رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
کارگاه آموزش رمان نویسی(ظرفیت 15 نفر) ×
انجمن نودهشتیا

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'نویسندگان نودهشتیا'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • عمومی
    • قوانین نودهشتیا
    • همه چیز در مورد نودهشتیا
    • پرسش و پاسخ
  • تایپ و شروع نویسندگی
    • تایپ رمان
    • داستان کوتاه
    • صفحه نقد رمان ها
    • رمان های متروکه
    • دلنوشته
  • تالار رمان های برتر
    • رمان های نخبگان برگزیده
    • رمان های مورد تایید مدیران
    • رمان های مورد پسند کاربران
  • تالار خدمات نودهشتیا
    • درخواست خط طرح و چارت بندی پارت ها
    • درخواست ویراستاری
    • درخواست صوتی شدن رمان
    • درخواست ناظر رمان
    • درخواست طراحی کاور
    • درخواست چاپ رمان
    • درخواست تبلیغات رمان
  • کتابخانه نودهشتیا
    • معرفی و نقد کتاب
    • معرفی و نقد شعر، فیلمنامه و...
    • معرفی آثار منتشر شده در سایت اصلی
  • تالار آموزشی
    • متفرقه
    • آموزش نویسندگی
    • آموزش ویراستاری
    • آموزش گویندگی
  • فیلم و سریال
    • معرفی فیلم و سریال
    • نقد فیلم
    • تاتر و نمایشنامه
  • موسیقی
    • معرفی موزیک
    • خوانندگان
  • ورزشی
    • فوتبالی
    • اخبار ورزشی
  • خاطره بازی نودهشتیا
    • چالش نودهشتیا
    • خاطره بازی
  • سرگرمی
    • مشاعره
    • متفرقه
  • فرهنگ و هنر
    • تاریخ
    • بیوگرافی
    • هنر و عکاسی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


About Me

  1. چطور با انتقاد و نقدهای منفی کنار بیام؟ (چطور از این درخت میوه بچینیم!) خب، همه‌مون توی زندگی خودمون با یه موقعیت‌هایی روبه‌رو شدیم که یکی از دوستان یا همکارامون از چیزی که نوشتیم، گفتیم، یا انجام دادیم انتقاد کرده. گاهی ممکنه این انتقادهای منفی کاملاً موجه باشه، اما بعضی وقت‌ها هم به نظر میاد که فقط قصد دارند احساسات ما رو زیر سوال ببرن. واقعیت اینه که هیچ نویسنده‌ای در دنیا نیست که با انتقاد و نقدهای منفی مواجه نشه. حتی بزرگ‌ترین نویسنده‌های تاریخ هم نقدهای سنگینی دریافت کردند. مثلاً ج. ک. رولینگ (نویسنده هری پاتر) در ابتدا از ناشران زیادی جواب منفی دریافت کرد. اما همون ناشرها بعداً از این که این شاهکار رو رد کرده بودند، پشیمون شدند! پس، سوال اینه: چطور می‌تونیم با این نقدها کنار بیاییم و به جای ناراحتی ازشون استفاده کنیم؟ بیاید این مسئله رو به طور دقیق و با دقت بررسی کنیم. این راه‌ها می‌تونه کمک کنه که نه تنها از انتقادها نترسید، بلکه از اون‌ها استفاده کنید تا خودتون رو به سطح بالاتری برسونید. 