رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
کارگاه آموزش رمان نویسی(ظرفیت 15 نفر) ×
انجمن نودهشتیا

ارسال‌های توصیه شده

  • نویسنده اختصاصی

پارت بیست و ششم

خندیدم و بعدش دوباره جدی شدم و گفتم:

ـ تو کشوی زیر تخت اتاقت، کتابای تست و کارت ورود به جلست هست بعلاوه دستمزد آخر ماهت که کارفرمات بهت نداد یعنی یجوری پریدی وسط کار من و وقت نشد ازش بگیری، هم هست و آخرین چیز...

از تو جیب لباسم سوییچ و درآوردم و گذاشتم رو میز و گفتم:

ـ اینم سوییچ موتور جدیدت... بیرونه، میتونی بری ببینیش!

کاملا متوجه شدم که هنگ کرده! بعد چند دقیقه سکوت و خیره شدن به من با لکنت گفت:

ـ ر...رییس...ش...شما اینارو...از کجا...از کجا فهمیدی؟

خندیدم و گفتم:

ـ اگه قرار باشه بابت هرچیزی برات سوال پیش بیاد، دیوونه میشی پسر خوب! سعی کن بهش فکر نکنی! به این فکر کن که خدا از طریق من خواسته بهت حال بده دیگه... برو و لذت ببر!

سریع اومد سمتم تا بغلم کنه گفتم:

ـ هوی اونجا وایستا! تماس فیزیکی ممنوعه!

با گلایه گفت:

ـ رییس پس چجوری ازت تشکر کنم؟؟؟

خندیدم و گفتم:

ـ همین خوشحالیت یه تشکر برای منه! برو و موتورت و ببین دوست داری...

با شادی دوید و رفت بیرون و گفت:

ـ وااای همون که همیشه دلم می‌خواست بخرم! ممنونم رییس!

داد زدم و گفتم:

ـ اگه غذاتو آماده شده، بیا بخوریم که بعدش کلی کار داریم و باید بهش برسیم!

سریع اومد داخل و گفت:

ـ به روی چشم!

به گفتگو بپیوندید

شما در حال پست به عنوان مهمان هستید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .
توجه: مطلب ارسالی شما پس از تایید مدیریت برای همه قابل رویت خواهد بود.

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
  • اضافه کردن...