رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
کارگاه آموزش رمان نویسی(ظرفیت 15 نفر) ×
انجمن نودهشتیا

ارسال‌های توصیه شده

  • نویسنده اختصاصی

پارت صد و بیست و هفتم

با ترس گفت:

ـ چیکار می‌کنی دختره دیوونه؟! کمک... کمک...دستت گرمه...ولم کن لطفا!

با حرص گفتم:

ـ بترس از خشک من حاج آقا پارسا!

تو تک تک اجزای صورتش می‌دیدم که داره از ترس سکته می‌کنه! یه مقدار دستمو شل کردم که گفت:

ـ تو کی هستی؟

گفتم:

ـ کارما! در اصل تو کی هستی که واسه بنده های خدا احکام می‌بری و جای خدا تصمیم میگیری؟؟ حتی خدا هم بنده هاشو قضاوت نمیکنه! تو کی هستی مردک؟ بچه پیغمبری؟ تو این دنیا هم آدم بنا به اراده و خواست خودش تصمیم میگیره که چیکار کنه؛ روز قیامت اگه خدا ازت بپرسه تو بنا به فهم و درک ناقصت، بنده‌ایی که شاید با دیدن مسجد حتی راهش داشت عوض می‌شد و از خونش دور کردی، مگه جای من بودی که یه چنین تصمیمی گرفتی، چی میخوای جواب بدی؟! 

دوباره با خشم گفت:

ـ من که نمی‌دونم تو کی هستی! ولی همین کارا رو میکنین که باعث می‌شی جوونای مردم گناه کنن!

پوزخندی زدم و گفتم:

ـ تویی که اینقدر روایت از حضرات معصومین می‌خونی ازت بعیده؛ می‌دونی که به روایت داریم خدا تو روز قیامت اونقدر میبخشه که ابلیس به طمع میفته؟!

ویرایش شده توسط QAZAL
  • پاسخ 125
  • ایجاد شده
  • آخرین پاسخ

بیشترین ارسال‌ها در این موضوع

  • QAZAL

    126

به گفتگو بپیوندید

شما در حال پست به عنوان مهمان هستید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .
توجه: مطلب ارسالی شما پس از تایید مدیریت برای همه قابل رویت خواهد بود.

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
  • اضافه کردن...