1. اولین قدم: نفس عمیق بکشید، نفس عمیق بکشید، نفس عمیق بکشید! واقعیت اینه که وقتی نقد منفی می‌شنویم، اولین واکنش ما ممکنه یه واکنش احساسی باشه: عصبانیت، ناامیدی، یا حتی احساس بی‌ارزشی. این کاملاً طبیعی‌یه! به همین دلیل، اولین قدم اینه که وقتی نقد منفی می‌شنوید، به خودتون وقت بدید. یه نفس عمیق بکشید، از موقعیت فاصله بگیرید و به مغزتون اجازه بدید که کمی آرام بشه. این کار کمک می‌کنه که از نظر احساسی خونسرد بشید و بتونید به نقد با دید بازتری نگاه کنید. نکته‌ی مهم اینه که هیچ‌وقت فوری واکنش نشون ندید. حتی اگر نقد، خیلی تند یا شخصی بود. بهتره کمی زمان بذارید و بعد از فکر کردن و ارزیابی منطقی، پاسخ بدید یا حتی اصلاً پاسخ ندید. اینطور از واکنش‌های آنی و احساسی که ممکنه باعث بدتر شدن شرایط بشه، جلوگیری می‌کنید. چطور جذاب تر بنویسم | انجمن نودهشتیا 2. نقد رو به عنوان یک ابزار برای رشد ببینید درست شنیدید! نقد منفی می‌تونه در واقع یه هدیه باشه. این یعنی به جای اینکه به نقد به چشم یه حمله به شخصیت خودتون نگاه کنید، اون رو یه ابزار برای رشد ببینید. وقتی کسی از شما انتقاد می‌کنه، اون در واقع به شما اطلاعاتی می‌ده که ممکنه خودتون متوجه اون‌ها نشده باشید. مثلاً اگر نقدی درباره سبک نوشتن شماست، ممکنه به این معنا باشه که باید توجه بیشتری به توصیف‌ها یا دیالوگ‌ها داشته باشید. اگر کسی به پیشرفت داستان شما ایراد می‌گیره، شاید زمانشه که ساختار کلی داستان رو مجدداً بررسی کنید. برای اینکه این کار رو بهتر انجام بدید، از خودتون سوالات زیر رو بپرسید: - آیا این نقد درست هست؟ - آیا این نقد به من کمک می‌کنه که پیشرفت کنم؟ - آیا این نقد شامل نکات مفیدی است که من می‌تونم در کار بعدی ازش استفاده کنم؟ وقتی از نقد به عنوان ابزاری برای یادگیری استفاده کنید، خیلی راحت‌تر می‌تونید با اون کنار بیاید و به جایی برسید که خودتون از این انتقادها استقبال کنید. چطور ایده پیدا کنم | انجمن نودهشتیا 3. روی نقاط قوت خودتون تمرکز کنید حالا که نقد منفی دریافت کردید، وقتشه که دوباره به خودتون یادآوری کنید که چرا در وهله اول شروع به نوشتن کردید. هر نویسنده‌ای نقاط قوت خاص خودش رو داره. ممکنه شما توی ساخت شخصیت‌ها عالی باشید، یا شاید دیالوگ‌نویسی شما خیلی قوی باشه. به این ویژگی‌های خوب توجه کنید و به خودتون یادآوری کنید که یک نقد منفی فقط یک جنبه از کار شماست، نه همه‌ی اون. این که خودتون رو با دیگران مقایسه کنید یا احساس کنید که "چرا من؟" اصلاً به رشد شما کمک نمی‌کنه. با خودتون صادق باشید و با تمرکز روی نقاط قوتتون، روحیه‌تون رو تقویت کنید. خودتون رو به یادآوری کنید که انتقادهای منفی برای هیچ نویسنده‌ای پایان کار نیست، بلکه فرصتی برای بهبود هست. 4. از نقد به عنوان فرصتی برای بازنگری استفاده کنید گاهی اوقات، نقدهای منفی یه علامت برای این هستن که در بخش‌هایی از کارتون دچار مشکل شدید. این یک فرصت عالیه برای اینکه دوباره به اون بخش‌ها نگاه کنید و اصلاحشون کنید. حتی اگر نقد اول خیلی سخت و شدید باشه، به هیچ وجه ازش فرار نکنید. یه بار دیگه به اثر خودتون نگاه کنید و ببینید که کجاها می‌تونید تغییراتی ایجاد کنید. برای این کار، ممکنه لازم باشه که از دیگران هم نظر بگیرید. ممکنه دوست یا همکار دیگه‌ای نکات متفاوتی براتون پیدا کنه. به نقدها باز باشید و به جای اینکه ازشون فاصله بگیرید، سعی کنید از اون‌ها به نفع خودتون استفاده کنید. 5. به یاد داشته باشید که همه موافق شما نیستند و این خوبه! خیلی مهمه که بدونید هیچ‌کس نمی‌تونه همه رو راضی کنه. حتی بزرگ‌ترین نویسنده‌ها هم همیشه منتقدانی داشتن. خیلی از اوقات نقدهای منفی ممکنه به دلیل تفاوت‌های سلیقه‌ای یا فرهنگی باشه. این طبیعی‌ست! اگر همه از داستان شما خوششون بیاد، احتمالاً داستان شما خیلی عمومی و بی‌روح هست. وقتی یک منتقد از کار شما انتقاد می‌کنه، ممکنه هدفش این باشه که چیزی بهتر رو ببینه، نه اینکه شما رو زیر سوال ببره. پس، خودتون رو بیش از حد درگیر نقدهای منفی نکنید. وقتی شما به نوشته‌هاتون وفادارید، مطمئناً کسانی پیدا می‌شن که از سبک و دیدگاه شما لذت ببرن. هشت توصیه نیل گیمن برای نوشتن داستان کوتاه 6. در نهایت، عاشق نوشتن باشید آخرین و مهم‌ترین نکته اینه که نوشتن رو باید به عنوان یک سفر عاشقانه ببینید، نه یه رقابت یا نبرد. این مسیر ممکنه پر از چالش‌ها و انتقادها باشه، ولی اگر عاشق نوشتن باشید و از روند خلق آثار لذت ببرید، هیچ چیزی نمی‌تونه شما رو متوقف کنه. نقدهای منفی فقط یک فصل از این داستان بزرگه، و شما نویسنده‌اید که می‌تونید هر فصل رو به بهترین نحو بسازید. --- جمع‌بندی: انتقاد و نقدهای منفی همیشه می‌تونن دشوار باشن، اما با کمی تغییر در نحوه نگاه کردن به اون‌ها، می‌تونید این چالش رو تبدیل به فرصتی برای رشد کنید. به یاد داشته باشید که این فقط یک نظر از یک نفره و شما با هر نوشته جدیدتون می‌تونید پیشرفت کنید. از انتقاد نترسید، چون همونطور که نویسنده‌های بزرگ هم گفته‌اند، همیشه از ناکامی‌ها و انتقادها میشه یاد گرفت و بهترین آثار خلق می‌شن. پس به خودتون ایمان داشته باشید، نقدها رو بشنوید و به مسیر نوشتن‌تون ادامه بدید. در نهایت، همه‌چیز به شما بستگی داره: اینکه چطور با این چالش‌ها روبه‌رو بشید و چطور از اون‌ها برای بهبود کار خودتون استفاده کنید. ---
  2. چطور داستانم رو جذاب‌تر کنم؟ (با این ترفندها داستان شما مثل بمب ترکونده میشه!) شاید شما هم نویسنده‌ای باشید که توی هر صفحه از داستانتون دست و پا می‌زنید و می‌گید: "خب... حالا چطور این رو جذاب‌تر کنم؟" این کاملاً طبیعیه! همه ما ممکنه توی یک بخش از داستان گیر کنیم، یا وقتی با خط به خط نوشته‌هامون نگاه می‌کنیم، احساس کنیم که داستان انگار یه کم بی‌روح شده. ولی خب نگران نباشید، شما تنها نیستید! اینجا هستیم تا با چند ترفند ساده و موثر، داستان شما رو جذاب‌تر کنیم و کاری کنیم که هیچ کسی نتونه ازش چشم برداره! 