جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'رمان جدید نودهشتیا'.
4 نتیجه پیدا شد
-
رمان عاشقانه رمان تینار | هانیه پروین کاربر انجمن نودهشتیا
هانیه پروین پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در رمان های نخبگان برگزیده
نام رمان: تینار نویسنده رمان تینار: هانیه پروین ژانر رمان تینار: عاشقانه، اجتماعی ***رمان تینار برگرفته از واقعیت میباشد*** خلاصه رمان تینار: داستان ناهید را شنیدهاید. زنی که گردن و دستهایش، همیشهی خدا کبود بود. همهی ما داستان ناهید را شنیدهایم. ناهیدی که مادر بود و محکوم به ماندن... صبر کن! این جملهی آخر را چه کسی نوشته؟! هیچ ناهیدی محکوم به سوختن نیست. توضیح اسم رمان تینار: تینا به معنی تنها یا تنهایی و تینار از دو واژهی تَن + یار تشکیل شده؛ یعنی تَن تو یاری نداره، یا اینکه تنها یار تو خودتی و تَن خودت. نقد و نظرتون برای رمان تینار رو اینجا بنویسید🩷👇- 28 پاسخ
-
- 18
-
-
-
- رمان اجتماعی
- رمان جدید
- (و 9 مورد دیگر)
-
چطور یک رمان پلیسی خوب بنویسیم؟ | انجمن نودهشتیا
هانیه پروین پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در آموزش نویسندگی
چطور یک رمان پلیسی خوب بنویسیم؟ نوشتن یک رمان پلیسی جذاب، میتواند مانند یک کارآگاه حرفهای عمل کردن باشد؛ باید با دقت، هوش و برنامهریزی پیش بروید و تمامی شواهد را با دقت جمعآوری کنید تا در نهایت معما حل شود. رمانهای پلیسی معمولاً درباره یک جرم یا اتفاق هستند که باید به وسیله شخصیت اصلی، که غالباً یک پلیس یا کارآگاه است، حل شوند. حالا اگر میخواهید رمان پلیسیتان را به خوبی بنویسید، باید چند گام کلیدی را رعایت کنید تا داستانی پیچیده، جذاب و منطقی خلق کنید. 1. ایجاد یک جرم جذاب و پیچیده اولین قدم برای نوشتن یک رمان پلیسی خوب، خلق یک جرم پیچیده است که بتواند ذهن خواننده را به چالش بکشد. این جرم میتواند قتل، سرقت، آدمربایی یا هر نوع جنایت دیگری باشد که میتواند برای کارآگاه داستان پیچیدگی ایجاد کند. جرم باید به گونهای طراحی شود که حل آن نیاز به دقت زیاد و تحقیق کامل داشته باشد. راهکار: - جرم باید منطقی باشد، ولی در عین حال پیچیده و با جزئیات مخفی که تنها با دقت فراوان حل میشود. - از ابتدا نباید همه جزئیات جرم فاش شود. به تدریج جزئیات و سرنخها باید آشکار شوند تا خواننده بتواند همراه با کارآگاه، به حل معما بپردازد. - انگیزههای مختلف و پیچیدهای برای جرم وجود داشته باشد که بتواند مخاطب را به اشتباه بیندازد. 2. شخصیتهای پیچیده و چند بعدی بساز شخصیتها در رمانهای پلیسی بسیار اهمیت دارند. شخصیت اصلی معمولاً کارآگاه یا پلیسی است که باید معما را حل کند. این شخصیت باید ویژگیهای انسانی و پیچیدهای داشته باشد. به این معنا که او نمیتواند فقط یک پلیس سرسخت و بیاحساس باشد. باید مشکلات شخصی، اخلاقی یا روانی داشته باشد که باعث شود خواننده به او علاقهمند شود. راهکار: - شخصیت اصلی باید یک پیشینه و داستان شخصی جذاب داشته باشد که او را از دیگر شخصیتهای معمولی متمایز کند. مثلاً کارآگاه ممکن است دچار مشکلات خانوادگی باشد یا انگیزههای شخصی برای حل پرونده داشته باشد. - شخصیتهای فرعی نیز باید به گونهای طراحی شوند که همزمان مشکوک و قابلاعتماد باشند. این تردید و دوگانگی کمک میکند تا خواننده در طول داستان مشکوک باشد و نتواند به راحتی حدس بزند چه کسی مجرم است. چطور شخصیت مرد کاریزماتیک خلق کنم؟ 