رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
کارگاه آموزش رمان نویسی(ظرفیت 15 نفر) ×
انجمن نودهشتیا

ارسال‌های توصیه شده

عنوان: اِل تایلر

ژانر: فانتزی

نویسنده: سارابهار

 

«یاارحم‌الراحمین»

خلاصه:

دو گونه، هر دو اسیرِ طلسمی تاریک و مبهم!

لایکنتروپ‌هایی که در هیچ‌ یک از شب‌های ماهِ کامل تبدیل به گرگِ درون‌شان نمی‌شوند و خون‌آشام‌هایی که با برخوردِ نور آفتاب و حتی نورِ کم‌سوی مهتاب، می‌سوزند!

در این بین، همه‌چیز به‌دست مخلوقی عجیب‌الخلقه از هم می‌پاشد. مخلوقی که باید ناجی باشد؛ اما ویرانگر می‌شود و نفرین نمی‌شکند هیچ که حتی نفرینی عظیم‌تر زاده می‌شود... .

 

 

  • مدیر اجرایی

با سلام و احترام، وقت بخیر؛ امیدوارم حالتون خوب باشه ... 

نقد بر اساس ارکان انجمن؛

 

عنوان: ال تایلر

نام خوبی برای رمانه ک مستقیما مارو به دنیای جادو و موجودات جهش یافته می‌بره، اسمی که قدیمی بودن با خودش به همراه داره؛ بنظر من شاید بشه با اضافه کردن یک زیر عنوان ارتباط بیشتری با مخاطب برقرار کرد؛ زیرعنوانی مثل روشنایی دومین نفرین، یا همچین چیزی (توصیفی از کل رمان در چند کلمه)... در کل برای رمان اسم جذابی انتخاب کردید.

 

خلاصه و مقدمه:

خلاصه و مقدمه به خوبی از پس کاری که قراره بر بیان، بر میان ولی نظر شخصی من اینه که جملات استفاده شده در مقدمه کمی پیچیده هستند و می‌شه از جملات ساده‌تری استفاده کرد تا از گیج شدن مخاطب جلوگیری بشه.

 

ژانر: فانتزی

ژانری که انتخاب کردید کاملا ژانر درستیه ولی مگه می‌شه این رمان رو فقط در یک ژانر گنجوند؟ قطعا خیر، بنظر من می‌شه ژانر تخیلی، ماجراجویی و حتی درام رو هم اضافه کرد.

 

شروع رمان:

شروع رمان به خوبی خواننده رو به ادامه‌ی مطالعه ترغیب می‌کنه، تنش‌ها و توصیفات از پس شروع به خوبی برمیان ولی شاید اگر قبل از شروع ناگهانی داستان، یک‌سری توضیحات راجب گونه‌ها و سیارات و ویژگی‌ها داشته باشیم، بهتر باشه.

 

پیرنگ:

پیرنگ داستان به طور کلی ساختار نسبتا محکمی داره اما بنظرم تا حدودی قابل پیش‌بینی جلو می‌ره، اواسط رمان هم ریتم نسبتا کند می‌شه که می‌شه با افزودن یک‌سری اتفاقات و کشمکش‌ها، روایت جذاب‌تری داشت.

در کل داستان حول محور خون‌آشام قصه‌ما می‌گذره که می‌خواد نفرین انسان‌هارو بشکونه و در این بین قراره ما با کلی شخصیت آشنا شده و اتفاقات ماجراجویی با آدمی‌زاد (امیدوارم کول بدش نیاد که اینطوری خطابش کردم) رو بخونیم.

 

قلم نویسنده:

قلم روونی دارید و توصیفات به خوبی ارائه شدند. اما گاهی اوقات یک سری جملات واقعا بیش از اندازه پیچیده و طولانی میشن، شاید بشه با ساده‌تر و تاثیرگذارتر کردن برخی جملات از خستگی خواننده جلوگیری کرد.

همچنین بعضی جملات نیاز به اصلاح و جایگزین شدن با جملات بهتر هستند؛ بطور مثال:

کول جلوتر و من به دنبالش قدم برداشتم ———-> پشت‌سر کول به راه افتادم.

به خوبی راه رفته نمی‌توانستم. ———-> نمی‌توانستم به خوبی راه روم.

سنجاب را در دستم می‌گیرم و خطاب به او می‌گویم. ————-> سنجاب را در دست گرفته و به او می‌گویم.

نظر من اینه که با اصلاح کردن یک‌سری از جملات، شاهد رمان روونتری خواهیم بود.

راستی تا یادم نرفته، تا جایی که می‌دونم عدد بصورت نوشتار توی جملات میاد، یعنی: 

چهار پری نه 4 پری!