1. شروع قدرتمند، پایان بی‌نظیر اولین چیزی که باید در نظر بگیرید اینه که شروع داستان باید قدرت‌مند و گیرایی داشته باشه. اگر اولین پاراگراف نتونه خواننده رو جذب کنه، احتمالاً هیچ چیزی نمیتونه این کار رو انجام بده. به این فکر کنید که داستان شما مثل یه مهمانی بزرگه: اگه در لحظه اول مهمان‌ها رو با دست‌پخت خوب و موسیقی جذاب پذیرایی نکنید، همه دلشون می‌خواد سریع از اون مهمانی بیرون برن! چطور شروع کنیم؟ شروع داستان شما باید یک سوال مهم ایجاد کنه که خواننده رو وادار به ادامه بده. مثلاً شما می‌تونید با یک راز بزرگ، یک اتفاق عجیب یا حتی یک دیالوگ باحالش شروع کنید. "نیکلاس وقتی به خانه برگشت، متوجه شد که کلیدهاش رو گم کرده بود، ولی این بار کسی در خانه نبود که در رو باز کنه..."—خودش همه چیز رو مشخص می‌کنه، نه؟! از طرف دیگه، پایان داستان هم باید تأثیرگذار و غیرقابل پیش‌بینی باشه. بهتره که پایان داستان به اندازه شروعش جذاب باشه، طوری که خواننده با حس عمیق و رضایت‌مندی کتاب رو ببنده. چطور ایده پیدا کنم | انجمن نودهشتیا 2. رازهای شخصیت‌های پیچیده شخصیت‌های شما باید جذاب، واقعی و چندبعدی باشند. هیچ چیزی داستان رو مثل یک شخصیت بی‌جان خراب نمی‌کنه. بنابراین، به شخصیت‌ها فکر کنید که فقط وظیفه پیشبرد داستان رو نداشته باشند، بلکه باید برای خواننده قابل لمس و باورپذیر باشند. همینطور از شخصیت‌های ثانویه و حاشیه‌ای هم غافل نشید، چون همین‌ها هستن که داستان رو رنگ و بوی متفاوت می‌دن. چطور شخصیت جذاب بسازیم؟ در نظر بگیرید که شخصیت شما در حال مبارزه با یک بحران درونی باشه، یا به دنبال آرزویی که به نظر غیرممکن میاد. شاید او در ظاهر فردی قوی به نظر بیاد، اما در عمق خود شک و تردید داره. این تضادها باعث میشه که شخصیت‌ها فراموش‌نشدنی بشن. 3. دیالوگ‌هایی که هیچ‌کس نمی‌تونه ازشون بگذره یادتون باشه، دیالوگ‌ها یکی از اصلی‌ترین ارکان جذابیت داستان هستند. دیالوگ‌های شما باید مثل یک مبارزه لفظی یا یک رقص پر از هیجان باشن! شاید یه گفتگو توی ظاهر خیلی ساده به نظر برسه، اما وقتی که به خوبی نوشته بشه، می‌تونه کل داستان رو تغییر بده. نکته اینجاست که باید از کلیشه‌ها و صحبت‌های بی‌هدف پرهیز کنید. دیالوگ‌ها باید در خدمت شخصیت‌ها و پیشبرد داستان باشن. وقتی شخصیت‌ها با هم حرف می‌زنند، باید شخصیت اون‌ها توی هر جمله احساس بشه. اگر دیالوگ‌ها توی داستان شما خوب کار کرده باشن، خواننده حتی با یک جمله کوتاه هم می‌تونه بفهمه که شخصیت‌ها چطور فکر می‌کنند و چه احساساتی دارن. چطور خواننده رو بترسونیم | انجمن نودهشتیا 4. تعلیق و هیجان: قلاب داستان رو فراموش نکنید! برای جذابیت بیشتر داستان، باید هیجان و تعلیق رو به درستی در اون بگنجونید. این یعنی شما باید در هر فصل یا هر بخش از داستان، برای خواننده سوالی پیش بیارید که منتظر جوابش بمونه. هرچی سوالات بیشتر و جذاب‌تر باشه، خواننده بیشتر جذب میشه. مثلاً وقتی شخصیت شما در حال انجام یک کار خطرناک است، نباید همه‌چیز رو به