3. ایجاد یک فضای خاص و معماگونه فضا در رمان پلیسی نقش بزرگی دارد. باید فضایی ایجاد کنید که با نوع جرم و کارآگاه داستان هماهنگ باشد. محیطهای تاریک، مرموز، و پر از راز میتوانند به شدت به عمق داستان افزوده و بر تنش آن بیفزایند. راهکار: - مکانهایی مثل دفاتر پلیس، خانههای متروکه، یا محلههای پرخطر میتوانند فضا را به گونهای بسازند که احساس کشمکش و خطر ایجاد شود. - توجه به جزئیات محیطی مانند نور، صداها و حتی بوها میتواند فضا را واقعیتر و جذابتر کند. برای مثال، گاهی یک صدای آهسته در شب میتواند یک حس تنش ایجاد کند. - اگر در یک شهر واقعی داستان را مینویسید، از جغرافیا و ویژگیهای آن منطقه بهره ببر تا فضای داستان باورپذیرتر و ملموستر باشد. 4. سرنخها را به تدریج وارد داستان کن در رمانهای پلیسی، سرنخها باید به تدریج وارد داستان شوند. نباید همه سرنخها از ابتدا در اختیار کارآگاه یا خواننده قرار بگیرد. به جای آن، باید سرنخها به طور تدریجی در نقاط مختلف داستان پخش شوند، تا در نهایت خواننده و کارآگاه به نتیجه برسند. راهکار: - هر سرنخ باید به صورت طبیعی در داستان گنجانده شود. این سرنخها نباید خیلی سریع یا خیلی پیچیده باشند. - از سرنخهای گمراهکننده (red herrings) استفاده کن تا خواننده را از مسیر اصلی دور کنی. این سرنخها ممکن است در ابتدا مهم به نظر برسند، اما در نهایت بیربط باشند. - به تدریج که داستان پیش میرود، سرنخهای جدید و مهمتر ظاهر شوند که در نهایت به حل معما کمک کنند. 5. حفظ تعلیق و تنش در طول داستان تعلیق و تنش باید در سراسر رمان پلیسی حفظ شود. کارآگاه یا شخصیت اصلی باید هر بار یک قدم به حل معما نزدیکتر شود، اما نباید به راحتی پاسخ نهایی را پیدا کند. این تعلیق خواننده را مجبور میکند که در طول داستان باقی بماند و به دنبال پاسخ بگردد. راهکار: - از فصول کوتاه و پرتنش استفاده کن که در آنها هر فصل یک کشمکش یا سوال جدید پیش بیاید. - هرچه به پایان نزدیکتر میشویم، تنش باید بیشتر شود. ممکن است کارآگاه یا شخصیت اصلی تحت فشار قرار گیرد، یا سرنخها به گونهای باشند که او را به اشتباه بیندازند. - در پایان داستان، به اوج تنش برس و این احساس را ایجاد کن که حقیقت در آستانه آشکار شدن است. چطور یک رمان معمایی خوب بنویسیم؟ 6. چرخشهای غیرمنتظره و جالب ایجاد کن در رمان پلیسی، چرخشهای داستانی غیرمنتظره میتوانند خواننده را شگفتزده کنند. این چرخشها باید بهگونهای باشند که همزمان با پیشبرد داستان، بر پیچیدگی آن بیفزایند. هر چرخش باید منطقی و قابل توجیه باشد، اما در عین حال غیرقابل پیشبینی. راهکار: - ممکن است یکی از شخصیتها در میانه داستان تغییر ماهیت دهد یا اطلاعات جدیدی ظاهر شود که همه چیز را تغییر دهد. - ممکن است کارآگاه به اشتباه به شخصی مظنون شود که در واقع بیگناه است، یا در نهایت او متوجه شود که کسی که به نظر بیگناه بوده، در حقیقت مجرم است. - چرخشهای کوچک و بزرگ باید خواننده را از پیشبینی نتیجه داستان بازدارند. 7. ایجاد پایان راضیکننده و شگفتانگیز پایان رمان پلیسی باید همزمان راضیکننده و شگفتانگیز باشد. خواننده باید در نهایت احساس کند که همه سرنخها به درستی به هم متصل شدهاند و معما حل شده است. پایان باید با حداکثر تنش و هیجان باشد. راهکار: - در پایان تمام سوالات و معماهای باز باید پاسخ داده شوند و خواننده باید به آنها برسد. - باید از یک چرخش بزرگ در پایان استفاده کنی که همه چیز را تغییر دهد. شاید حتی خواننده به یاد نیاورد که یک سرنخ در ابتدای داستان به این چرخش اشاره کرده است. - خواننده باید در پایان داستان احساس کند که تمامی جزئیات به درستی به هم متصل شده و معما حل شده است. 8. حفظ ریتم و سرعت داستان ریتم داستان پلیسی باید متنوع باشد. برخی قسمتها باید آرامتر باشند تا خواننده فرصت داشته باشد تا سرنخها را تجزیه و تحلیل کند، در حالی که بخشهای دیگر باید سریع و پرتنش باشند تا خواننده را وادار به ادامه خواندن کنند. راهکار: - برای حفظ ریتم، فصول آرام و سریع را متناوباً در داستان قرار بده. - صحنههایی که شامل گفتگوهای طولانی هستند میتوانند به کندی پیش بروند، اما صحنههای اکشن یا لحظات بحرانی باید سرعت بیشتری داشته باشند. چطور یک رمان عاشقانه پرطرفدار بنویسیم؟ جمعبندی نوشتن یک رمان پلیسی خوب نیاز به توجه به جزئیات و دقت در طراحی معماها دارد. برای ایجاد یک رمان پلیسی موفق، باید معما را پیچیده و جذاب بسازی، شخصیتها را با انگیزههای انسانی پیچیده طراحی کنی، سرنخها را به تدریج و هوشمندانه وارد داستان کنی، تنش را در طول داستان حفظ کنی، و در نهایت پایان داستان را شگفتانگیز و منطقی بنویسی. - جرم باید پیچیده و جذاب باشد. - شخصیتها باید چندبعدی و جذاب باشند. - فضا باید معماگونه و پر از جزئیات باشد. - سرنخها باید تدریجی و هوشمندانه باشند. - چرخشها و پایان باید غیرمنتظره و شگفتانگیز باشند. با رعایت این نکات، میتوانی رمانی پلیسی بنویسی که خواننده را تا آخرین صفحه درگیر کند.-
- 1
-
-
- رمان پلیسی نودهشتیا
- رمان جدید نودهشتیا
- (و 4 مورد دیگر)
-
چطور یک رمان معمایی خوب بنویسیم؟ | انجمن نودهشتیا
هانیه پروین پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در آموزش نویسندگی
چطور یک رمان معمایی خوب بنویسیم؟ نوشتن یک رمان معمایی، مثل طراحی یک پازل پیچیده است که باید قطعات آن را بهدرستی در کنار هم قرار دهی تا در نهایت تصویری واضح و شگفتانگیز از حقیقت شکل بگیرد. داستانهای معمایی همیشه توانستهاند خوانندگان را به چالش بکشانند و آنها را در مسیر کشف حقیقت همراه خود کنند. حالا سوال این است که چطور میتوان یک رمان معمایی جذاب نوشت که خواننده تا آخرین صفحه درگیر باشد؟ 1. ایجاد یک معمای جذاب و پیچیده اولین گام برای نوشتن یک رمان معمایی، ایجاد معمایی است که بتواند ذهن خواننده را مشغول کند. معما باید طوری باشد که در ابتدا به نظر ساده بیاید، اما هرچه بیشتر پیش میرویم، پیچیدهتر و جذابتر شود. معما ممکن است در مورد یک قتل، یک گمشدگی، یک سرقت یا هر نوع راز دیگری باشد که در جریان داستان فاش میشود. راهکار: - معما باید حاوی لایههای مختلف باشد که با پیشرفت داستان برملا شوند. - شواهد و سرنخهایی که در ابتدا نشاندهنده یک مسیر خاص هستند، در ادامه میتوانند به اشتباه راهنمایی کنند. - باید خودت به عنوان نویسنده نیز از پیش تمام سرنخها و معماهای داستان را طراحی کنی و مطمئن شوی که همه چیز بهدرستی به هم متصل است. 2. شخصیتهای جذاب و قابل اعتماد اما پیچیده بساز یکی از مهمترین ویژگیهای رمانهای معمایی، شخصیتهایی هستند که میتوانند در حل معما مؤثر باشند. شخصیت اصلی معمولاً یک کارآگاه، کارمند پلیس یا حتی فردی عادی است که درگیر اتفاقات غیرعادی میشود. این شخصیت باید ویژگیهایی داشته باشد که خواننده بتواند به او اعتماد کند، اما در عین حال نباید تمام حقیقت را فاش کند. راهکار: - شخصیتهای داستان باید چالشبرانگیز و پیچیده باشند. برای مثال، کارآگاه یا قهرمان داستان ممکن است خود رازهایی داشته باشد که در ابتدا از آنها آگاه نمیشویم. - شخصیتها باید دارای انگیزههای شخصی برای حل معما باشند که خواننده بتواند به آنها پی ببرد. - شخصیتهای فرعی نیز باید به نحوی طراحی شوند که همزمان قابل اعتماد و مشکوک باشند. این تردید درباره این که چه کسی حقیقت را میداند و چه کسی دروغ میگوید، میتواند خواننده را درگیر کند. چطور شخصیت مرد کاریزماتیک خلق کنم؟ 3. سرنخها را هوشمندانه پخش کن سرنخها باید طوری در داستان قرار بگیرند که هم برای خواننده جذاب و مفید باشند و هم داستان را پیش ببرند. سرنخها نمیتوانند خیلی واضح یا خیلی مخفیانه باشند، باید جوری باشند که خواننده بتواند آنها را دنبال کند، اما نه به راحتی به نتیجه برسد. راهکار: - سرنخها باید پراکنده و به موقع وارد داستان شوند. هر سرنخ باید یک گام به جلو برای حل معما باشد. - از سرنخهای دروغین (misleading clues) استفاده کن تا خواننده را گمراه کنی و از این طریق معما پیچیدهتر شود. - سرنخها نباید بهطور مستقیم نشاندهنده پاسخ باشند؛ بلکه باید خواننده را به سوالات جدید و تفکر بیشتر وادار کنند. 4. تنش و تعلیق ایجاد کن رمان معمایی باید سرشار از تنش و تعلیق باشد. خواننده باید احساس کند که هر لحظه به حقیقت نزدیکتر میشود، اما هرگز بهطور کامل نمیتواند به آن دست یابد تا زمانی که داستان به نقطه اوج خود برسد. ایجاد تعلیق میتواند یکی از چالشهای اصلی برای نویسنده باشد، اما اگر بهدرستی استفاده شود، داستان را بسیار جذابتر میکند. راهکار: - در هر فصل باید نوعی معما یا سوال جدید وارد داستان کنی که خواننده را مشتاق کند به خواندن ادامه دهد. - لحظات بحرانی و پیچیده را به تأخیر بینداز تا تنش داستان حفظ شود. - از پایانهای کوتاه و جذاب برای فصول استفاده کن تا خواننده هیچگاه نتواند پیشبینی کند که چه اتفاقی در ادامه خواهد افتاد. چطور یک رمان عاشقانه پرطرفدار بنویسیم؟ 5. در هم پیچیدن خطوط داستانی مختلف در یک رمان معمایی، شما میتوانید خطوط داستانی مختلفی را داشته باشید که در نهایت به هم متصل شوند. شاید داستان اصلی حول یک قتل میچرخد، اما شخصیتها یا وقایع فرعی که در طول داستان گنجانده میشوند، میتوانند سرنخهای دیگری را نمایان کنند که در نهایت حل معما را ممکن میسازند. راهکار: - داستانهای فرعی را در کنار داستان اصلی گسترش بده تا پیچیدگیهای بیشتری ایجاد کنی. - تمام شخصیتها و جزئیات در نهایت باید به هم متصل شوند، حتی اگر در ابتدا بیربط به نظر برسند. 6. تغییرات غیرمنتظره ایجاد کن در رمان معمایی، چرخشهای داستانی غیرمنتظره و لحظات غیرقابل پیشبینی میتوانند داستان را از یکنواختی درآورده و آن را جذابتر کنند. این چرخشها باید منطق داستان را حفظ کنند و از طریق سرنخها و اتفاقات قبلی قابل استنباط باشند. راهکار: - در هر قسمت از داستان، اطلاعاتی جدید یا چرخشی ایجاد کن که همه چیز را تغییر دهد. - هنگام معرفی یک شخصیت جدید یا یک اتفاق غیرمنتظره، خواننده را به شک و تردید بینداز. در نهایت باید این تغییرات به حل معما منجر شوند. 7. پایان شگفتانگیز و رضایتبخش بساز پایان یک رمان معمایی باید جذاب و شگفتانگیز باشد. خواننده باید پس از پایان کتاب احساس کند که همه چیز بهدرستی بههم وصل شده است و معما حل شده است. اما باید دقت کنی که پایان داستان نه خیلی پیشبینیپذیر باشد، نه خیلی بیدلیل و بدون توضیح. راهکار: - پایان باید تمام سوالات و معماهایی که در طول داستان ایجاد کردهای را پاسخ دهد. - باید نشان بدهی که همه سرنخها در طول داستان بهطور طبیعی و منطقی به هم متصل شدهاند. - از یک چرخش بزرگ در پایان استفاده کن که همه چیز را تغییر دهد و خواننده را شگفتزده کند. چگونه یک رمان اجتماعی بنویسیم؟ 8. ایجاد فضای مناسب برای حل معما فضای داستان باید بهگونهای طراحی شود که از پیچیدگی معما پشتیبانی کند. این فضا میتواند شهری تاریک و مرموز، یک خانه متروکه، یا یک کافه کوچک باشد که در آن هیچچیز آنطور که به نظر میرسد، نیست. راهکار: - مکانها و محیطهای داستان باید با نوع معما همخوانی داشته باشند. - از جزئیات دقیق و توصیفهای جزیی برای ساخت فضا استفاده کن تا خواننده احساس کند که در یک دنیای واقعی و در حال کشف معما است. جمعبندی نوشتن یک رمان معمایی جذاب نیاز به ترکیب درست همهی این عناصر دارد: معما، شخصیتهای پیچیده، سرنخهای پنهانی، تنش و تعلیق، و در نهایت یک پایان شگفتانگیز. کلید موفقیت در این ژانر این است که خواننده همیشه احساس کند یک قدم از حل معما عقب است، اما به تدریج و بهدرستی همه چیز در کنار هم میآید. - معما باید پیچیده اما منطقی باشد. - شخصیتها باید قابل اعتماد و در عین حال پیچیده باشند. - سرنخها باید هوشمندانه و پراکنده در داستان گنجانده شوند. - تنش و تعلیق باید در طول داستان حفظ شود. - چرخشهای غیرمنتظره و تغییرات جذاب ایجاد کن. - پایان باید شگفتانگیز و رضایتبخش باشد. با این روشها میتوانی رمانی معمایی بنویسی که خواننده را از صفحه اول تا آخرین صفحه درگیر کند.-
- 1
-
-
- رمان معمایی
- رمان جنایی
- (و 5 مورد دیگر)
-
چطور یک رمان عاشقانه پرطرفدار بنویسیم؟ | انجمن نودهشتیا
هانیه پروین پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در آموزش نویسندگی
