رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
کارگاه آموزش رمان نویسی(ظرفیت 15 نفر) ×
انجمن نودهشتیا

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'نویسندگی'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • عمومی
    • قوانین نودهشتیا
    • همه چیز در مورد نودهشتیا
    • پرسش و پاسخ
  • تایپ و شروع نویسندگی
    • تایپ رمان
    • داستان کوتاه
    • صفحه نقد رمان ها
    • رمان های متروکه
    • دلنوشته
    • رمان های تکمیل شده
  • تالار رمان های برتر
    • رمان های نخبگان برگزیده
    • رمان های مورد تایید مدیران
    • رمان های مورد پسند کاربران
  • تالار خدمات نودهشتیا
    • درخواست خط طرح و چارت بندی پارت ها
    • درخواست ویراستاری
    • درخواست گویندگی اثر
    • درخواست ناظر رمان
    • درخواست طراحی کاور
    • درخواست چاپ رمان
    • درخواست تبلیغات رمان
    • درخواست رصد و بررسی اثر
  • کتابخانه نودهشتیا
    • معرفی و نقد کتاب
    • مصاحبه با نویسندگان نودهشتیا
    • معرفی آثار منتشر شده در سایت اصلی
  • تالار آموزشی
    • متفرقه
    • آموزش نویسندگی
    • آموزش ویراستاری
    • آموزش گویندگی
  • فیلم و سریال
    • معرفی فیلم و سریال
    • نقد فیلم
    • تاتر و نمایشنامه
  • موسیقی
    • معرفی موزیک
    • خوانندگان
  • ورزشی
    • فوتبالی
    • اخبار ورزشی
  • خاطره بازی نودهشتیا
    • چالش نودهشتیا
    • خاطره بازی
  • سرگرمی
    • مشاعره
    • متفرقه
    • هاگوارتز نودهشتیا
    • اخبار نودهشتیا
  • فرهنگ و هنر
    • تاریخ
    • بیوگرافی
    • مذهبی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


About Me

  1. توصیف‌نویسی مدرن: کم بگو اما دقیق، مثل همینگوی در روزگاری که خواننده با یک اشاره، ده‌ها کتاب و فیلم و پست را کنار هم قرار می‌دهد، توصیف‌نویسی دیگر نمی‌تواند شبیه کلاس‌های انشا باشد؛ طولانی، کش‌دار و پر از استعاره‌های خسته. توصیف مدرن، نه کلمه‌چینیِ بی‌وقفه است و نه مینیمالیسمِ یخ‌زده؛ بلکه اقتصاد زبان است: استفادهٔ دقیق، حساب‌شده و هدفمند از واژه‌ها. ارنست همینگوی می‌گفت: «آن‌چه نگفته‌اید، به اندازهٔ آن‌چه گفته‌اید اهمیت دارد.» این جمله سنگ‌بنای توصیف‌نویسی مدرن است. ۱. توصیف مدرن چیست؟ توصیف مدرن یعنی: استفاده از کمترین کلماتِ ممکن برای بیشترین اثرِ ممکن نه رمانتیک‌نمایی، نه زیاده‌گویی، نه غرق شدن در شعر. در توصیف مدرن، نویسنده می‌گذارد خواننده تصور کند. اگر تو همه‌چیز را توضیح دهی، خواننده تماشاچی می‌شود؛ اما اگر فقط چند عنصر کلیدی بدهی، خواننده شریک خلق اثر می‌شود. مثلاً: «اتاق سرد بود» → توصیف ضعیف «پنجره باز بود و بخاری خاموش» → توصیف مدرن ۲. چرا توصیف مدرن جذاب‌تر است؟ ۱) سرعت خوانش را بالا می‌برد خواننده امروز تحمل توصیف یک‌صفحه‌ای از پردهٔ سفید کنار پنجره را ندارد. ۲) ذهنیت خواننده را فعال می‌کند وقتی تو همه‌چیز را نمی‌گویی، مغز خواننده خودش تصویر می‌سازد. مارکز می‌گوید: «تماشاگر بودن خسته‌کننده است؛ شریکِ خیال بودن نه.» ۳) شخصیت‌سازی را طبیعی‌تر می‌کند در توصیف مدرن، توصیف‌ها از نگاه شخصیت عبور می‌کنند، نه از نگاه مؤلف. در نتیجه جهان داستان باورپذیرتر می‌شود. ۳. اصول عملی توصیف‌نویسی مدرن اصل یک: به‌جای صفت، از جزئیات استفاده کن صفت‌ها معمولاً حس نمی‌سازند. جزئیات، حس می‌سازند. «او مرد مهربانی بود» → بی‌اثر «وقتی لیوان چای آخرش را دیدم، برای من پرش کرد» → مهربانی را نشان داد، نگفت. همینگوی می‌گفت: «نشان بده، نگو.» اصل دو: توصیف باید به درد داستان بخورد اگر وجودش قصه را تغییر نمی‌دهد، حذفش کن. موراکامی می‌گوید: «هر توصیف باید وزن حمل کند.» اصل سه: از چند حس استفاده کن، نه فقط چشم توصیف مدرن با حواس می‌درخشد. بوی قهوهٔ سوخته سردی فلز زیر انگشت صدای خش‌خش روزنامه خواننده در صحنه غوطه‌ور می‌شود. اصل چهار: از استعاره‌های تازه استفاده کن نه از آن استعاره‌های امتحان‌سال‌اولی: «چشمانش مثل دو چاه عمیق» «دلش لرزید مثل گنجشک» نه. استعاره باید تازه باشد و مرتبط با شخصیت. مثال مناسب: «چشمانش مثل دو سؤال بی‌پاسخ به من نگاه می‌کردند.» اصل پنج: تصویر را کامل نکن؛ یک گوشه را روشن کن در توصیف مدرن، لازم نیست همه‌چیز را توضیح دهی. یک نقطهٔ دقیق کافی است. هدایت در بوف کور: «در اتاق تاریک، تنها چراغ نفتی بود که نورش روی نیم‌رخ زن افتاده بود.» همه‌چیز را نمی‌گوید؛ فقط یک جزئیات کلیدی که حال و هوا را می‌سازد. ۴. شگردهای پیشرفتهٔ توصیف مدرن ۱. توصیف را در دل کنش جاسازی کن توصیف نباید مثل ایست بازرسی وسط داستان باشد. بد: «او وارد اتاق شد. اتاق بزرگ بود، دیوارهایش سبز…» خوب: «او وارد شد و به‌دنبال جایی برای نشستن گشت. دیوارهای سبز، صندلی‌ها را کوچک‌تر نشان می‌دادند.» ۲. راوی را فراموش نکن توصیفی که از زبان یک دختر نوجوان می‌آید باید با توصیفی که یک پیرمرد می‌گوید فرق داشته باشد. این همان نکته‌ای است که فاکنر روی آن تاکید داشت: «توصیف، بخشی از شخصیت‌پردازی است.» ۳. از تمثیل‌های کوچک استفاده کن نه استعاره‌های گنده؛ تمثیل‌های کوچک و روزمره. مثلاً: «دست‌هایش سرد بود، مثل لیوان آبی که روی میز فراموش شده باشد.» ۵. تمرین‌های کاربردی برای تقویت توصیف مدرن تمرین اول: حذف صفات یک پاراگراف بنویس و تمام صفات را حذف کن. با جزئیات جایگزینشان کن. تمرین دوم: توصیف از نگاه شخصیت یک اتاق را از نگاه سه نفر توصیف کن: یک کودک یک سرباز یک عاشق خواهی دید که یک اتاق، سه جهان متفاوت می‌شود. تمرین سوم: توصیف با سه حس یک صحنهٔ ساده مثل «نشستن در کافه» را با شنیدن، لمس کردن و بو کشیدن توصیف کن؛ نه با دیدن. ۶. جمع‌بندی توصیف‌نویسی مدرن نه کم‌کاری است و نه سخت‌گیری؛ بلکه مهندسی دقیق احساس با حداقل کلمات است. نویسنده‌ای که این سبک را بلد باشد، می‌تواند با سه جمله، جهانی بسازد که سال‌ها در ذهن خواننده بماند. همینگوی با طنز می‌گفت: «اگر بخواهید ماه را توصیف کنید، فقط کافی است بگویید: ماه بود.» هدف همین است: ساده، دقیق، بی‌حرفِ اضافه.
  2. چطور ایده‌های جدید پیدا کنیم؟ (و چرا همیشه به نظر می‌رسه ایده‌ها فرار کردن؟) همه ما روزی به نقطه‌ای می‌رسیم که پشت میز نشسته‌ایم، قلم در دست، کیبورد زیر انگشت‌هایمان، اما هیچ ایده‌ای به ذهنمان نمی‌آید. گاهی احساس می‌کنیم که ایده‌ها رفته‌اند تعطیلات و از این به بعد هیچ وقت برنمی‌گردند. اگر شما هم از اون دسته نویسنده‌هایی هستید که گاهی به این فکر می‌کنید که "من دیگه چیزی برای نوشتن ندارم"، خب، باید بگم شما تنها نیستید! اول از همه باید بهتون بگم: نویسنده‌های بزرگ هم همزمان با شما این مشکل رو تجربه کردن. مارک تواین گفته بود: "نوشتن مثل دویدن در یک جنگل تاریک است، هرچه بیشتر بدوی، بیشتر به درخت‌ها می‌خوری." پس اگه ایده‌ها فرار می‌کنند، هیچ مشکلی نیست! همه این مراحل رو پشت سر می‌گذاریم. 1. دقت به جزئیاتِ روزمره بعضی وقت‌ها ایده‌ها نزدیک‌ترین چیزها به ما هستند، فقط باید بهشون توجه کنیم. شاید به نظر عجیب باشه، ولی خونه‌تان، مسیر رفت و آمدتان، یا حتی همان چای داغی که هر روز می‌خورید، می‌توانند به منبعی از ایده تبدیل شوند. نویسنده معروف، هاروکی موراکامی، در کتابش گفته که وقتی روزها به دقت به جزئیات زندگی نگاه کنیم، دنیای جدیدی از ایده‌ها در ذهن باز می‌شود. چطور می‌شود این کار را کرد؟ فرض کنید، امروز با دقت به صدای باران، رنگ آسمان، یا حتی رفتار عجیب یک گربه توی محله نگاه کنید. این‌ها همه می‌توانند به ایده‌های جذاب برای داستان تبدیل شوند. گاهی یک تصویر یا یک حس کوچک می‌تواند دنیای داستانی شما را بسازد. 2. تغییر محیط و جلب انگیزه جدید گاهی برای پیدا کردن ایده‌های تازه، باید محیطتان را تغییر دهید. جالبه که از نویسندگان معروف مثل استیفن کینگ شنیده‌ایم که می‌گن «من همیشه در کافه‌ها می‌نویسم، چون تغییر محیط می‌تواند خلاقیت رو تحریک کنه». شما هم می‌توانید همین کار رو بکنید. از خانه بیرون بزنید، به کتاب‌فروشی بروید، به پارک بروید یا حتی روی یک نیمکت در کنار دریاچه بنشینید. فقط اینکار رو انجام بدید و اجازه بدهید که ایده‌ها به سمت شما بیایند. 3. خواندن، خواندن، خواندن! بله، خواندن. شاید بعضی وقت‌ها فکر کنید که اگر همیشه در حال مطالعه باشید، ایده‌های خودتان رو از دست می‌دهید، ولی اصلاً اینطور نیست! خواندن، حتی کتاب‌هایی که به طور مستقیم ربطی به ژانر شما ندارند، می‌تواند دروازه‌ای به دنیای جدید از ایده‌ها باشد. نویسنده بزرگ، آنه فرانک، می‌گفت: "کتاب‌ها می‌توانند معجزه کنند، حتی اگر شما از آن‌ها چیزی یاد نگیرید، باز هم ذهن شما را پر می‌کنند." اینطور که می‌بینید، حتی وقتی فکر می‌کنید به دنبال ایده نمی‌گردید، در اصل ذهن شما در حال کار کردن است. 4. حرف زدن با دیگران خیلی از اوقات، ایده‌های جدید به صورت ناگهانی و از صحبت‌های روزمره به ذهن می‌آید. شاید با دوستانتان در مورد فیلمی که دیدید حرف می‌زنید و ناگهان یک بخش از مکالمه می‌تواند تبدیل به بخشی از داستان شما شود. جبران، نویسنده مشهور، هم می‌گفته که برای نوشتن، "باید گوش بدهید، گاهی اوقات بیشتر از آنکه حرف بزنید." 