راحتی پیش ببرید. بذارید سوالاتی ایجاد بشه: "آیا اون موفق میشه؟" "چه چیزی در انتظارشه؟" با این ترفند، خواننده با دقت بیشتری داستان رو دنبال می‌کنه. این کار می‌تونه هیجان‌انگیزترین قسمت داستان شما باشه. 5. جزئیاتِ مهم: همه‌چیز توی جزئیاته! شاید فکر کنید که جزئیات توی داستان همیشه مهم نیستن، ولی خب، واقعیت اینه که جزئیات می‌سازن! از نوع لباس شخصیت‌ها گرفته تا توصیف دقیق محیط، همه این‌ها باعث می‌شن داستان شما زنده بشه. جزئیات دقیق و به‌جا می‌تونند روح جدیدی به داستان شما بدهند. مطمئن بشید که توصیف‌ها حواس‌پرتی ایجاد نمی‌کنن، بلکه باید به پیشبرد داستان کمک کنن. مثلاً اگر شخصیت شما در حال عبور از یک خیابان شلوغ هست، می‌تونید جزئیات در مورد صدای ماشین‌ها، رنگ‌های تابلوها، یا حتی عرق کردن پیشانی شخصیت رو توصیف کنید تا فضای داستان به شدت ملموس بشه. توصیه های هاروکی موراکامی به نویسندگان | انجمن نودهشتیا 6. تغییر در زاویه دید: دنیا از نگاه‌های مختلف گاهی وقت‌ها تغییر زاویه دید داستان می‌تونه رویدادهای جدید و جالبی رو به شما نشون بده. شما می‌تونید در یک قسمت از داستان، زاویه دید رو از اول شخص به سوم شخص تغییر بدید، یا برعکس. این تغییر زاویه دید می‌تونه به شما کمک کنه که بیشتر احساسات شخصیت‌ها رو نشون بدید یا دیدگاه‌های متفاوت از اتفاقات رو به خواننده انتقال بدید. به طور مثال، اگر داستان شما از زبان یک شخصیت عاشقانه روایت میشه، می‌تونید بخشی رو از زاویه دید یک شخصیت مخالف بنویسید تا فضای داستان تغییر کنه و تنش بیشتری به وجود بیاد. --- جمع‌بندی: برای جذاب‌تر کردن داستان، شما باید همه‌چیز رو در دست بگیرید: از شروع داستان گرفته تا شخصیت‌ها، دیالوگ‌ها، جزئیات و تعلیق. اگر بتونید این ارکان رو به خوبی با هم ترکیب کنید، داستان شما دیگه یک چیز معمولی نیست، بلکه یه تجربه هیجان‌انگیز برای خواننده میشه. یادتون باشه، هیچ داستانی به اندازه داستانی که خودتون عاشق نوشتنش هستید، جذاب نخواهد بود. پس از داستان خود لذت ببرید و اجازه بدید که همین لذت به خواننده منتقل بشه!
  3. 1⃣آرام‌آرام تنش رو بالا ببرید. ☄️پیش‌بینی و انتظار، ترس رو افزایش می‌ده. علت ترس رو زود لو ندید، آرام‌آرام براش مقدمه‌چینی کنید. سرنخ بندازید و اجازه بدید وحشت لابه‌لای صفحات و جزئیات و حس ناآرامی بخزه. 2⃣حس‌وحال تنهایی ایجاد کنید. ☁️موقعیت‌های که شخصیت داستانتون توش از لحاظ فیزیکی یا احساسی تنها و منزویه، ترسناک می‌شن. مکان‌های تنگ و تاریک یا حس جداافتادن از امنیت آدم رو آسیب‌پذیر می‌کنه. این جور شخصیت داستانتون و خواننده‌هاتون حس گیر افتادن و ناتوان بودن خواهند داشت. 3⃣از ناشناخته‌ها بهره بگیرید. 🕯غریزه‌ی بدوی انسانی، ترس از ناشناخته‌هاست. کامل توضیح ندید که چه اتفاقی داره می‌افته؛ خطر رو کمی رازآلود جلوه بدید. این‌طور تخیلات خواننده جای خالی رو پر می‌کنه که معمولاً وحشتناک‌تره. چطوری کشمکش رمان رو بنویسم؟ کلیک کن! 4⃣ترس روان‌شناختی اضافه کنید. 👁از تهدیدهای فیزیکی فراتر برید و روان شخصیت رو بکاوید. بازی‌های ذهنی، پارانویا و فروپاشی روانی باعث می‌شه خواننده نتونه واقعیت رو از خیال تشخیص بده و محیطی مرعوب‌کننده به وجود میاد که حتی چیزهای آشنا توش به نظر شرور میان. 5⃣با حواس پنجگانه بازی کنید. 💡چیزهایی رو که شخصیت می‌بینه، می‌شنوه و لمس می‌کنه رو توصیف کنید، اما جاهای خالی هم بذارید. صدایی ضعیف می‌تونه نشونه‌ی خطری پنهان باشه. بارقه‌ی حرکت چیزی در تاریکی یا لمس بافت‌های عجیب مضطرب‌کننده‌ان. وقتی خواننده می‌خواد تکه‌های پازل رو کنار هم بچینه تا بفهمه چه اتفاقی داره می‌افته، این ابهام‌ها می‌تونن ترس رو افزایش بدن. 6⃣کاری کنید خواننده به شخصیت اهمیت بده. 🩸هرچی خواننده بیشتر به امنیت و سلامت شخصیت اهمیت بده، بیشتر بابت سرنوشتش می‌ترسه. بذارید خواننده با آسیب‌پذیری‌ها و واکنش‌های شخصیت ارتباط بگیره و نگرانش بشه. اگه برای نوشتن ایده نداری کلیک کن!! 7⃣پیش‌بینی‌ناپذیر بنویسید. 💫خواننده‌ها از چیزهایی که نمی‌تونن پیش‌بینی کنن، می‌ترسن. با دوری از کلیشه‌ها، بذارید لحظه‌های خطرناک و غیرمنتظره اتفاق بیفتن. انتظارات رو معکوس کنید - مثلاً جایی که همه احساس امنیت دارن یک‌هو اونا رو بترسونید. همیشه مضطرب نگهشون دارید، نباید بفهمن کی ممکنه ضربه بخورن. 8⃣ترس از دست دادن کنترل رو بکاوید. 💀ترس گاهی از این مسئله ریشه می‌گیره که شخصیت اختیار موقعیت یا ذهنش رو در دست نداره. شخصیت داستانتون رو در موقعیت‌هایی بذارید که کارهاش بی‌فایده‌ست، و حس ناتوانی و دلواپسی رو به اوج برسونید. 9⃣محدودیت زمانی بذارید. 🕰تیک‌تیک ساعت یا تهدیدهای قریب‌الوقوع شخصیت‌ها رو مجبور می‌کنن به سرعت عمل کنن. فشار زمانی و وقتی که داره از دست می‌ره یا تهدیدی که داره نزدیک می‌شه، اضطراب رو بیشتر می‌کنن و خواننده رو درگیرِ ذهنِ سراسیمه و وحشت‌زده‌ی شخصیت‌ها می‌کنن. هاروکی موراکی به نویسنده ها چه توضیه ای کرده؟ کلیک کن!! 🔟نگو، نشون بده. 🕸به‌جای این‌که بگید شخصیت ترسیده، واکنش‌های فیزیکی و احساسی اون رو نشون بدید: قلبی که به‌شدت می‌تپه، چشم‌های گشاد، عرقی که چکه‌چکه می‌ریزه و دست‌های لرزان. بذارید خواننده‌ها وحشت رو با تمام وجود حس کنن. 👈 چه کتاب یا نوشته‌ای بیشتر از هرچیز باعث شد خون توی رگ‌هات یخ بزنه؟
  4. 1⃣کشمکش درونی چیه؟ 🎭شخصیت زمانی دچار کشمکش درونی می‌شه که با خودش در تضاد و ستیزه. ممکنه توی دوراهیِ اخلاقی‌ای گیر کنه، به چیزهای مختلفی میل داشته باشه یا ترسی عمیق و درونی گریبانش رو بگیره. این مبارزه‌های درونی روی تصمیم‌های شخصیت تاثیر می‌ذارن و باعث رشد شخصیتیش و افزایش عمق و پیچیدگی داستان می‌شن. 2⃣قوس شخصیتی اهمیت داره. 