چطور یک رمان عاشقانه پرطرفدار بنویسیم؟ نوشتن رمان عاشقانه مثل درست کردن یک غذای خوشمزه است؛ باید مواد اولیه را خوب انتخاب کنی، ادویهها را بهاندازه بزنی و نگذاری که غذایت زیادی شور یا بیمزه شود! یک رمان عاشقانهی پرطرفدار فقط دربارهی چشمهای خیره و ضربان قلبهای تند نیست؛ باید داستانی بسازی که احساسات واقعی را لمس کند و خواننده را تا آخرین صفحه با خودش ببرد. اگر میخواهی عاشقانهای بنویسی که دلها را ببرد، این راهنما برای توست. 1. عشق را واقعی نشان بده، نه کلیشهای! خیلی از رمانهای عاشقانه پر از کلیشههایی هستند که دیگر برای خواننده جذابیت ندارند؛ مثلا پسر مغرور و ثروتمند که عاشق دختر فقیر و ساده میشود، یا دو نفر که از هم متنفرند ولی در نهایت عاشق میشوند. البته این کلیشهها اگر خوب پرداخته شوند، هنوز هم جواب میدهند، اما نکتهی مهم این است که عشق را واقعی نشان بدهی، نه مثل یک داستان از پیش تعیینشده. راهکار: به روابط واقعی در اطرافت نگاه کن. آدمها چطور عاشق میشوند؟ آیا عشق همیشه یکباره و ناگهانی است، یا ممکن است آرامآرام شکل بگیرد؟ چه چیزهایی باعث جذابیت یک رابطه میشود؟ این جزئیات به تو کمک میکند که عشق در داستانت طبیعیتر جلوه کند. نویسندگان تازهکار از چه اشتباهاتی پرهیز کنند 2. شخصیتهایی بساز که خواننده عاشقشان شود اگر میخواهی خواننده تا پایان همراه داستان بماند، باید شخصیتهایی بسازی که او را درگیر کنند. هیچچیز خستهکنندهتر از یک قهرمان بینقص و یک معشوقهی فرشتهخو نیست! شخصیتهای تو باید ویژگیهای منحصربهفرد داشته باشند، ضعفهایی که آنها را انسانی کند و دلایلی که عاشق شدنشان را منطقی جلوه دهد. مثال: بهجای اینکه قهرمان داستانت را یک مرد فوقالعاده جذاب و پولدار کنی که همه دوستش دارند، شاید بهتر باشد کسی باشد که گذشتهی سختی داشته، اشتباهاتی کرده و حالا در تلاش است تا خودش را پیدا کند. 3. یک رابطهی باورپذیر و تدریجی بساز عشق در دنیای واقعی معمولاً یکشبه اتفاق نمیافتد (البته مگر در فیلمهای هندی!). رابطهی عاشقانه در داستان باید بهتدریج شکل بگیرد، همراه با کشمکشها، سوءتفاهمها، لحظات زیبای باهم بودن و حتی دعواهای کوچک و بزرگ. مثال: اگر شخصیتهای داستانت از همان ابتدا عاشق هم شوند و هیچ مانعی در مسیرشان نباشد، داستان خیلی زود خستهکننده میشود. اما اگر رابطهشان پر از لحظات شیرین، چالشها، جداییهای کوتاه و بازگشتهای احساسی باشد، خواننده بیشتر درگیر داستان خواهد شد. چطور ایده پیدا کنم 4. کشش عاطفی ایجاد کن، نه فقط صحنههای عاشقانه! یک رمان عاشقانهی قوی فقط پر از نگاههای عمیق و دستهای لرزان نیست. چیزی که خواننده را جذب میکند، کشش عاطفی بین شخصیتهاست، یعنی تنشی که باعث شود رابطهشان جذاب و پرفرازونشیب باشد. چگونه این کار را انجام دهیم؟ - شخصیتهایت را با تضادها و تفاوتهایی روبهرو کن که آنها را به چالش بکشد. مثلا شاید یکی از آنها فردی منطقی و محتاط باشد و دیگری احساسی و بیپروا. - اجازه بده بعضی اوقات در رابطهشان تردید کنند. این حسِ «آیا واقعاً برای هم مناسب هستیم؟» چیزی است که رابطه را واقعیتر میکند. - لحظات احساسی کوچک را نادیده نگیر. یک نگاه کوتاه، یک پیامک ساده، یا حتی یک جملهی غیرمستقیم میتواند تأثیرگذارتر از یک صحنهی طولانی عاشقانه باشد. 5. موانع و چالشهای قانعکنندهای ایجاد کن عشق وقتی جذابتر میشود که موانعی در مسیرش باشد. اما این موانع باید واقعی و منطقی باشند، نه اینکه صرفاً برای کش دادن داستان اضافه شوند. مثال: - تفاوتهای خانوادگی یا فرهنگی که رابطه را دشوار میکند. - گذشتهای که یکی از شخصیتها را از تعهد میترساند. - یک فرصت شغلی که آنها را از هم دور میکند. - سوءتفاهمهایی که بهمرورزمان حل میشوند، نه فقط با یک گفتوگوی ساده. چطور بحث و جدلهای پرجوش و خروش بنویسیم ؟! 