، سئوالاتی گذاشته میشه که هر شرکت کننده موظفه به اون سئوالات جواب بده📝 مرحله دوم: جوابهای شما به اون سئوالات شما رو وارد به یکی از بخشهای ماوراء میکنه🏞️ • کاربر عزیز! ممکنه که شما برفرض عضو گروه گرگینهها باشی اما دلت گروه جادوگرها رو بخواد، اگه دستمون باز باشه و نظم مسابقه بهم نخوره میتونیم عوض کنیم اما بهتره که با گروهی که جوابهاتون هم خونی داشته بمونید🫶🏼💫 مرحله سوم: گروهها تشکیل شدند و حالا اولین چالش برگزار میشه که این چالش...🤔 این مسابقه پراز سورپرایزه و اگه الان تمام چالشها رو توضیح بدم مزه قشنگش از بین میره پس به طور خلاصه میگم که: - ما تو هر مرحله به نوشتههاتون احتیاج داریم و تو یکی از مرحلهها شما داستانی با ژانر گروهی که درش هستید ( خونآشام، جادوگر و...)مینویسید🧝🏻♀️ هاگوارتز دو بار تو نودهشتیا رخ داده و هر دوبارش کلی به کاربرها خوش گذشته و جو جالبی تو انجمنمون رخ داده، امیدوارم که به اندازه گذشتهها انرژی داشته باشید و مثل همیشه از مسابقاتی که براتون میزارم استقبال کنید🧚🏻♀️ چرا اسم هاگوارتز گذاشته شده؟ چون درست مثل مدرسه هری پاتر پراز جادو و یادگیری و کارهای گروهی هستش؛ مثل هاگوارتز گروهبندی داره و کلاه مخصوص شما رو گروهبندی میکنه🧙🏻♀️ نودهشتیا منتظرتونه پس اگه میخوای تو مسیر ماوراء همراهیش کنی کلمه «قلم جادویی» رو تو یک ارسال کن تا وارد قصه قشنگمون بشی🏰🗺️ @Taraneh @QAZAL @سایه مولوی @shirin_s @HADIS @سایان @pen lady @آتناملازاده @Amata @Mahsa_zbp4 @Shadow و...
- 13 پاسخ
-
- 9
-
-
-
- هاگوارتز
- رمان تخیلی
-
(و 6 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :