رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
کارگاه آموزش رمان نویسی(ظرفیت 15 نفر) ×
انجمن نودهشتیا

Paradise

مدیر اجرایی
  • تعداد ارسال ها

    593
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روز های برد

    13
  • Donations

    0.00 USD 

تمامی مطالب نوشته شده توسط Paradise

  1. Paradise

    مشاعره با اسم دختر🩷

    هورا
  2. Paradise

    مشاعره با اسم دختر🩷

    نورا
  3. Paradise

    مشاعره با اسم پسر🩵

    نیما
  4. Paradise

    مشاعره با اسم دختر🩷

    السا
  5. Paradise

    مشاعره با اسم پسر🩵

    دارا
  6. نسترن چت باکس رو برداشتی؟

  7. Paradise

    مشاعره با اسم پسر🩵

    نوید
  8. Paradise

    مشاعره با اسم دختر🩷

    جیران
  9. Paradise

    مشاعره با اسم دختر🩷

    آفاق
  10. Paradise

    هپ با ضریب ۵

    هپ
  11. Paradise

    هپ با ضریب ۵

    ۳
  12. Paradise

    هپ با ضریب ۵

    خب شروع میکنیم @هانیه پروین ۱
  13. Paradise

    هپ با ضریب ۵

    خب دیگه این بازی رو همه بلدن ضریب ۵ رو باید هپ بگیم ۱ ۲ ۳ ۴ هپ ۶ ۷ ۸ ۹ هپ ۱۱ و الی اخر
  14. Paradise

    مشاعره با اسم پسر🩵

    دارا
  15. هانیه جونمم سلام!

    میگم رمانت رو پارت گذاری نمیکنی؟😁

    1. نمایش دیدگاه های قبلی  بیشتر 2
    2. Paradise

      Paradise

      مرسی عزیزم

    3. Paradise

      Paradise

      با این خلاصه ای که نوشتی خیلی دلم میخواد بدونم داستان چیه!

    4. هانیه پروین

      هانیه پروین

      اگه خلاصه نظر تورو جلب کرده که پس خداروشکر 

  16. Paradise

    مشاعره با اسم پسر🩵

    لهراسب
  17. Paradise

    مشاعره با اسم دختر🩷

    آتاناز
  18. پارت اول تابلوی نقاشی‌ام را تمام کرده و قلم‌ها را در ظرف مخصوص‌شون می‌ذارم تا بشورمشون، مانتوی سفید رنگی که هم در اثر نقاشی رنگی شده بود رو در میارم و در سبد لباس‌های کثیف می‌ذارم. قلم‌ها رو بر می‌دارم و به سمت دستشویی میرم و دست‌هام و قلم‌ها رو می‌شورم که مامان صدام میزنه: - دلوین! دلوین! با صدایی نسبتا بلند جوابش رو میدم: - بله؟ مامان: بیا یه دقیقه کارت دارم. به اتاقم میرم و قلم‌ها رو توی ظرف مخصوص می‌ذارم و همینطور که دست‌هام رو خشک می‌کنم گفتم: - اومدم. از اتاقم بیرون میرم و میگم: - چی شده؟ مامان هم نگاهی گذرا بهم می‌اندازه و میگه: - بیا ببین این خوب شده؟ برای ریحانه پختم هوس کرده بود. یکم چشیدم و گفتم: - عالی شده. هر موقع حاضر شد بگو باهم ببریم براش. مامان سری تکون داد و مشغول کارش شد. ریحانه عروسمون بود و بعد حدود چهار سال باردار شده بود؛ مامانم انقدر ذوق‌زده شده بود که کافی بود ریحانه هوس چیزی رو کنه سریع براش آماده می‌کرد و می‌برد. موبایلم رو برداشتم و به راحیل پیام دادم: - قرار امروز کنسله. مامان برای ریحانه غذا آماده کرده قراره ببریم خونه‌اش. بعد از حدود دو دقیقه راحیل یه اوکی فرستاد و گفت: - پس قرارمون برای فردا همون ساعت و کافه همیشگی. باشه‌ای براش فرستادم و موبایل رو کناری گذاشتم و پیش مامان رفتم؛ مامان داشت آش رو توی یه ظرفی می‌ریختتا چشمش به من افتاد گفت: - بیا با نعنا داغ و پیاز تزئینش کن. کار مامان که تموم شد دست به کار شدم و با کشک و نعنا داغ و پیاز مشغول تزیین شدم و مامان هم رفت تا آماده بشه. منم بعد از اتمام تزئین درش رو گذاشتم و رفتم تا آماده بشم؛ یه مانتوی مشکی با شلوار خاکستری و روسری مشکی پوشیدم و کیف مشکی‌ام هم برداشتم. مامانذحاضر و آماده منتظر بود که گفتم: - صبر کن تا زنگ بزنم آژانس بیاد. با تاکسی هماهنگ کردم و تا اومدن تاکسی کفش‌هامون رو پوشیدیم و دم در منتظر موندیم تا تاکسی رسید.
  19. Paradise

    مشاعره با اسم دختر🩷

    هاله
  20. Paradise

    مشاعره با اسم پسر🩵

    نعیم
  21. Paradise

    مشاعره با اسم دختر🩷

    هدی
  22. Paradise

    مشاعره با اسم پسر🩵

    نیک
  23. Paradise

    مشاعره با اسم دختر🩷

    راضیه
  24. Paradise

    مشاعره با اسم پسر🩵

    آریا
  25. Paradise

    مشاعره با اسم پسر🩵

    نکیسا
×
×
  • اضافه کردن...