6. دیالوگهای طبیعی و احساسی بنویس دیالوگهای داستان باید حس واقعی بدهند، نه اینکه مثل دیالوگهای فیلمهای رمانتیک مصنوعی باشند. هیچکس در دنیای واقعی اینطور نمیگوید: «عشق من، تو نوری هستی که در تاریکی قلبم میدرخشی!» پس بهتر است مکالمات بین شخصیتها طبیعی، جذاب و متناسب با موقعیت باشد. چند نکته برای نوشتن دیالوگهای عاشقانه: - از طنز استفاده کن. شوخیهای کوچک بین شخصیتها، رابطهشان را زندهتر میکند. - در موقعیتهای حساس، سکوت هم میتواند تأثیرگذار باشد. گاهی نگفتن یک جمله، بیشتر از گفتنش معنا دارد. - به زبان بدن دقت کن. احساسات فقط در کلمات نیستند، بلکه در نگاهها، حرکات و حتی کارهای کوچک هم دیده میشوند. 7. پایانهای احساسی و بهیادماندنی بساز پایان یک رمان عاشقانه میتواند شیرین، تلخ یا حتی باز باشد، اما مهم این است که احساسات خواننده را درگیر کند. بعضی از عاشقانههای بزرگ با یک پایان تلخ ماندگار شدهاند (مثل «رومئو و ژولیت»)، و بعضی دیگر با پایانی شیرین اما منطقی در ذهن ماندهاند (مثل «غرور و تعصب»). نکات مهم برای پایانبندی: - اگر پایان خوشی داری، نباید خیلی غیرواقعی و مصنوعی باشد. مثلا اگر شخصیتها بعد از صد صفحه دعوا و اختلاف، ناگهان و بدون حل کردن مشکلاتشان به هم برسند، خواننده ناامید میشود. - اگر پایان غمانگیزی داری، باید منطقی و قابلقبول باشد، نه فقط برای ایجاد شوک و غافلگیری. - اگر پایان باز انتخاب میکنی، باید به خواننده سرنخهایی بدهی تا بتواند خودش ادامهی داستان را تصور کند. 8. از کلیشههای تکراری فاصله بگیر یا آنها را متفاوت اجرا کن کلیشهها همیشه بد نیستند، اما اگر همانطور که بارها دیدهایم اجرا شوند، خواننده را خسته میکنند. سعی کن اگر از ایدهای کلیشهای استفاده میکنی، آن را با زاویهای جدید یا جزئیات خاص خودت بنویسی. مثال: - بهجای عشق در نگاه اول، رابطهای بساز که بهآرامی شکل بگیرد. - بهجای مثلث عشقی تکراری، شخصیتی را خلق کن که بین وظیفه و احساساتش گیر افتاده است. - بهجای پسر پولدار و دختر فقیر، تضادهای تازهتری در داستانت بیاور، مثل تفاوتهای فرهنگی یا دیدگاههای متضاد. جمعبندی یک رمان عاشقانهی پرطرفدار چیزی فراتر از داستانی دربارهی عاشق شدن است؛ باید احساسات واقعی را منتقل کند، خواننده را بخنداند، ناراحت کند، هیجانزده کند و در نهایت به او دلیلی بدهد که تا آخرین صفحه همراه داستان بماند. - عشق را واقعی و باورپذیر نشان بده. - شخصیتهایی بساز که عمیق و چندبعدی باشند. - رابطه را بهآرامی و منطقی رشد بده. - کشش عاطفی ایجاد کن. - موانع و چالشهای قانعکنندهای طراحی کن. - دیالوگهای طبیعی و احساسی بنویس. - پایان احساسی و ماندگار بساز. - کلیشهها را بشکن یا متفاوت اجرا کن. و مهمتر از همه، با احساس بنویس! چون اگر خودت هنگام نوشتن حس عشق را تجربه نکنی، خواننده هم آن را احساس نخواهد کرد.-
- 2
-
-
- رمان عاشقانه نودهشتیا
- رمان جدید نودهشتیا
- (و 3 مورد دیگر)