مدیر ارشد زری گل ارسال شده در 13 آبان مدیر ارشد ارسال شده در 13 آبان سایه سنگ بر آینه خورشید چرا؟ خودمانیم، بگو این همه تردید چرا؟ نیست چون چشم مرا تاب دمى خیره شدن طعن و تردید به سرچشمه خورشید چرا؟ طنز تلخى است به خود تهمت هستى بستن آن که خندید چرا، آن که نخندید چرا؟ طالع تیره ام از روز ازل روشن بود فال کولى به کفم خط خطا دید چرا؟ من که دریا دریا غرق کف دستم بود حالیا حسرت یک قطره که خشکید چرا؟ گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم دلم از دیدن این آینه ترسید چرا؟ آمدم یک دم مهمان دل خود باشم ناگهان سوگ شد این سور شب عید چرا نقل قول
مدیر ارشد زری گل ارسال شده در 13 آبان سازنده مدیر ارشد ارسال شده در 13 آبان این روزها که میگذرد شادم این روزها که میگذرد شادم که میگذرد این روزها شادم که میگذرد… نقل قول
مدیر ارشد زری گل ارسال شده در 13 آبان سازنده مدیر ارشد ارسال شده در 13 آبان دلم را ورق میزنم به دنبال نامی که گم شد در اوراق زرد و پراکنده این کتاب قدیمی به دنبال نامی که من ـ من شعرهایم که من هست و من نیست ـ به دنبال نامی که تو ـ توی آشنا، ناشناس تمام غزلها ـ به دنبال نامی که او به دنبال اویی که کو؟ 1 نقل قول
مدیر ارشد زری گل ارسال شده در 13 آبان سازنده مدیر ارشد ارسال شده در 13 آبان نه چندان بزرگم که کوچک بیابم خودم را نه آنقدر کوچک که خود را بزرگ… گریز از میانمایگی آرزویی بزرگ است؟ 1 نقل قول
مدیر ارشد زری گل ارسال شده در 13 آبان سازنده مدیر ارشد ارسال شده در 13 آبان میتوانم بعد از این، با این خدا دوست باشم، دوست، پاک و بی ریا میتوان با این خدا پرواز کرد سفره ی دل را برایش باز کرد میتوان درباره ی گل حرف زد صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد چکه چکه مثل باران راز گفت با دو قطره، صد هزاران راز گفت 1 نقل قول
مدیر ارشد زری گل ارسال شده در 13 آبان سازنده مدیر ارشد ارسال شده در 13 آبان شهیدی كه بر خاک میخفت سرانگشت در خون خود میزد و مینوشت دو سه حرف بر سنگ: «به امید پیروزی واقعی نه در جنگ، كه بر جنگ!» 1 نقل قول
مدیر ارشد زری گل ارسال شده در 13 آبان سازنده مدیر ارشد ارسال شده در 13 آبان من از عهد آدم تو را دوست دارم از آغاز عالم تو را دوست دارم چه شبها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نمنم، تو را دوست دارم نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی من ای حس مبهم تو را دوست دارم سلامی صمیمی تر از غم ندیدم به اندازه غم تو را دوست دارم بیا تا صدا از دل سنگ خیزد بگوییم با هم: تو را دوست دارم جهان یک دهان شد هم آواز با ما 1 نقل قول
مدیر ارشد زری گل ارسال شده در 13 آبان سازنده مدیر ارشد ارسال شده در 13 آبان قطار میرود تو میروی تمام ایستگاه میرود و من چقدر سادهام که سالهای سال در انتظار تو کنار این قطارِ رفته ایستادهام و همچنان به نردههای ایستگاه رفته تکیه دادهام! 1 نقل قول
ارسالهای توصیه شده