 

توصیفات:

توصیفات واقعا عالی و خوب هستند، فضاها و شخصیت‌ها به خوبی پیاده سازی شدند ولی در برخی صحنه‌ها توصیفات بیش از حد، باعث کاهش ریتم داستان میشن، یجورایی باید یک تعادل خاصی رعایت بشه.

همیشه هم قرار نیست همه چیز خیلی خوب توصیف بشن، بطور مثال:

اکثر جاها بجز یکی دو صحنه، هروقت تو چشم‌های کول خیره می‌شدیم، با جنگل توصیف می‌شد ولی واقعا همیشه هم نیاز نیست که به جای رنگ سبز از کلمه جنگل استفاده کنیم و همچنین همیشه نیاز نیست که حتما رنگش رو ذکر کنیم ... یجورایی بنظرم همیشه نیاز به ذکر جزئیات و توصیفات نیست.

همچنین بنظرم وقتی پای مرگ و زندگی در میونه، احساسات هرکسی به اوج می‌رسه و خاطرات بیشتر مرور می‌شن، بطور مثال لحظات قبل از لمس گوی توسط ال آندریا، بنظرم نیازمند احساسی‌تر شدنه ...

شخصیت پردازی‌ها هم مناسب‌اند. ( توی به تکامل رسیدن شخصیت ها عجله نکن)

 

نسبت مونولوگ و دیالوگ:

من به شخصه مونولوگ و دیالوگ‌هارو دوست داشتم و بنظرم اوکی بودند ولی از اونجایی که سلیقه‌ایه ممکنه از نظر بقیه خواننده ‌ها مونولوگ‌های درونی شخصیت‌ها یه‌خرده زیاد باشه و باعث کند شدن ضرب‌آهنگ داستان بشه.

 

سیر داستان: 

سیر داستان دوست‌داشتنی و تا حدودی منطقیه، بالا و پایین‌های خوبی داره ولی بنظرم جا داره تا حدودی عناصر غافلگیری بهش اضافه کرد.

همچنین برای برخی اتفاقات نیاز به زمینه‌سازی بیشتری داریم، مثلا قضیه جن‌ها ...

چرا گفتم تا حدودی منطقی؟

کشته شدن خون آشام‌ها توسط گرگینه‌ها اونم در حالت انسانیشون! تا حدودی بنظرم غیر منطقیه مگراینه که طلسم باعث تضعیف شدید خون آشام‌ها شده باشه ...

فلش‌بک‌ها هم خیلی خوب از عهده وظیفه‌ای که بهشون سپرده شده برمیان و به درک بهتر داستان کمک می‌کنند. (باعث بهتر شدن روند و کمک به پیشرفت داستان می‌شه)

 

 

راستی منتظر یه پایان تاثیرگذار و به یادماندنی از شما نویسنده خفن هستیم ;)

 

 

حالا بریم سراغ حرف دل خودم؛

 رمانت منو برد به دوران جوونیم!

روزهایی که هر هفته منتظر بودم تا ببینم استفن چه می‌کنه (خاطرات یک خون آشام) شخصیت اصلی داستان، شباهت خیلی خاصی به استفن هم داره مثلا هردوشون خون حیوان رو ترجیح می‌دن و همچنین قضیه نفرین‌ها شدیدا منو یاد نیکولاس مایکلسون و دورگه‌هاش (اصیل‌ها) انداخت و کلی خاطره برام زنده شد ...

دنیای عجیب و قشنگی ساختی؛ وجود هادس از خدایان یونان در کنار اسمورف‌ها، گرگینه ها، جادوگران، خون آشام‌ها، پری‌ها، انسان ها و ... باعث جذابیت های زیادی شدند البته نباید فراموش کرد که هرچه دنیا گسترده تر = مدیریت سخت تر ...

 

نگران ایرادات نگارشی، تغییر لحن نوشتاری و جمله‌بندی‌های اشتباهی که هر نویسنده‌ای وقتی برای اولین‌بار داستان رو می‌نویسه به همراه داره هم نباشید، همگی قابل اصلاح هستند؛ بنظر من مهم‌ترین بخش هر داستانی، ایده و پیامی است که قراره به خواننده برسونه، که در این مورد، شما ایده خوب و جذابی دارید ;)

 

در نهایت بابت رمان خوب و خفنت بهت تبریک می‌گم، مطمئنا قراره که بترکونه!

ویرایش شده توسط A.H.M

به گفتگو بپیوندید

شما در حال پست به عنوان مهمان هستید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .
توجه: مطلب ارسالی شما پس از تایید مدیریت برای همه قابل رویت خواهد بود.

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
  • اضافه کردن...