5. از هر چیزی الهام بگیرید، حتی اشتباهات! حتماً شنیدید که می‌گن "اشتباهات بهترین معلمان هستند". اما شاید خیلی از شما به این فکر کنید که اشتباهات چی ربطی به ایده دارند؟ راستش، اشتباهات شما می‌توانند پایه‌گذار داستان‌های جذاب باشند. یکی از نویسندگان مورد علاقه‌ام، جان اشتاین‌بک، در کتابش گفت که «تمامی تجربیات ما، حتی آنهایی که اشتباه به نظر می‌آیند، به ما کمک می‌کنند تا داستان خود را پیدا کنیم.» بنابراین اگر اشتباهی کردید، اجازه دهید که اشتباهات تبدیل به فرصتی برای خلق ایده‌های تازه شوند. 6. در نهایت، صبر و زمان، مهم‌ترین‌ها هستند! هیچ چیزی به اندازه‌ی صبر در این مسیر کمک نمی‌کند. اگر ایده‌ای پیدا نکردید، نباید ناراحت بشید. همانطور که جین آستن گفته بود: "نوشتن یک عمل صبورانه است." باید به خودتان فرصت بدهید تا ایده‌ها به شکلی طبیعی و آرام به ذهنتان برسند. --- جمع‌بندی: حالا که تا اینجا پیش اومدی، وقتشه که به خودت یادآوری کنی که ایده‌ها همیشه به شکل معجزه‌وار ظاهر نمی‌شوند. آن‌ها در اطراف ما هستند، منتظرند که بهشان توجه کنیم. بنابراین با دید باز به دنیا نگاه کن، وقت بگذار، و از اشتباهات خود نترس. به یاد داشته باش که هر نویسنده بزرگی هم روزی با این چالش روبرو شده. حالا وقتشه که از جایت بلند بشی، یک فنجان چای بریزی، و اجازه بدی که ایده‌ها سراغت بیان. ما اینجا هستیم که ببینیم کدوم یکی از این ایده‌ها، روزی به یک شاهکار تبدیل می‌شود!
  3. خوش‌قلم عزیز! رعایت یک سری نکات باعث نظم به نوشته‌هات میشه و از جهتی باعث جذب خواننده میشه. یکی از این نکات مکان، نگارشی هستش. تو آموزش‌های قبل توضیح دادیم که در چه مواقعی از علامت‌های نگارشی استفاده می‌کنیم؛ مثل ویرگول، نقطه ویرگول، تعجب و... اما این تو این آموزش قراره نحوه قرارگیری علامت‌ها رو تو نوشته‌هامون مشخص کنیم. علامت‌هایی مثل تعجب و سئوال، پایان جمله قرار میگیرن اما علامت‌هایی مثل ویرگول و نقطه ویرگول و نقطه به این صورت: 🟥جمله(علامت نگارشی)(فاصله) ادامه جمله🟥 مثال: - وای من از پسش برنمیام، اما راهی ندارم جز ادامه دادن! به نحوه قرارگیری ویرگول دقت کنید با یک فاصله باقی جمله رو ادامه داده. مثال دیگه: اون فکرش رو هم نمی‌کرد چه سورپرایزی براش دارم؛ سورپرایزی که همه رو از تعجب خشک میکنه.
  4. 🟣نقطه ویرگول یکی از علائم نگارش در زبان فارسی است که متشکل از یک نقطه و یک ویرگول است. کاربرد نقطه ویرگول برای نشان دادن مکثی بیشتر از ویرگول و کمتر از نقطه است. 🟣نشانه نقطه ویرگول در زبان انگلیسی سمی‌کالن (Semicolon) خوانده می‌شود. البته در زبان انگلیسی، برخلاف فارسی، نقطه در بالا و کاما در پایین درج می‌شود.
×
×
  • اضافه کردن...