● نام رمان: 🌊 هزار و یک شب 🌴
● نام نویسنده: مهسا دلیخون (ماهیرا🌙)
● ژانر رمان: عاشقانه، درام، جنگی
● خلاصه رمان:
در دلِ جنوب، جایی که بوی نمک دریا با گرمای نخلها آمیخته، دختری به نام نورا در سایهی درد و سکوت قد کشید. بندر، شاهد گریههای شبانهاش بود؛ همان بندری که روزی پدرش در آن برای نجات همسرش دست به کاری زد که بهایش با با جانش پرداخت و صدای زیبای مادرش نیز خیلی زود در سکوتِ سفید بیمارستان، خاموش شد.
نورا، تنها با مادربزرگی پیر و داغدیده در نخلستلن کار میکرد؛ دستهایی پینهبسته و چشمانی پر از رویا اما به زنجیر کشیده. اما زندگی، گاهی از همان جایی که گمانش را نمیکنی، آغاز میشود...
طهماسب، مردی چهلساله و با ظاهری سرد و خشن، نوهی همان کسی که زندگی پدر نورا را گرفت، از تهران به بندر آمد نه برای دیدن نه برای تفریح بلکه برای معاملهای پنهان، برای قاعدهای از جنس قانونِ خودش. اما یک نگاه به دختری سادهپوش با چشمانی خاموش، قواعد را برهم زد.
قصهای که آغازش با خون بود، با نگاه ادامه پیدا کرد… و شاید با عشق، یا انتقام، یا رازهایی در دل تاریکی… به پایان برسد.
این، قصهایست از دل بندر… قصهٔ هزار و یک شب🌙