🌙کشمکش درونی باید با قوس شخصیتی پیوند بخوره و کلید اصلی رشد و توسعه شخصیت باشه. نتیجه هرچی باشه، تغییر شخصیت رو نشونمون می‌ده. با پیروز شدن یا شکست خوردن در مبارزه‌های درونی، شخصیت به رشد یا تکامل یا سقوط می‌رسه. برای نوشتن ایده از کجا بیاریم؟! اگه این مشکلو داری کلیک کن! 3⃣انتخاب‌های سخت جلوی شخصیت بذارید‌. 🌿برای این‌که کشمکش واقعی و درگیرکننده باشه، هر گزینه‌ای که شخصیت بینشون گیر کرده باید بااهمیت باشن و کاملاً واضح «درست» یا «غلط» نباشن. این طور تنش زیاد می‌شه و خواننده‌ها پای داستان می‌مونن تا ببینن آخرش شخصیت چه انتخابی می‌کنه. 4⃣آرام و آهسته از کشمکش رونمایی کنید. 🌊کشمکش درونی با گذر زمان به وجود میاد. همین‌طور که کشمکش‌های بیرونی شخصیت رو با خودش و درونش روبه‌رو می‌کنن، عمیق‌تر می‌شه. اول نشانه‌هایی از کشمکش درونی بدید، بعد تنش رو افزایش بدید تا وقتی که این کشمکش درونی بخشی مهم و اصلی از سفر درونی شخصیت بشه و به نقطه اوج داستان برسه. 4⃣از مونولوگ درونی بهره ببرید. ⛱مونولوگ درونی شخصیت یا لحظه‌های غرق شدن در افکارش، راه خوبی برای نشون دادن کشمکش‌های درونیِ اونن. در این لحظه‌ها خواننده نگاهی به ذهن شخصیت می‌ندازه و با تردیدها، ترس‌ها و آشفتگی‌های احساسات اون - که شاید سعی در قایم کردنشون داشته باشه - روبه‌رو می‌شه. چجوری یه رمان عاشقانه خوب بنویسیم؟ کلیک کن یاد بگیر! 5⃣کشمکش درونی رو در کشمکش‌های بیرونی منعکس کنید. ⏳کشمکش درونی روی جهان بیرونِ شخصیت هم تاثیر می‌ذاره. ممکنه منجر به تضاد و تناقض در میل درونی و رفتار بیرونیِ اون بشه. شاید باعث بشه شخصیت رفتارهای ناگهانی و هوسی بروز بده، تصمیم‌های خودش رو زیر سوال ببره یا از دیگران فاصله بگیره. 6⃣استعاره و نمادگرایی به کمکتون میاد‌. 🔑به کمک نماد کشمکش درونی رو نشون بدید. اشیا، مکان‌ها، یا موضوع‌های تکرارشونده می‌تونن استعاره‌ای از نبرد احساسات باشن و یک لایه معنا به داستان اضافه کنن. 7⃣بذارید کشمکش درونی منجر به اشتباهاتی بشه. 🩸کشمکش درونی شاید باعث دودلی، پشیمانی یا کارهای شتابزده و نسنجیده بشه. اگه شخصیت داره با دیوهای درونش دست و پنجه نرم می‌کنه، شاید تصمیم‌های بدی بگیره یا بر خلاف ارزش‌هاش عمل کنه. این اشتباه‌های بهای شکست در داستان رو بالا می‌برن و فرصتی برای رشد بیشتر شخصیت یا ایجاد کشمکش‌ان. چطور واسه رمانم بحث و جدل بنویسم؟ کلیک کن یادت بدم! 8بهای شکست رو بالا ببرید. 🖌همین‌طور که داستان پیش می‌ره، کشمکش درونی باید شدیدتر و پرتنش‌تر بشه. بهای شکست و فشار بالا می‌ره، و شخصیت بیشتر بین میل‌ها و عقاید متضاد دو پاره می‌شه. این‌طور داستان رو به سمت نتیجه‌ی نهایی پیش می‌بریم. 9کشمکش رو به نتیجه‌ی تاثیرگذاری برسونید. 🔍گره‌گشایی باید طبیعی به نظر برسه و شخصیت به هر سرانجامی می‌رسه، لایقش باشه. از گره‌گشایی‌های ساده که از پیچیدگیِ داستان کم می‌کنن، دوری کنید. چه شخصیت به آرامش برسه و چه با خودش در تضاد بمونه، گره‌گشایی و پایان کار باید به خوبی سفر احساسی‌ای رو که طی کرده، نشون بده.
×
×
  • اضافه کردن...