خلاصه:
از دلِ دو آدم متفاوت،
یکی از خاکِ سختِ رنج، قد کشیده،
یکی از آتشِ قدرت!
هیچوقت قرار نبود نگاهشان
در یک شب پرهیاهو، اینچنین به هم گره بخورد…
اما سرنوشت، بیمقدمه، نامشان را کنارِ هم نوشت..
دختری که، زخمخوردهی زندگی بود..
و دیگری، سایهِ سختِ مردی که،
خودش را پشتِ قانون پنهان کرده بود..
هیچکدام عاشق نبودند…
تا آن لحظهای که، دلشان از یک اتفاق ساده،
بیاجازه لرزید…
و دیگر هیچچیز، مانند قبل نشد...
رمان:میان تیغ و تپش
نویسنده: ایناس سعداوی✨